دوران عاشقی؛ Time to Love
به گزارش خبرگزاری بسیج استان چهارمحال و بختیاری؛ گرفتاریهای خانوادگی به خصوص مسائل زندگی مشترک زوجین، این روزها تبدیل به سوژه خوبی برای فیلمهای اجتماعی شده است، «دوران عاشقی» به کارگردانی علیرضا رئیسیان، از اینگونه فیلمهاست که در آن بازیگران مطرحی چون لیلا حاتمی، شهاب حسینی، فرهاد اصلانی و مینا وحید نقشآفرینی میکنند.
دوران عاشقی درامی خانوادگی است که در یک بستر اجتماعی اتفاق میافتد و زندگی یک خانم وکیل(لیلا حاتمی) را نشان میدهد که همهروزه با پروندههای مختلفی مربوط به جریانهای طلاق، حضانت فرزندان و .. مواجه است، شوهرش(شهاب حسینی) نیز در یک شرکت تجاری کار میکند و گاهی نیز مجبور به حضور در جمع دلالان ارز است. اما این خانم وکیل همچنان که سرگرم کارش است، از زندگی شخصیاش غافل شده و به ناگاه خود را بر سر یک دوراهی میبیند، دوراهی بین انتقام و بخشش.
خیانت زوجین، به شکلی که بدون اطلاع همسر اول، زن دیگری را به عقد موقت خود درآوردهاند در این فیلم، بسیار ساده و معمولی جلوه دادهشده و هضم آن برای طرفین نیز بدون کمترین خشونت یا چالش، با منطق حل میشود! گرچه خود کارگردان معتقد است که «این فیلم درباره خیانت نیست و شخصیت در فیلم خطاکار است اما خائن نیست، چرا که او کارش را آشکارا انجام داده و هیچچیزی را پنهان نمیکند. تم اصلی فیلم خیانت نیست بلکه بحران است.»
سکانس ابتدای فیلم با باز شدن چشمهای بازیگر شروعشده در پایان فیلم میبینیم که همین چشمها بسته میشوند، کارگردان به خوبی توانسته داستان فیلم را در یک پرانتز تدوین کند، پرانتزی که با باز شدن چشم شروعشده و با بسته شدن آنان بسته میشود. گرچه خود کارگردان اعلام کرده که در پایان فیلم دوران عاشقی، این دو شخصیت اصلی به چیزی اشاره ندارند و میگوید: « فیلم طوری پیش میرود که ما مدام این پرسش را در ذهن مرور میکنیم که پایان ماجرا به کجا خواهد انجامید، ما در واقع میخواستیم پایانبندی فیلم در ذهن مخاطب کامل شود.»
علیرضا رئیسیان، با نشان دادن صحنههایی از شلوغی و آشفتگی دادگاه خانواده، محل معامله ارز، منزل زیبا و باصفای پدربزرگ، دفاتر شیک تجاری، رفتوآمدهای نقش اول و دوم فیلم در مکانهای عمومی و شلوغ و سبک زندگی محلههای پایین شهر، سعی در اجتماعی کردن بیشتر فیلم خود و نزدیک کردن آن به واقعیت جامعه دارد، اما هیچکدام از این پلانها، نتوانسته است حق مطلب را ادا کند.
زن و شوهر نقش اصلی فیلم، هر کدام با دنیایی از مشغولیات ذهنی محیط کاری خود روبرو هستند، هردو در جاهای شلوغ، رفتوآمد دارند. خانم وکیل در دفتر وکالت خود با موارد متعددی از مشکلات زنان روبرو میشود که اتفاقاً یکی از همین پروندهها، همسر موقت شوهر خود اوست، یکی از کتک خوردن میگوید، دیگری از اینکه وارد زندگی فرد متأهلی شده است، یکی از ازدواج زودهنگام، از تصمیمهای احساسی و عاطفی، عدم آگاهی از اینکه شوهر زن و فرزندان دیگری دارد و ...
زنان مزدوج در این فیلم، بسیار مظلوم، منطقی و پاک نشان داده شدهاند و اینکه برای احقاق حق خود، چارهای جز مراجعه به دادگاه ندارند و مردان(به جز پدربزرگ) متهم به خیانت، خودخواهی، کتک زدن همسر، ظالم بودن، عدم مسئولیتپذیری درباره فرزند، رفتارهای عجیب در تغییر جنسیت و دروغگویی شدهاند که به نظر میرسد به علت اینکه هردو نویسنده فیلمنامه خانم هستند این اتفاق افتاده است.
علاوه بر این، نشان داده میشود آقای زندی که بسیار ثروتمند است و خود درگیر یک پرونده قضایی، در مورد تضییع حقوق زن موقت خود، با پرداخت پول، قضیه را حل میکند اما وقتی نوبت به خواهرزاده خودش میرسد که در شرایط تقریباً مشابهی قرار دارد نمیتواند این وضع را تحمل کند و دوست دارد قانون درباره او نظر بدهد!
در آخر بدون کوچکترین چالش یا تنش، زن اول و دوم شهاب حسینی یعنی بیتا و میترا، به صورت کاملاً منطقی، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است، صحبت کوتاهی میکنند و قضیه را بین خود پایان میدهند، در ادامه زن دوم بدون اینکه چیزی بخواهد و یا اینکه گلایهای کند درحالیکه باردار است، راهی اروپا میشود و به محل زندگی سابق خود بازمیگردد!
البته در این میان از برخی ظرافتهای زیبا و اثرگذار فیلم نیز نباید غافل شد، شاید بتوان آن را نتیجه نوشتن گروهی(رؤیا محقق، مهسا محبعلی) دانست، مثلاً آقای تمدن به دخترش توصیه میکند که در مقابل خیانت همسر، میتوانی انتقام بگیری یا او را ترک کنی و یا اینکه ببخشی و برای اصلاح کمک کنی.
در سکانسی از فیلم برخلاف روال مورد انتظار، اشارهای به تحریمها و در نتیجه آن پایین آمدن قدرت رقابت شرکتهای تجاری داخلی در مقابل شرکتهای خارجی شده است.
در این فیلم، فرزند خانواده نقش اول و دوم، بیشتر اوقات فراغت خود را در خانه پدربزرگ سر میکند، زندگی کاملاً کنترل شده و یکنواختی را میگذراند، پدر و مادر هردو سرکار هستند و بیشتر اوقات در کنار فرزندشان نیستند، به طوری که او حسرت حتی یک بیرون غذا خوردن یا مسافرت شمال به دلش مانده است و دائم در حال بازی با گوشی و تبلت است.
هنر اصلی کارگردان، جمع کردن و ارتباط دادن صحنههایی متفاوت از اجتماع در یک بستر منطقی و آگاهانه در حل مسائل و یک بستر احساسی و ناآگاهانه در روی دادن آنها است شاید میخواهد با همین زبان یکنواخت به زوجین بگوید«مراقب نوع ارتباط خود در بیرون از خانه و محل کار با دیگران باشید چراکه در صورت عدم مراقبت و بروز حادثه، چهبسا تبعات بعدی آن بسیار شدیدتر و سختتر از اصل موضوع باشد»
یادداشت: مجید غلامی ارجنکی