"دستمزد پایین" اتاق‌های خبر را زنانه کرده است

سهیلا خلجی معتقد است که دستمزد پایین در رسانه‌ها باعث شده است مردان از حرفه خبرنگاری کنار بکشند و اتاق‌های خبر زنانه شود.
کد خبر: ۸۵۹۵۱۸۸
|
۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۰

به گزارش  خبرگزاری بسیج، "سهیلا خلجی" دانش‌آموخته رشته ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی و مدرس دانشکده خبر از معدود کارشناسان حوزه ارتباطات است که کار جدی خبری را نیز در کارنامه دارد. نزدیک به دو دهه کار عملی در رسانه های اصلی کشور باعث شده تا وی بتواند بین دنیای نظریه‌ها و واقعیات رسانه‌های ایرانی پیوند برقرار کرده و بهتر بتواند دلایل عدم اقبال به رسانه‌های داخلی را آسیب‌شناسی کند.

با وی درباره وضعیت کنونی فضای رسانه‌های داخلی به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید:

 اگر اجازه بفرمایید سؤال‌ها را به دو بخش تقسیم کنیم؛ اولین سؤال در مورد بحث مهارت‌های خبرنگاران امروز رسانه‌های ایران است، اینکه چقدر به‌روز هستند و چقدر می‌توانند نیازهای مخاطب را جواب بدهند و دومین سئوال نیز در خصوص بحث‌های معیشتی و صنفی است که حتی می‌تواند باعث ایجاد نقص در مورد اول هم باشد؛ شما به‌عنوان کسی که سال‌ها در دانشگاه کار تدریس داشته‌اید و همچنین کار جدی در شکل عملی آن در رسانه‌های مطرح کشور را تجربه کرده‌اید، فکر می‌کنید چند درصد خبرنگارهای ما به مهارت‌های روز مجهز هستند و آموزش‌های حرفه‌ای و کافی دیده‌اند؟

بخش اول مربوط به این است که روزنامه‌نگارها؛ امروز تا چه حد به روزنامه نگاری روز دنیا نزدیک هستند. من وقتی به‌عنوان یک ناظر بی‌طرف نگاه می‌کنم، به‌عنوان کسی که هم روزنامه‌نگاری کرده و هم تدریس می‌کند می‌توانم بگویم که وضعیت روزنامه‌نگاری امروز در ایران عمدتاً «رویداد مدار» و وابسته به لحظه است. خبرنگار یا روزنامه‌نگار که در کلمه عام خبرنگار می‌گویم، می‌آید و کار لحظه‌اش را انجام می‌دهد و تمام می‌شود و دیگر ارتباط ماهوی، فیزیکی و حتی فکری‌اش هم با رویداد تمام می‌شود.

حال شاید بتوان به‌ صورت مفصل آن را آسیب‌شناسی کرد اما ما در روزنامه‌نگاری دو جریان عمده داریم یکی روزنامه‌نگاری رویداد مدار و یکی روزنامه‌نگاری فرایند مدار. رویداد مدار همان چیزی است که الآن هست. یعنی من می‌آیم رویدادی را پوشش می‌دهم و تمام می‌شود. در روزنامه‌نگاری فرایند مدار کار روزنامه‌نگار با موضوع تمام نمی‌شود. یعنی حتی ممکن است آن موضوع در آن لحظه تمام شود اما کار خبرنگار با آن تمام نمی‌شود به‌عنوان‌مثال ما می‌آییم و سدی را افتتاح می‌کنیم یا کلنگ یک عملیاتی را می‌زنیم، به‌ صورت روتین خبرنگاران و روزنامه‌نگاران می‌روند آن رویداد را پوشش می‌دهند و تمام می‌شود اما وقتی با نگاه فرایند مدار به موضوع نگاه می‌کنیم، تازه‌کار روزنامه‌نگار شروع می‌شود. این‌که آن اتفاق چه تأثیری در آن محل دارد، چه فوایدی دارد، چه مضراتی دارد؟

حالا ما می‌توانیم خیلی راحت بگوییم ممکن است هر رویدادی کشش این کار را نداشته باشد. اما اتفاقی که در فضای رسانه‌ای ایران صورت می‌گیرد این است که ما در هیچ رویدادی این کار را انجام نمی‌دهیم، نه در سیاسی نه در اقتصادی نه در اجتماعی و نه در فرهنگی. مگر اینکه جزء علایق شخصی یا گروهی یک رسانه خاص باشد. به‌عنوان‌مثال ممکن است امروز یک دیدگاهی داشته باشم، یک‌دفعه آمده و در یک موضوع به‌صورت سلسله وار مثلاً در حوزه محیط‌زیست متمرکز شده و برای تمام ابعادش یک پرونده یک‌ساله بسازم اما به‌محض آنکه کار من با آن موضوع تمام می‌شود آن موضوع را رها ‌کنم. یعنی باز هم نه از بابت فرایند مدار بودن رویداد فقط از بابت اینکه من نسبت به یک موضوعی در یک مقطعی یک ابرازنظری بکنم و کارم تمام شود و بروم. حالا نمی‌خواهم به تفصیل بحث کنم چون از حوصله بحثمان خارج است اما این به نظرم بزرگ‌ترین آسیبی است که در روزنامه‌نگاری امروز ما وجود دارد. طی سال‌های اخیر با تنوع منابع خبری، که ما تنوع منابع خبری در فضای رسانه‌ای را عیب نمی‌دانیم اما شما نگاه می‌کنید می‌بیند در یک مقطعی فرد یا گروهی از چند نفری که دارای ایده‌ای بودند توانستند تریبونی را به دست بیاورند و اسمشان را خبرگزاری بگذارند. در واقع یک آژانس خبری ایجاد کرده‌اند و این تعداد ... اینا- من نمی‌دانم جای این کلمه چه می‌خواهید بگذارید (News Ajency)ها  باعث شد همگی دنبال رقابت باشند.

 یعنی رقابت بد است؟

نه، به طور کلان بد نیست. شاید اصلاً ماهیت این تنوع رقابتی که ایجادشده است به نظر من رقابت خیلی جالبی نیست. فضای رسانه‌ای ایران باعث شده است خبرنگاران نتوانند به عمق مطالب بپردازند. خبرنگار مجبور است لحظه‌اش را بگذراند. چون رقیبش خبر بهتری ارائه می‌دهد یعنی مجبور است با جریان جلو برود و تریبونش را پر کند. وقتی فرآیند محوری کند و فرآیند مداری را مدنظر قرار دهد مجبور است تریبونش را پر کند. در واقع این خط جلو می‌رود و نمی‌تواند خالی برود.

دوم این‌که الآن ما در فضای رسانه‌ای بین‌الملل فضاهای آنلاینمان کار رسانه‌ای می‌کنند. یعنی خبرگزاری‌های معتبر دنیا در فضای رسانه‌ای برای خودش یک صفحه دارد در آنجا هم تأثیرگذاری می‌کند. ما دقیقاً برعکس شده‌ایم. یعنی ما می‌آییم از خرده گروه‌های اجتماعی غیررسمی که داریم، از فضای رسانه‌ای‌مان تأثیر می‌گیریم. مثلاً در فاجعه منا شبکه غیررسمی فشار زیادی به شبکه رسمی‌ آورد. تلگرام پیام‌های ردوبدل شده، جوک‌ها، ناسزاها و هر اتفاقی که آنجا می‌افتاد را پوشش می‌داد و بعد شبکه‌های رسمی مجبور بودند بیایند جور آن را بکشند. در صورتی که ما رسانه‌هایمان در فضای مجازی از نظر من اساساً حضور ندارند. یعنی ما ممکن است برحسب یک مد اجتماعی کانال تلگراممان را هم آنجا راه‌اندازی بکنیم ولی تا زمانی که نتوانیم اثرگذاری لازم را داشته باشیم آن کانال تلگرام برای ما فقط یک پز اجتماعی است ولی در رسانه‌های غربی آن فضای مجازی به‌اندازه رسانه مکتوبش اثرآفرینی می‌کند و مخاطبش را آنجا تغذیه می‌کند. ما این حوزه را کمتر دیده‌ایم.

البته شاید یک بخش از آن به خاطر این بوده است که ما در زمانی که می‌توانستیم این مسیر را انتخاب کنیم با یک سری محدودیت‌های قانونی مواجه بودیم. مثلاً یک‌زمانی رسانه‌های خارجی در شبکه اینستاگرام برای مخاطب خودشان بسیار فعال بودند و آن موقعی بود که اینستاگرام در ایران فیلتر بود. یعنی اساساً روزنامه‌نگار ایرانی یادنگرفته بود از فضاهای مجازی برای خبر استفاده کند و به خاطر همین روزنامه‌نگار ایرانی عملاً از فضای رسانه ای بین‌المللی دور می‌شود. مثلاً رسانه ‌هایی مثل BBC یا بعضی از روزنامه‌های آمریکایی آمدند و «شهروند خبرنگار» را با استفاده از فناوری اینترنتی راه‌اندازی کردند. دسترسی به خیلی از آن‌ها در ایران غیرممکن بوده است. ما با یک گپ مواجهیم و حالا کانال تلگرام راه‌اندازی می‌کنیم. چون تجربه قبلی را نداشتیم، کانال تلگرام ما همه تفریحی می‌شود و اثرآفرینی نمی‌کند.

در حالی‌که انتظارمان این است که اثرآفرینی کند. بعد به همین دلیل در کل روزنامه‌نگاران ایرانی یک نفر بیاید یک سری نکاتی را که در روزنامه‌های دنیا کار می‌کنند فقط بلد باشد و یاد گرفته باشد بولد می‌شود و چهره می‌شود که من اسم نمی‌برم و همه به چشم پدیده نگاه می‌کنند در حالی که آن پدیده نیست فقط یاد گرفته است از ابزارش در جایی مناسب استفاده کند. درجایی که همه دنبال روزمرگی بودند و نرفته‌اند که خود را مجهز کنند، چرا چون کارمند این است که او رفته است مطالعات شخصی خود را زیاد کرده است و می‌بینید که چه ابزارهای قشنگی در حوزه خبر آمده است و چه کارهای قشنگی در حوزه خبر می شود انجام داد. چون او رفته یاد گرفته است و بقیه نرفته‌اند، او پدیده می‌شود. یعنی این چیزی نیست که ما دنبال مقصر خاصی بگردیم که بگوییم این مقصر است. در وهله اول مسئولیت وضع موجود در حوزه خبرنگاری و روزنامه‌نگاری متوجه خود خبرنگاران و روزنامه‌نگاران است.

یعنی خودشان باعث شده اند عقب بمانند؟

من نمی گویم که عقب مانده اند، می‌گوییم مسئولیت این وضعی که وجود دارد، یعنی تحت شرایط رقابتی هستند مشکلات بیمه ای دارند و حرفی وقتی به آن‌ها می‌زنید می‌گویند من اصلاً نمی‌دانم آیا امروز هستم یا نیستم؟ همه این‌ها باعث شده است تا به حالش بچسبد، خبری تهیه کند و حق‌الزحمه خود را بگیرد و تمام بشود و برود. خیلی مسئله آن فرد این نیست که در دنیا چه می‌گذرد و به خاطر همین است که وقتی در شرایط بین‌المللی قرار می‌گیرد امکان رقابت با یک رسانه هم‌عرض خودش در یک کشور خارجی را کمتر دارد.

 اگر خبرنگار بگوید من خودم را با منطق عمیق کار کردن تطبیق دهم؛ تقاضا برایش وجود ندارد، پاسخ شما چیست؟

خوب ممکن است اینطور باشد. من در کلاس می‌گویم که بین حرف‌هایی که من می‌گویم و حرف‌هایی که سردبیر می‌گوید حق با سردبیر است بچه‌ها علت آن را از من می‌پرسند و من می‌گویم به خاطر این‌که او حقوق شما را می‌دهد فردا نروید بگویید که استاد ما این حرف را زده است من به شما می‌گویم ولی اجرای آن نیاز به هوش شما دارد، نیاز به ذکاوت شما دارد. شما می‌توانید سردبیرتان را جوری بپرورانید و در او احساس نیاز به وجود بیاورید که از فردا احساس کند بدون شما کارش راه نمی‌افتد. می‌توانید بروید بگویید که استاد ما این‌طوری گفته است و او هم بگوید که استاد شما بی‌جا کرده است و آن چیزی که من می‌گویم درست است بین حرف‌های من و سردبیر حق با سردبیر است گوش کنید و جروبحث راه نیندازید. واقعاً خبرنگاری می‌تواند شرایط را به سمتی ببرد که روزنامه یا آن رسانه احساس کند که این چه ‌کار قشنگی انجام می‌دهد و چرا من از این به بعد این کار را انجام ندهم.

 یک انجمن صنفی مانند انجمن صنفی خبرنگاران و روزنامه نگاران ایران، طبیعتاً باید به نیازی کلان پاسخ دهد و پلی باشد بین عقاید مختلف و کسانی که در خبرنگاری مشترک هستند. این انجمن چه‌کاری می‌تواند انجام بدهد که در تاثیر فضای نامناسب کنونی مؤثر باشد؟

فکر می‌کنم انجمن صنفی آن زمانی که راه افتاد روی همین مشکلات صنفی شاغلین بخش خبر دست گذاشت. درست هم بود و روی مسائل صنفی آن‌ها مثل بیمه تمرکز کرد. اما اگر این موضوع بخواهد خلأ را پر کند، باید یک نگاه کاملاً فراجناحی داشته باشد. اگر واقعاً کار صنفی بکند و وارد حوزه‌های خط‌کشی سیاسی نشود حتماً می‌تواند نقش‌آفرینی بکند. منتها این بسیار مهم است که در حوزه‌ای وارد شود که نشان دهد به همه تعلق دارد. سپس می‌تواند برداشت خود را داشته باشد و انواع و اقسام نقش‌آفرینی‌ها را بکند. اصلاً خبرنگار و یا برند معرفی کند، چیزی که الآن در رسانه‌های ما وجود ندارد. یعنی ما خبرنگار برند نداریم و ممکن است مقاله‌نویس یا سرمقاله نویس داشته باشیم. حداقل با اطلاعات محدودی که بنده دارم فکر نمی‌کنم ما خبرنگار برندی داشته باشیم که آن را جایی معرفی کنیم.

 این نقش‌آفرینی دقیقاً باید در چه حوزه‌ای باشد؟ در مطالبات صنفی باشد، در آموزش باشد و یا در چه حوزه‌ای؟

خلجی: من فکر می‌کنم نهادهایی که کار آموزش در حوزه رسانه را انجام می‌دهند زیاد هستند. مثلاً چند وقت پیش دیدم که بعضی از خبرگزاری‌ها برای خودشان یک دانشکده راه‌اندازی کرده‌اند. سال‌های سال دانشکده خبر برای خبرگزاری جمهوری اسلامی بود. حالا شاید داشتن دانشکده به‌عنوان یک ابزار برای آن پز اجتماعی که گفتم باشد که این را هم داریم و آن را هم داریم و اشکالی هم ندارد همه داشته باشند، ولی خروجی آن چیست؟ بنابراین انجمن صنفی از نظر ماهیتی که من هنوز اهداف آن را نمی‌دانم ولی از اسم آن انتظار می‌رود که وارد حوزه آموزشی نشود یعنی به‌طور مستقیم درگیر آموزش نشود.

ارسال نظرات
آخرین اخبار