به گزارش بسیج، اسناد زیادی که بسیاری از آنها متعلق به سازمان ملل متحد هستند، اثبات میکند که از سالها پیش، یک طرح بینالمللی برای کاهش جمعیت جهان توسط برخی از قدرت های غربی تدوین شده است. اظهارات افراد و سازمانهای مختلف نشان میدهد که این نقشه، هنوز هم در دستور کار غربیها قرار دارد. اساس و مبنای کاهش تعمدی جمعیت یا همان جمعیتزدایی، فرمولی است که خواص سیاسی در غرب، علاقه بسیاری به آن دارند. "دیالکتیک هگلی" طرز تفکری است که بر سه مرحله استوار است: مشکل، واکنش، و راهحل. مشکل را درست کنید، واکنش را ایجاد نمایید، و راهحل را ارائه دهید.
دولتهای غربی و به ویژه آمریکا، تغییرات جمعیتی دنیا را
یکی از بزرگترین تهدیدها علیه منافع خود میدانند
در این گزارش به وضوح خواهید دید که بالاترین مقامات غربی، چگونه در مسئله جمعیت جهان، مشکل را ایجاد کردهاند، واکنش را شکل دادهاند و راهحلی مرگبار را هم ارائه نمودهاند. نکته اینجاست که واکنشهای مردم به این مشکلِ ساختگی، آنقدر گسترده بوده که موفقیت مقامات غربی در ایجاد مشکل را به هیچ عنوان نمیتوان انکار کرد. در ادامه به اظهارنظرهایی میپردازیم که توسط مقامات و سازمانهای غربی و بینالمللی درباره مشکل جمعیت در دنیا و معضلات پیش روی آنها برای تحقق اهدافشان، مطرح شده است.
سازمان ملل یکی از فعالترین نهادهای بینالمللی
در موضوع کاهش جمعیت جهان بوده است
مفهوم "جهانی شدن" و یکی کردن تمام کشورها و ملتها و نهایتاً تشکیل به اصطلاح "دولت واحد جهانی"، از اهداف ریشهای و مهم مقامات غربی است. این مفهوم در تفکرات ایلومیناتی و فرماسونری به نوعی، هدف نهایی محسوب میشود. "ویلیام بنتون" معاون و نماینده وزیر امور خارجه آمریکا در یونسکو ("سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد") سال 1946 طی اظهاراتی که این هدف را نشان میدهد، میگوید: "تا زمانی که حتی یک کودک، در هوای مسمومِ "ناسیونالیسم" تنفس میکند، آموزش و ترویج تفکر "جهانیشدن" تنها نتایج مخاطرهآمیز خواهد داشت. همانطور که اشاره کردهایم، اغلب خانواده است که کودک را آلوده به ناسیونالیسم افراطی میکند. بنابراین مدارس، با اعتقادات خانوادهها مبنی بر وطنپرستی یا تعصب روی وطن مبارزه میکنند. ما باید به سرعت موانع موجود در ناسیونالیسم را که سر راه توسعه "تفکر جهانی" هستند، تشخیص دهیم. ما در آغاز یک فرایند طولانی برای شکستن دیوار "حاکمیت ملی" هستیم. یونسکو باید در این مسیر، پیشگام باشد.[1]"
"ویلیام بنتون" معاون وزیر امور خارجه وقت آمریکا
بسیاری از تلاشها جهت کاهش جمعیت، بر اساس این منطق صورت میگیرد که منابع طبیعی در دنیا در حال تمام شدن است و افزایش جمعیت، این روند را تسریع و در نتیجه، بشریت را با خطر انقراض مواجه میکند. از جمله اقداماتی که برای توجیه این نظریه صورت گرفته است، انتشار کتاب "اولین انقلاب جهانی" (The First Global Revolution) توسط اندیشکده بینالمللی "باشگاه رم" (Club of Rome) در سال 1991 بود. این اندیشکده، سال 1972 نیز کتاب دیگری با عنوان "محدودیتهای رشد" (The Limits to Growth) را به چاپ رسانده بود. در آن کتاب هم سناریوهای مختلفی پیشبینی شده بود که رشد جمعیت در آینده دنیا به وجود میآورد. آنچه در کتاب سال 1991 میخوانیم نشان میدهد که "گرم شدن زمین"، صرفاً بهانه و دستاویزی برای مبارزه مقامات بینالمللی با "بشریت" است: "در جستجو برای یک دشمن جدید که ما را متحد کند به این نتیجه رسیدیم که بحث آلودگی هوا، خطر گرم شدن کره زمین، کمبود آب، قحطی و مانند اینها، بهترین گزینه هستند. همه این خطرات، توسط دخالت انسان ایجاد میشود و تنها از طریق تغییر در نگرش و رفتار است که میتوان بر آنها غلبه کرد. بنابراین دشمن واقعی، چیزی نیست جز خودِ بشریت.[2]"
جلد کتاب "اولین انقلاب جهانی"
اما راهحل از بین بردن بشریت چه بود؟ "سام کین" نویسنده و فیلسوف آمریکایی در اینباره بیشتر توضیح میدهد: "ما باید با وضوح بیشتری در مورد روابط جنسی، پیشگیری از بارداری، سقط جنین، و ارزشهای دیگری صحبت کنیم که منجر به کنترل جمعیت میشود، چون بحرانهای زیستمحیطی دلیلی جز بحران جمعیت ندارند. اگر جمعیت دنیا را 90 درصد کاهش دهید، دیگر آنقدر، جمعیت نخواهیم داشت که بتوانند آسیب زیستمحیطی به زمین بزنند.[3]"
"سام کین" نویسنده و فیلسوف آمریکایی
"آلدوس هاکسلی" نویسنده و فیلسوف مشهور انگلیسی از افرادی است که به تئوریهای جمعیتزدایی، کمک زیادی کرده است. وی علاوه بر سخنرانیهای مختلف با همین موضوع، اقدام به نوشتن رمان شناختهشده "دنیای قشنگ نو" (1946) کرده است. در بخشی از این رمان به طور ضمنی با روشهایی آشنا میشویم که به خصوص در سالهای اخیر برای کنترل جمعیت دنیا مورد استفاده قرار گرفته است: "هیچ دلیلی وجود ندارد که حکومتهای استبدادی جدید، شبیه به قدیمیها باشند. حکومت با باتوم و جوخههای آتش، قحطی مصنوعی، و حبس و تبعید دستهجمعی، نه تنها غیرانسانی است بلکه ناکارآمد است.[4]"
"آلدوس هاکسلی" نویسنده و فیلسوف مشهور انگلیسی
اگر حکومتهای قبلی در کاهش جمعیت ناموفق بودهاند، آیا "راهحل"های جدیدتری برای حل این "مشکل" به وجود نیامده است؟ "بری کامنر" سیاستمدار و بیولوژیست آمریکایی در کتاب خود موسوم به "صلح کردن با سیاره" مینویسد: "پیشنهادهایی مطرح شده که میتواند ملتها را به کام مرگ بکشد. طرحهایی برای مجبور کردن افراد به داشتن تعداد محدودی فرزند وجود داشته است، چه با استفاده از ابزارهای فیزیکی و چه حقوقی. اکنون به ما میگویند به جای گسترش تلاشهای خود برای کمک به مردم گرسنه در جهان، این تلاشها را محدودتر کنیم. "ویلیام کوهن" وزیر دفاع آمریکا، 28 آوریل 1997، طی شهادت خود در کنگره گفت: "گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد برخی کشورها در تلاش بودهاند تا چیزی شبیه به "ویروس ابولا" بسازند که (این واقعیت) پدیده بسیار خطرناکی است. برخی دانشمندان در آزمایشگاه خود تلاش کردهاند انواع خاصی از عوامل بیماریزا را ایجاد کنند که ویژگیهای قومیتی را تشخیص بدهد، به این معنا که فرمول آنها برای از بین بردن گروههای خاص قومی و نژادی نوشته شده باشد. عدهای دیگر دست به تروریسم زیستمحیطی زدهاند؛ تلاش میکنند آب و هوای یک منطقه را با استفاده از امواج الکترومغناطیسی تغییر دهند، از حمله ایجاد زمینلرزه و آتشفشان از راه دور.[5]"
"بری کامنر" سیاستمدار وقت و بیولوژیست آمریکایی
"ویلیام کوهن" بهرغم آنچه "کامنر" از او نقل میکند، ظاهراً با تروریسم زیستمحیطی مشکل خاصی ندارد. وی 28 آوریل 1997 طی شهادت در کنگره میگوید: "فرمهای پیشرفته تسلیحات بیولوژیکی که میتواند انواع خاصی از ژنها را هدف قرار دهد، میتواند جنگ بیولوژیکی را از قلمرو تروریسم خارج و به یک ابزار سیاسی مفید تبدیل کند.[6]"
"ویلیام کوهن" وزیر دفاع وقت آمریکا
"ژاک کوستو" افسر نیروی دریایی، بومشناس، و محقق فرانسوی سال 1991 در مصاحبه با مجله "یونسکو کوریر" درباره لزوم کاهش جمعیت میگوید: "خیلی بد است که مجبوریم این را بگوییم، اما جمعیت دنیا باید تثبیت شود و به این منظور، باید روزی 350 هزار نفر را حذف کنیم.[7]"
"ژاک کوستو" افسر وقت نیروی دریایی، بومشناس، و محقق فرانسوی
اگر فکر میکنید، اظهارات کوستو، هنوز هم به اندازه کافی صریح نیست، میتوانید اظهارات "برتراند راسل" فیلسوف، تاریخدان و فعال سیاسی و اجتماعی انگلیسی را بخوانید. وی در کتاب "تأثیر علم در جامعه" (1953) مینویسد: "من وانمود نمیکنم که کنترل بارداری تنها راه جلوگیری از افزایش جمعیت است. جنگ تا کنون در این رابطه ناامیدکننده ظاهر شده است، اما شاید جنگ باکتریایی مؤثرتر باشد. اگر بتوان در هر نسل، یک بار "مرگ سیاه" (اشاره به اپیدمی طاعون در قرن 14 که منجر به مرگ 75 تا 200 میلیون انسان شد) را در سراسر جهان گسترش داد، بازماندگان میتوانند آزادانه و بدون اینکه جهان، بیش از حد، پر شود، تولید مثل کنند. سه راه برای ثبات جمعیت یک جامعه هست: کنترل بارداری، کشتن نوزادان یا جنگهای بسیار مخرب، و یا بدبخت کردن عموم مردم، به استثنای یک اقلیت قدرتمند.[8]"
"برتراند راسل" فیلسوف، تاریخدان و فعال سیاسی انگلیسی
عبارت "اقلیت قدرتمند" شاید امروزه برداشت محدودی را به ذهن ما متبادر کند: عدهای ثروتمند و سرمایهدار بزرگ که شاید تعدادشان از صد نفر بیشتر نباشد. با این حال، آنچه "هنری کیسینجر" وزیر خارجه اسبق آمریکا در سال 1978 (پنج سال بعد از دریافت جایزه صلح نوبل) میگوید، شاید بهتر نشان دهد کدام افراد از "اقلیت قدرتمند" خارج هستند: "سیاست آمریکا در قبال کشورهای جهان سوم، باید سیاست جمعیتزدایی باشد.[9]" در همین راستا، "دیوید راکفلر" بانکدار بزرگ و "بشردوست" شناختهشده آمریکایی سال 2000 اعلام میکند: "ما در آستانه یک تحول جهانی هستیم. تنها چیزی که نیاز داریم، یک "بحران دقیق" و بزرگ است که در پی آن، ملتها نظم نوین جهانی را بپذیرند.[10]"
"هنری کیسینجر" وزیر خارجه اسبق آمریکا
راکفلر یکی از افراد کلیدی در زمینه سیاستهای جهانیسازی و تشکیل "دولت واحد جهانی" است. وی ابایی هم از افشای این واقعیت ندارد، تا جایی که در کتاب خاطرات خود پس از اشاره به در دست داشتن کنترل سیاستهای نهادهای سیاسی و اقتصادی آمریکا، مینویسد: "برخی میگویند من در سراسر دنیا توطئه کردهام تا ساختار سیاسی دنیا را یکپارچه کنم و به عبارتی یک "دنیای واحد" بسازم. اگر اتهام من این است، اعتراف میکنم که این اتهام صحت دارد، و من به آن افتخار میکنم.[11]"
"دیوید راکفلر" بانکدار شناختهشده آمریکایی
[1] "The Truth-Seeker's Guide to Proving the Father, Proving the Son, and Applying the Holy Spirit: Analyzing the World Through a Biblical Lens" Link