در اینجا قصد داریم به برخی حواشی دنیای سیاست، بیشتر توجه کنیم و ببینیم اولاً چرا گاهی سیاستمداران اشتباه میکنند و ثانیاً این اشتباهها نشاندهنده چیست؟ ابتدا برخی اشتباهات کلامی و رفتاری آنها را لیست میکنیم و سپس گافهایی را که مترجمان در دنیای سیاست وارد کردهاند، بررسی میکنیم.
گافهای کلامی سیاستمداران
· شاید یکی از قدیمیترین گافها به جان اف. کندی تعلق داشته باشد. وی که میخواست با آلمان غربی همزادپنداری کند و بگوید «من اهل برلین هستم»، از عبارت « Ich bin ein Berliner» استفاده کرد. این عبارت به خاطر جایگاه نادرست واژه « ein» از لحاظ گرامری، معنی کاملاً متفاوتی میدهد: «من یک شیرینی خشک هستم»!
· سیلویو برلوسکونی وقتی به قول خودش میخواست از اوباما و همسرش «تعریف» کند، گفت:«شاید شما باور نکنید اما آنها با هم به ساحل میروند تا حمام آفتاب بگیرند. حتی همسرش خود را با حمام آفتاب، تیره میکند.»
این گفته وی طبیعتاً جنبه طنز داشت زیرا همسر اوباما از خود وی تیرهتر است. نتیجه این جملات، برخورد سرد اوباما با برلوسکونی در حاشیه اجلاس گروه بیست بود، زمانی که اوباما با وی دست داد و برخلاف برخوردش با دیگران، وی رادر آغوش نگرفت.
· طی اجلاس گروه 20 در سال 2011 میلادی در کن فرانسه، پچپچ سارکوزی رئیسجمهور سابق فرانسه با اوباما که بدون اطلاع آنها شنیده میشد، خبرساز شد. سارکوزی در این گفتگو به اوباما گفت:«من نمیتوانم نتانیاهو را تحمل کنم. او یک دروغگوست.» اوباما هم که انگار داغ دلش تازه شده بود، گفت:«تو فقط با او غذا میخوری. من خیلی بیشتر از تو با او برخورد دارم.» فاششدن این گفتگو موجب شد این سه نفر نتوانند بر سر برنامه هستهای ایران در آن زمان به توافق برسند.
· 28 مه 2012 روز خوبی در روابط آمریکا و لهستان بود، زیرا اوباما در کنار وزیر خارجه لهستان در ورشو ایستاده بود و از حمایت خود جهت گسترش ویزای گردشگری برای ورود لهستانیها به آمریکا گفت. وی کمی چاشنی طنز به سخنان خود افزود: «اگر شما در شیکاگو زندگی کنید و کمی لهستانی نشوید، لابد مشکلی دارید.»
اما یک سال بعد اتفاق بدی افتاد. اوباما این بار وقتی داشت «مدال آزادی» را بر گردن کارزکی یکی از قهرمانان لهستانی در جنگ جهانی دوم میآویخت، در رابطه با آن دوره از عبارت «اردوگاه مرگ لهستانی» استفاده کرد. در واقع آن اردوگاهها اگر چه در لهستان بود اما چون هیتلر پس از تصرف لهستان آن را تأسیس کرده بود، به «اردوگاه مرگ نازی» معروف است. وزیر خارجه لهستان در پاسخ به این سخن، اوباما را به خاطر «بیتوجهی، دانش عمومی اندک و خیالات بد» مقصر دانست.
گافهای رفتاری سیاستمداران
· جرج اچ. دبلیو. بوش رئیسجمهور اسبق آمریکا در سال 1992 میلادی بازدیدی از استرالیا داشت. وی که در خودروی نظامی از کنار گروهی از استرالیاییها میگذشت، فراموش کرده بود که در آمریکا نیست، بنابر این دو انگشت خود را به نشانه پیروزی نشان داد. البته این رفتار در استرالیا معنای بدی دارد. وی همان روز در سخنرانی خود از لزوم تلاش برای ایجاد درک بهتر میان دو فرهنگ آمریکایی و استرالیایی گفت. «لِیکلَند لِژِر» در گزاش خود با نقل این سخنان بوش، خطاب به وی نوشت: «برای شروع، بد نیست در مسافرتهای خارجی، یک "میتِنز" بپوشید (دستکشی که تمام انگشتها را به جز شست، یکجا میپوشانَد).»
· یکی از عجیبترین گافهای دنیای سیاست، باز هم مربوط به بوش پدر است. جرج اچ. دبلیو. بوش وقتی در ضیافت شام با نخستوزیر ژاپن میازاوا شرکت کرده بود، روی وی استفراغ کرد! به همین سادگی. البته به سرعت اعلام شد که بوش دچار کسالت بوده است اما این موجب نشد که مردم ژاپن یک ضربالمثل به ادبیات خود اضافه نکنند: «بوشو سورو» یا مانند بوش بودن.
· باینیماراما نخست وزیر فیجی در نخستین دیدارش از مسکو، صحنه خندهداری ایجاد کرد. وقتی مدودیف دست خود را برای دستدادن با وی دراز کرده بود، وی کف دست خود را مانند زمان خداحافطی به سمت وی بالا گرفت! از آن جالبتر اینکه روی خود را از مدودیف به سمت همراهانش برگرداند و با آنها دست داد! البته مدودیف سعی کرد به نوعی نشان دهد وی نیز قصد دستدادن نداشته است اما ظاهراً خیلی دیر شده بود. بعداً رئیسجمهور فیجی به مدودیف دست داد تا شاید جبران کرده باشد.
· حتماً شرودِر را به یاد دارید؛ صداعظم پیشین آلمان که گفته است به ایران علاقه دارد. البته وی نه بخاطر این علاقهاش بلکه به خاطر یک اشتباه، اسرائیلیها را خشمگین کرد. شرودر مانند همه مهمانان سیاسی باید به یادبود کشتههای هولوکاست ادای احترام میکرد. ایهود باراک که در آن زمان نخستوزیر اسرائیل بود وی را تا یادبود همراهی کرد اما این شرودر بود که باید شعله یادبود را روشن میکرد. وی در یک اشتباه ساده، پیچ گاز را برخلاف جهت پیچاند و همان شعلهای که بود نیز خاموش کرد! باراک سعی کرد شعله را درست کند، اما وی نیز نتوانست. نهایتاً یکی از کارکنان یادبود به کمک آنها شتافت.
· بوش پسر هم خود از پدرش جا نمانده است. وی گافهای زیادی دارد. برای مثال، وی در فاصله استراحتی که در افتتاحیه اجلاس گروه هشت در 2006 میلادی به مهمانان داده شده بود، به سمت مرکل صدراعظم آلمان رفت که نشسته بود. وی در اقدامی عجیب دست بر دو شانه مرکل گذاشت و شروع به ماساژ آن کرد. شاید دلش به حال خستگی مرکل سوخته بود یا یادش رفته بود در یک اجلاس بینالمللی شرکت کرده است. گر چه صدراعظم تلاش کرد خود را از دست بوش خلاص کند ولی دوربینها تصویر آن دو را ثبت کردند.
· دیک چنی معاون اول بوش پسر نیز یکی از فاجعه آمیزترین گافهای سیاسی را به نام خود ثبت کرد. وی در 11 فوریه 2006 میلادی وقتی در سفری در جنوب تگزاس یه سر میبرد، با یک تفنگ شکاری به صورت یک وکیل 78 ساله به نام هَری ویتینگتون شلیک کرد! 12 ساعت بعد کاخ سفید این خبر را منتشر کرد. ویتینگتون به شدت مجروح شد ولی جان سالم بدر برد. طبق یادداشت واشنگتن پست، چنی هنوز از وی عذرخواهی نکرده است.
هری ویتینگتون پس از شلیک چنی
چنی عذرخواهی نکرد!
· دیوید کامرون نخستوزیر انگلیس به چین رفته بود، اما ظاهراَ نمیخواست احترام آنها را حفظ کند. داستان از آنجا شروع شد که وی و هیأت همراهش قرار بود در مراسمی شرکت کنند ولی طبق سنت انگلیسیها که در ماه نوامبر به یادبود کشتههایشان در جنگ، گل خشخاش را بر لباس خود نصب میکنند، قصد داشتند این کار را انجام دهند. همتایان چینی آنها به این اقدام واکنش نشان دادند. شاید بپرسید چرا؟ گل خشخاش برای چینیها –مخصوصاً بر لباس یک انگلیسی- یادآور شکست شرمآوری است که در دو جنگ تریاک در قرن 19 از انگلیس متحمل شدند. نهایتاً اصرار مقامات چینی نتوانست بر غرور انگلیسیها فائق آید.
· میشل اوباما یک حقوقدان است و شاید با سنتهای سیاسی انگلیس آشنا نباشد. یکی از این سنتها این است که احدی نباید ملکه را لمس کند. از این جهت است که وی همیشه دستکش دارد. میشل اما بدون توجه به این مسأله وی را در آغوش گرفت! طبیعتاً اولین کسی که بعد از ملکه شوکه شد، رسانهها بودند. البته پیش از میشل نیز دو نخستوزیر از استرالیا یعنی جان هووارد و پال کیتینگ همین کار را کرده بودند.
ترجمههای دردسرساز
حتی اگر سیاستمداران همه حواس خود را جمع کنند و خود را با اطلاعات کامل و حضور ذهن برای یک جلسه، سخنرانی یا اقدام سیاسی آماده کنند، باز هم دردسر دست از سر آنها برنمیدارد. این بار نوبت مترجمان است که دست به کار شوند، گاهی به عمد و گاهی سهواً. ترجمه و تفسیر سخنان یک سیاستمدار، شاید پرستیژ زیادی برای مترجم به همراه داشته باشد، اما از خطرپذیری بالایی نیز برخوردار است تا جایی که ممکن است تنشهای شدیدی در روابط فیمابین دو کشور ایجاد کند.
اگر ترجمه سخنان به صورتی باشد که مترجم فرصت نکتهبرداری داشته باشد، درصد اشتباهات، پایین میآید؛ اما مترجمِ همزمان ممکن است دچار اشتباهات زیادی شود: شاید یک کلمه را اشتباه بشنود یا اصلاً نشنود (تصور کنید این کلمه قرار بوده کل جمله را منفی کند مانند not)؛ در میان معانی متعدد برای یک کلمه دچار تردید شود؛ جملهبندی گوینده را متوجه نشود؛ برای یک کلمه در زمان مبدأ، کلمهای در زبان مقصد برگزیند که معانی نامناسب دیگری هم داشته باشد؛ یک معنای ضمنی را تبدیل به معنای صریح کند یا به عکس، زبانش نچرخد و ... . حالا تصور کنید این ترجمه در یک فضای پراضطراب سیاسی صورت میگیرد و چند سیاستمدار برجسته، دهها خبرنگار و چندین دوربین نیز در مقابل مترجم است! مترجم باید ابتدا جملات سخنران را بفهمد، سپس در ذهن خود به زبان مقصد ترجمه کند و بعد آن را ارائه کند. در هر کدام از این سه مرحله شاید خطایی رخ دهد. بدتر از همه وقتی است که سخنران، خود بخوبی نتواند جملهبندی صحیحی داشته باشد؛ یا در موضوعی سخن بگوی که مترجم با اصطلاحات مرتبط با آن آشنایی چندانی ندارد. مشکل به همین جا ختم نمیشود. همانگونه که اِلِنا کید (Elena Kidd) مترجم گورباچف (در دهه 1990 میلادی) در مورد ترجمه روسی به انگلیسی میگوید، همین که زبان مبدأ و مقصد در جاگذاری فعل و فاعل، عکس همدیگر باشند مشکل بزرگی است. در این مواقع معمولاً مترجم تا آخر جمله را نشنود، نمیتواند اول آن را متوجه شود.
النا کید مترجم همزمان گورباچف
همه اینها به کنار. مترجم باید بداند هر سیاستمداری شیوه خاص خود را در بیان مطالب دارد. برای مثال، بنفشه کینوش، مترجمِ سخنان رؤسای جمهور ایران از آیتالله هاشمی تا حجتالاسلام روحانی به زبان انگلیسی میگوید: «رفسنجانی عمدتاً بیان غیررسمی داشت در یک حالت راحت. او معمولاً خیلی راحت بود. احمدینژاد معمولاً جملات قصار مشابه داشت. بعد از دو سال میتوانستم حدس بزنم میخواهد چه بگوید... اما در مورد روحانی قضیه کمی سختتر است چون خود وی میتواند کمی انگلیسی صحبت کند. روحانی توجه میکند ببیند مترجم دقیقاً چه ترجمهای ارائه میدهد.»
در اینجا چند نمونه از ترجمههایی را که دردسر سیاستمداران شدند، بیان میکنیم:
· نخست وزیر استرالیا کوین رود در سال 2008 میلادی به اندونزی رفت تا در اولین دیدار خود از این کشور با رئیسجمهور اندونزی دیدار کند. در کنفرانس خبری مشترک که در کاخ مِرداکا برگزار شد و نمانیدگان خبرگزاریهای داخلی و خارجی در آن حضور داشتند، رئیسجمهور اندونزی با اشاره به اتفاقات آن زمان و هشداری که دولت استرالیا به شهروندانش در مورد خطرات سفر به اندونزی داده بود، گفت:«... اما من صادقانه به شما میگویم که وضعیت در اندونزی خوب و طبیعی است و بهبود یافته است.». مترجم که وظیفه مدیریت جلسه را نیز برعهده داشت، متوجه شد که رئیسجمهور اندونزی به صورت تلویحی خواستار لغو هشدار دولت استرالیا به شهروندانش است، اما این مترجم نمیدانست که نمیتوان یک درخواست تلویحی را در عالم سیاست به صورت صریح بیان کرد، در نتیجه در ترجمه سخنان وی به انگلیسی گفت:«... اما من انتظار دارم این هشدار لغو شود.»!
طبیعی است این جمله عملاً استقلال سیاسی استرالیا را زیر سؤال میبرد. در نتیجه نخستوزیر استرالیا با صراحت پاسخ داد: «استرالیا برای خود، مرکز ملیِ برآورد تهدید دارد که خودش تصمیم میگیرد.» سخنگوی رئیسجمهور پس از کنفرانس اعلام کرد که یک خطا در ترجمه سخنان رئیسجمهور رخ داده است و اندونزی باور دارد که استرالیا میتواند با استقلال کامل در مورد سفر شهروندانش توصیه داشته باشد.». شاید از نگاه ترجمه و تفسیر، این گونه تعبیر توسط مترجم، بیعیب باشد اما در فضای سیاسی تنش شدیدی میان دو کشور ایجاد میکند.، تنشی که اولین نتیجه آن اخراج مترجم بود.
· محمد مرسی از مهمانان ویژه در اجلاس عدم تعهد در تهران بود که شهریور 1391 برگزار شد، زیرا وی رئیس پیشینِ جنبش محسوب میشد که باید در افتتاحیه سخن میگفت و سپس جای خود را به محمود احمدینژاد میداد. مرسی که سخت در حال و هوای انقلابی مصر و بیداری اسلامی در کشورهای عربی بود، به شدت به بشار اسد و دولت سوریه که از تکرار کار اخوان در سوریه جلوگیری میکرد، تاخت.
شبکه اول سیما به صورت زنده به پخش افتتاحیه اجلاس عدم تعهد و ترجمه این سخنان میپرداخت اما مترجم به جای دولت سوریه از دولت بحرین نام برد! ضرغامی رئیس صداوسیما این اتفاق را یک خطای ناخواسته از جانب مترجمی دانست که به اضطرار جایگزین شده بود اما این مسأله موحب نشد که دولت بحرین، کاردار سفارت ایران را در منامه احضار نکند.
· محمود احمدی نژاد در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1391 به تهدیدهای رژیم صهیونیستی علیه ایران اشاره کرد و گفت:«تهدید مدام و مکرر از سوی صهیونیستهای بیفرهنگ با توسل به یک عملیات نظامی علیه ملت بزرگ ایران، نمونه بارزی از این حقیقت تلخ است.» روزنامه لوفیگارو از روزنامههای باسابقه فرانسوی به جای سخنان احمدینژاد از لفظ «صهیونیستهای وحشی» استفاده کرد.
در خردادِ سال 91 نیز احمدینژاد در مسکو به مذاکرات پیشِ رو در موضوع هستهای اشاره کرده بود و گفته بود: «از این نشست انتظار معجزه نداریم. باید تلاش کنیم فکر خود را به سوی افکار سازنده و مثبت تغییر دهیم». در واقع منظور وی از عبارت «انتظار معجزه نداریم» این بود که یک نشست نمیتواند خودش باعث حل همه مشکلات شود. بلکه این طرفین مذاکره هستند که باید با افکار سازنده به حل مشکل بپردازند. اما رویترز که اخبارش مورد استفاده بسیاری از خبرگزاریهای دیگر نیز قرار میگیرد، اینگونه تیتر زد: «احمدی نژاد حرکت رو به جلویی را در مذاکرات مسکو مشاهده نمیکند». رویترز اینگونه القا کرد که رئیسجمهور ایران اساساً میلی به حل مسأله هستهای از طریق مذاکره ندارد.
تحریف سخنان احمدینژاد سابقه طولانیتری دارد و به سال 84 برمیگردد، زمانی که دو ترجمه نادرست از سخنان وی به شدت خبرساز شد. یکی از آنها به ابراز نظر احمدینژاد در مورد رژیم صهیونیستی برمیگردد که گفت باید از «صفحه روزگار» محو شد. وی میخواست سخنان امام خمینی (ره) را تکرار کند اما امام از عبارت «صحنه روزگار» استفاده کرده بود. در واقع امام یک رژیم سیاسی را هدف گرفته بود ولی جمله احمدینژاد دوپهلو بود. همین جابجایی کافی بود تا نازیلا فتحی خبرنگار نیویورک تایمز از عبارت « Wipe Israel off the map» استفاده کند، عبارتی که خیلی زود مورد اعتراض بسیاری از سیاستمداران به ویژه در آمریکا قرار گرفت.
همان سال در یک کنفرانس خبری، اتفاق دیگری رخ داد؛ زمانی که وی در پاسخ به کریستین امانپور به صراحت اعلام کرد «ایران حق فعالیت انرژی هستهای دارد و ملتی که تمدن دارد نیاز به تسلیحات هستهای ندارد و ملت ما نیز چنین سلاحی ندارد». اما سخنان وی در سی. ان. ان. به گونه دیگری انعکاس یافت: «ما معتقدیم همه کشورها اجازه دارند تسلیحات اتمی داشته باشند و غرب نباید ما را از دستیابی به سلاح اتمی منع کند.» طبیعی است این اقدام که نمیتوانست یک اشتباه ساده باشد، جنجال زیادی را در پی داشت.
"نقل قول اشتباه"، سیانان را در ایران به دردسر انداخت
سخنان حجتالاسلام حسن روحانی نیز در مورد هولوکاست که در مصاحبه با سی.ان.ان در نیویورک بیان شد با تغییراتی به انگلیسی ترجمه شد که بیطرفی وی در مورد بررسی علمیِ این رخداد تاریخی را به محکومسازی هولوکاست توسط وی تبدیل کرد. ظاهراً سی.ان.ان قصد دارد در اولین برخوردش با رؤسای جمهور ایران خاطره خوشی بر جای بگذارد.
· شاید وقتی فلیپ کالدِرن رئیسجمهور مکزیک، مترجم خود را به آمریکا میبرد، تصور نمیکرد برای وی دردسر ایجاد کند. وی در مهمانی ورودش به کاخ سفید به زبان اسپانیایی سخنرانی کرد و مترجمش آن را به انگلیسی ترجمه میکرد. یکی از مهمترین مسائل فیمابین دو کشور، مهاجرت غیرقانونی مکزیکیها به آمریکا است به گونهای که به ویژه ایالتهای جنوبی پر از اسپانیایی زبان شده است. مترجم کالدرن در مورد ترجمه بخشی از سخنان وی در مورد قانون جدید مهاجرت در ایالت آریزونا گفت: «ما میتوانیم این کار را با اجتماعی که در پی یک زندگی باشرافت و روش منطقی برای هر دو کشور ما باشد، انجام دهیم، کسانی که برخی از آنها هنوز در اینجا با قوانینی چون قانون ایالت آریزونا در حاشیه زندگی میکنند، قانونی که مردم ما را در جایگاهی قرار داده که با تبعیض روبرو شوند.»
معلوم نیست حواس مترجم کجا بوده که اینقدر مبهم و چندپهلو ترجمه کرده است. پس از کنفرانس، مسئولان هر دو کشور موافق بودند که مترجم بسیار ضعیف بوده است. سفارت مکزیک اعلام کرد ترجمه درستِ آن بخش از سخنان کالدرن به این صورت است: «من میدانم که ما منافع مشترکی در گسترش شرایط شرافتمندانه و منطقی برای همه کارگران مهاجر داریم. بسیاری از آنها با وجود مشارکت مؤثر در اقتصاد و جامعه آمریکا، همچنان دیده نمیشوند و حتی گاهی مورد تبعیض قرار میگیرند، مثلاً در آریزونا.»
· بیهوده نیست که جیمی کارتر از طرفداران قانون «دادگاه مترجمان» است، زیرا وی در دیدارش از لهستان گرفتار یک ترجمه عجیب و غریب شد. کارتر هدف از سفرش را «فهم آرزوهای لهستانیها برای آینده» دانست، اما سِیمور این گونه گفت که «من هوس لهستانیها را تحسین میکنم»!
سِیمور دستبردار نبود و بخشی دیگر از سخنان کارتر را که داشت در مورد خروجش از آمریکا برای این سفر صحبت میکرد، به گونهای تعبیر کرد که همه فکر کردند وی واردات کالا به آمریکا را ممنوع کرده است! کاش فقط همین بود. جیمی کارتر در انتها قانون اساسی لهستان را تحسین کرد، اما سیمور، آن را وسیله خوبی برای تمسخر دانست! شما جای کارتر بودید با این مترجم چه میکردید؟
جمعبندی
در تعاملات سیاسی باید به تفاوتهای فرهنگی توجه کرد. هر حرکت، نماد یا عبارتی ممکن است پرستیژ یک مقام رسمی را در کشوری دیگر ویا کشور خود زیر سؤال ببرد. این تفاوتها همچنین گوشزد میکند که نباید در فهم سخن رهبران جهان به خواندن یا شنیدن ترجمه آن اکتفا کرد. بسیاری از مترجمان، شبکهها و سایتهای خبری ممکن است سهواً و حتی گاهی عمداً شما را گمراه کنند و قضاوت و تصمیمگیری شما را خدشهدار نمایند. به ویژه معمولاً بینندگان شبکههای خبری و مراجعان به سایتها توجه نمیکنند که دنیا را نه به صورت مستقیم بلکه از عینک آن شبکه و سایت میبینند که ممکن است یک جمله را با بیان مخصوص به خود بگوید، یک عکس خوب یا بد از یک شخصیت خبرساز ارائه دهد، روی یک گاف تمرکز کند یا روی گافی دیگر هیچ واکنشی نشان ندهد. رشد فناوریهای ارتباطی همانقدر که خبررسانی را سریعتر و عمومیتر کرده است، دستکاری خبر را نیز راحتتر ساخته است.
کینوش مترجم رؤسای جمهور ایران معتقد است:«تو به عنوان یک مترجم، هر دفعه متوجه میشوی که چقدر از مطالب حین ترجمه از دست میرود، به خاطر تفاوتها و ویژگیهای خاص فرهنگی و به خاطر تفاوت در نوع بیان در هر زبان. شکاف وسیعی میان فارسی و انگلیسی وجود دارد.». بنابر این حداقل برای سیاستمداران، تصمیمگیران کشور و تحلیلگران حرفهای لازم است به زبانهای زنده دنیا آشنا باشند. بلکه گاهی برای رفع تهدید، سیاستمدار ما باید مواضع کشورمان را به زبان کشور میزبان بیان کنند. اگر این چنین نیست، لااقل باید دقت زیادی در انتخاب مترجمان صورت دهد.
نکته دیگر این است که کنجکاوی رسانهها و تلاش رقبا برای مچگیری از یکدیگر، سیاستمداران را نیازمند مشاوران آگاه و متعدد میسازد. در چنین فضایی هر کنشگر باید برای سخنرانی، سفر خارجی، تصمیمسازی سیاسی و مانند آن که به یک یا چند کشور خاص مربوط است، برای فهم ویژگیهای خاص فرهنگی آن کشور دست بکار شود و علاوه بر آشنایی گذشته، از مشاوران کاردان و متخصص بهره گیرد.
در کل گاف سیاستمداران میتواند دادههایی را در اختیار طرف مقابل، رقبا، تحلیلگران و مردم قرار دهد:
· آن سیاستمدار در بکارگیری مشاور توانا ناکارآمد است.
· گاهی مشاوران همه تلاش خود را میکنند اما وی در امور بدیهی دچار اشتباهی کودکانه میشود. در این لحظه ناگهان پردهها برمیافتد و میزان دانش و تجربه وی برای همگان روشن میشود.
· گاهی مشاوران توانایی حضور دارند، اما وی به دلیل روحیه مستبد خود، سخن آنها را نمیپذیرد و وقتی میفهمد اشتباه کرده که کار از کار گذشته است.
· علاوه بر این، گاهی اشتباهات نشان میدهد وی به علت یا عللی زیر فشار شدید روانی است.
· گاهی نشان میدهد در سفر خارجی یا ملاقاتش بیبرنامگی رخ داده است، زیرا هر برنامهای دستکم یکهفته پیش از آن باید توسط دفتر آن سیاستمدار، قطعی شود و مقدمات آمادگی برای آن آغاز شود. اگر چنین نشود احتمال گافدادن وی افزایش مییابد.
· نهایتاً اینکه برخی گافها اعتقاد واقعی آن سیاستمدار را از پشت پرده جملات تعارفآمیز دیپلماتیک بیرون میکشد. اساساً ممکن است سیاستمداری که تحت فشار گروههای اجتماعی یا متحدان خارجی به اتخاذ یک سیاست مجبور شده است، در قالب یک گاف مصنوعی به بیان اعتقاد واقعی خود اقدام کند تا همه بفهمند وی با سیاست اتخاذشده موافق نیست. این چراغ سبزی است به کسانی که نسبت به آن سیاست انتقاد دارند تا بگردند و منابعی برای ایجاد فشار معکوس، پیدا کنند.
همه این دادهها بکار میآید و در شرایط پیچیده سیاسی نمیتوان از آنها چشم پوشید. گاهی حواشی مهمتر از متن میشود. همچنین اینها نشان میدهد وظیفه یک سیاستمدار به عنوان نماینده یک ملت، چقدر مهم است. وی باید فکر همه چیز را از قبل انجام دهد و در برنامهریزی کارهایش، انتخاب مترجمان و مشاوران، بسیار دقت کند. هر اشتباه وی چه به شکل گاف کلامی و رفتاری و چه در ترجمه، میتواند علاوه بر تخریب شخصیت وی و ازدسترفتن تلاشهایش، اعتبار یک ملت را در جهان زیر سؤال ببرد.
منابع و مآخذ:
· http://translationjournal.net/journal/55interpreter.htm
· http://listverse.com/2013/11/25/the-10-worst-diplomatic-faux-pas-by-famous-politicians/
· http://www.nbcnews.com/id/37238436/ns/world_news-americas/#.VA2b7Pm1Zgk
· http://www.khabaronline.ir/detail/240030/Politics/parties
· http://www.afkarnews.ir/prtgx79qnak9zw4.rpra.html
· http://www.tabnak.ir/fa/news/275074/
· http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920706000174
· http://farsnews.com/newstext.php?nn=13920703001398
· http://abcnews.go.com/Politics/OTUS/american-leaders-international-oops-moments/story?id=16459145
· http://politicalhumor.about.com/od/politicalgaffes/tp/most-embarrassing-moments-of-decade.htm
· http://mic.com/articles/51553/i-am-a-jelly-donut-and-7-other-embarrassing-diplomatic-faux-pas