توافق هستهای از روز یکشنبه وارد فاز اجرا شده است ولو اینکه در سوی مقابل، یعنی از جانب اروپا و آمریکا، چیزی که واقعا بتوان نام آن را اجرا گذاشت نمیتوان دید. مطابق آنچه در ضمیمه 5 برجام آمده، ایران از روز رسمی شدن توافق، انجام
12 تعهد خاص فهرستشده در ضمیمه را آغاز میکند اما در مقابل طرفهای غربی صرفا بیانیههایی صادر میکنند که نشاندهنده تصمیم آنها برای تعلیق تحریمها در زمانی است که ایران انجام تعهدات خود را به نحو راستیآزماییشده برای آژانس کامل کرده باشد.
به این ترتیب، روز آزمون برای برجام فرارسیده است. این نخستین مرحلهای است که برجام در آن تست خواهد شد. برجام توافقی است که برای 1+5 مبتنی بر راستیآزمایی است و برای ایران مبتنی بر اعتماد. 1+5 هیچ تعهدی را تا ما به ازای آن نقدا و بهطور کامل از سوی ایران پرداخت نشود انجام نخواهد داد، اما در متن برجام موارد متعددی وجود دارد که ایران طی آن عملا مجبور است به 1+5 اعتماد کند و صرفا به اتکای اینکه «امیدواریم چنین و چنان نشود» تعهدات خویش را اجرا کند. یکی از مهمترین نمونهها، تأخیر فاز اجرای تعهدات ایران نسبت به طرف مقابل در گام نخست اجرای برجام است. بهطور وسیع استدلال شده است که گروه 1+5 بویژه آمریکا پس از اتمام انجام تعهدات ایران، به 2 دلیل قادر به سر باز زدن از تعلیق تحریمها نخواهد بود. نخست، به این دلیل که در این صورت توافق هستهای از هم خواهد پاشید، و این در حالی است که آمریکا به ایران نیاز دارد و دوم به این دلیل که ایران قدرتمند است و تبعات نقض توافق برای آمریکا سنگین خواهد بود. واقعیت این است که هردوی این استدلالها درست است ولی به مساله اصلی پاسخ نمیدهد. پس از اینکه ایران همه تعهدات کلیدی خود را انجام داد، قاعدتا دیگر آمریکا نباید هراسی از به هم خوردن توافق داشته باشد، مگر اینکه توافق دارای منافعی جز متوقف کردن برنامه هستهای ایران برای آمریکا باشد، که البته هست؛ و همه آنچه تحت عنوان نفوذ در این یکی ـ دو ماه درباره آن بحث شده را در همین جا میتوان رهگیری کرد. قدرتمند بودن ایران هم مانعی برای نقض عهد از سوی آمریکا نیست چرا که آمریکاییها در عین حال که میدانند ایران قدرتمند است، این را هم میدانند که یک جریان سیاسی در ایران آینده خود را به توافق هستهای گره زده و در نتیجه هرگونه نقض عهد از سوی طرف مقابل را به دلایل سیاسی لاپوشانی خواهد کرد.
مهمتر از اینها این است که توجه کنیم اساسا آنچه باید نگران آن بود این نیست که آمریکا یا اروپا در روز اجرای توافق که احتمالا حداکثر تا 3 ماه دیگر فرا خواهد رسید، از تعلیق تحریمها سر باز بزنند. آنگونه که جاش ارنست، سخنگوی کاخ سفید گفته آمریکا فعلا قصد ندارد چنین کاری بکند چرا که هدف اصلی آن در مقطع فعلی تسخیر افکار عمومی در ایران و سوق دادن آن به سمت دوقطبیهای بیشتر با حاکمیت در حوزههای امنیت ملی و بویژه شکل دادن به انتخاباتها در ایران است. نگرانی اصلی که باید نسبت به آن بیمناک بود این است که آمریکا در طول یکی ـ دو سال آینده، همزمان با متلاطمتر شدن محیط داخلی ایران و بههمریختگی بیشتر در ژئوپلیتیک منطقه، به بهانه آنچه درون برجام نقض جزئی توافق خوانده شده، تحریمهای خود را به دلایل مرتبط با اشاعه یا غیر آن احیا کند و در این سو، دولت نیز، هم به دلایل سیاسی که عمدتا مربوط به علاقهمندی به حفظ توافق به هر قیمت است و هم به دلایل تکنیکال، نه توان خروج از توافق را داشته باشد و نه توان نشان دادن یک واکنش موثر بهگونهای که آمریکاییها را از تداوم این مسیر بازدارد.
راقم این سطور اطلاعاتی در دست دارد که نشان میدهد آمریکاییها میخواهند در یک تا 2 سال آینده تحریمهای خود را به بهانههای مختلف احیا کنند بهگونهای که عایدی ایران از توافق صرفا منحصر به تعلیق تحریمهای اروپا شود که میدانیم در صورت احیای تحریمهای آمریکا تقریبا هیچ ارزشی نخواهد داشت.
برخی منابع غربی لابهلای تحلیلهای خود گفتهاند آمریکا حتی یک جدول زمانی برای احیای تحریمها به بهانه «نقض جزئی» توافق از سوی ایران و همچنین بهانههای مرتبط با تروریسم آماده کرده است.
سوال این است: روزی که اولین تحریم احیا شود یا روزی که ثابت شود دولت آمریکا اساسا برخی از تحریمهایی را که وعده تعلیق آنها را داده بود تعلیق نکرده یا تحریمها روی کاغذ تعلیق شده ولی عملا در حال اجراست، دولت بنا دارد چگونه به این امر واکنش نشان بدهد؟ آیا یک برنامه از پیش تدوین شده در این باره وجود دارد که گام به گام واکنشهای ایران را به احیای تحریمها تعریف کرده باشد یا اینکه دولت چون توافق را برای خود حیثیتی کرده، همه چیز را کتمان و همچنان مطابق برجام رفتار خواهد کرد؟
چند ماه قبل از نهایی شدن توافق، روزنامه واشنگتنپست نوشت: اصلیترین هدف آمریکا از مذاکرات این است که با ایران به توافقی برسد که توان واکنش هستهای به فشارهای آتی آمریکا را از ایران بگیرد. از دید من، این صادقانهترین مطلبی است که در 2 سال گذشته درباره هدف پس پرده آمریکا از برجام گفته شده است. اما از این سو، درون دولت برنامهای برای مقابله با این پروژه دیده نمیشود. دولت اساسا فرض را بر این گذاشته است که آمریکا پس از برجام تبدیل به یک «پسر خوب» خواهد شد و بنابراین نیازی نیست انرژیای برای طراحی طرحهای بازدارنده یا واکنشی درمقابل آن صرف شود.
این امر، یعنی گرفتار شدن به خاماندیشی درباره آینده رفتار آمریکا با ایران و پناه بردن به تحلیلهای خوشخیالانهای نظیر اینکه برجام چنان معادله را تغییر داده که دیگر آمریکا نمیتواند خارج از آن گام بردارد، یکی از بزرگترین تهدیدهای پیش روی کشور است و موضوع زمانی وخیم میشود که دستگاه اجرایی کشور که قاعدتا باید مجری هر نوع اقدام متقابل باشد، این تحلیل را نمایندگی کند.