چرا حجاب در ايران مانند تركيه نيست؟/دوبی نابود خواهد شد
خبرگزاری بسیج/فاطمه
نوری شکری: سالها
پیش بود که یکی از اندیشمندان غربی در تشریح راهبرد مقابله با جمهوری اسلامی،
انفجار بمب جنسی را به جای بمب اتم پیشنهاد داد. توسعه گسترده شبکه های فارسی زبان
با فیلمهایی که مستقیما خانواده را هدف قرار گرفته و تبلیغ 24 ساعته سبک زندگی
غربی با استفاده از تکنیک های رسانه ای در راستای قبح شکنی و عادی جلوه دادن
ناهنجاری هایی چون خیانت به خوبی حاکی از یک برنامه ریزی مدون و دقیق غرب در این
رابطه بود. موضوعی که هر روز با روش جدیدتری نیز به روز و ارائه می شود. نکته قابل
تاسف اینکه همین
خط انحرافی امروز در بسیاری از رسانه های داخلی و بخش مهمی از فیلم های دارای
مجوز! و اکران شده در سینما نیز مشاهده می شود. مقابله با این اقدام که از مصادیق
مهم نفوذ فرهنگی است قطعا بر هر آنکسی که دغدغه انقلاب اسلامی دارد واجب است.
در همین رابطه خبرگزاری بسیج با با محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد در دولت دهم گفت و
گو کرده است؛ رامین که در دهه هفتاد در دانشگاه دخترانه شریعتی تهران، دروس
«زن-خانواده-حجاب» و «انسان و رسانهها»
را تدریس کرده است،
سال ها از مدرسان حوزه و دانشگاه بوده و در عرصه بینالملل نیز به دلیل آشنایی
نزدیک با فرهنگ و جوامع غرب، نظرات متفاوتی دارد؛ در این گفت و گو در بررسی معضلات
مورد اشاره در حقیقت به این پرسش هم پاسخ داده می شود کهچرا «امروز انسانها تمرین حیوانیت میکنند»؟ پیش بینی «نابودی دوبی» و چگونگی تبدیل یک جامعه به «بهشت مافیا» نیز از جمله موضوعات قابل توجه مورد اشاره رامین است. متن کامل این گفت و گو در ادامه می آید:
اختلاط جنسیتی منشاء مهمترین آسیبهای اجتماعی
جناب آقای رامین برای ورودیه بحث با موضوع برخورد کشورهای اسلامی با موضوع «حجاب» شروع کنیم؛ به نظر شما وظیفه حکومتها در اموری مانند «پوشش زنان» چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم. به تناسب ایدئولوژی حکومتها که لیبرال یا مرتجع، قومیتگرا یا مرکب و یا از منظر الهی، معقول و مشروع و مستقل باشند، دو نوع مخالفت و موافقت نسبت به مسأله «حجاب» در مواضع کشورهای مسلمان (وابسته یا مستقل) مشاهده میشود؛
گروه اول، دولتهایی که مدعی اسلام هستند و حجاب را یک امر شرعی می دانند و قائل به ضرورت حجاب زنان هستند و در عین حال، مردان را از شکستن حریم حرمت زنان باز میدارند؛ این دولت ها دو دسته هستند: دسته اول که ضرورتاً «تفکیک جنسیتی» را بشدت مراقبت میکنند و خودشان در مورد چگونگی اجرای «قانون حجاب»، در نهاد حکومت متحد ومتفقالقول هستند و رسانههای داخلی آنها نیز موضوع را به چالش نمیکشند و حجاب را مخدوش نمی کنند. رسانههای غربی هم که عموماً معارض با پوشش زنان هستند، برخورد منفی تبلیغاتی برای تحریک افکار عمومی این کشورها علیه موضع حکومتشان انجام نمیدهند؛ مانند عربستان؛ دسته دوم، برعکس اولی است؛ مانند جمهوری اسلامی ایران که اصولاً هیچ اتفاق نظری در میان دستگاههای مسئول وجود ندارد؛ اختلاف نظر مسئولان، علنی مطرح میشود؛ شأنیت حجاب، مخدوش و اذهان جامعه از طریق رسانههای داخلی آشفته و سرگردان میشود؛ اختلاط جنسیتی منشاء مهمترین آسیبهای اجتماعی شده است؛ نظام آموزشی (از مهد کودک تا دانشگاه) در توجیه و تبیین حجاب، کاملاً پراکنده و بعضاً متعارض و گاهی ضد حجاب عمل میکند؛ از خارج هم جنگی تمام عیار، از زمان اوجگیری نهضت اسلامی در سال 1357 علیه حجاب شکل گرفته و روز به روز هم فراگیرتر و پیچیدهتر میشود؛ زیرا دشمنان سعادت بشر، قویترین ظرفیت جمهوری اسلامی برای حفظ امنیت ملی خود و گسترش روحیه مقاومت در برایر مفاسد اجتماعی در میان مسلمانان را همین حجاب معقول زنان ایران میبیند.
ناموس مقدس؛ عامل دفاع از حقوق انساني
یعنی اگر حجاب نباشد یا «آزاد» باشد (مثل لبنان)، امنیت ملی یا امنیت اجتماعی مردم ما به خطر میافتد؟
در مورد گروه دوم از کشورهای «مخالف حجاب» که خودشان به دو یا چند دسته تقسیم میشوند، هنوز صحبت نکردیم و شرایط آنها را توضیح ندادیم؛ اما موضوع امنیت اجتماعی ما را که زمینه امنیت ملی ما هم هست، باید کمی توضیح بدهم: از بُعد روانشناسی اجتماعی،دو مقوله «غیرت مردان» و «حجاب زنان» کاملاً درهم تنیده و تفکیکناپذیر هستند. زمانی که عفاف و حجاب زنان اینقدر متزلزل و پریشان نشده بود، برای مردان جامعه، وجود زن، چه خواهر و مادر ودختر خودشان یا اقوامشان و چه هر زن مسلمان یا حتی غیر مسلمان، «ناموس جامعه» و یک امر «مقدس» تلقی میشد و مردانی حاضر میشدند برای حفاظت از این «ناموس مقدس»، جان خودشان را هم قربانی کنند؛ اما وقتی حیا رفت، عفاف تضعیف و حجاب آشفته شد و دختران و زنان جوان، جذابیتها و زیباییهای خود را به همه عرضه کردند، همان مردان با غیرت و فداکار سابق، اندک اندک مقاومت خود را در برابر انواع تحریکات وسوسهانگیز عرضهکنندگان جلوههای زنانه در رسانههای خارجی و مجامع داخلی، از دستمی دهند و کمکم به «ضد غیرت» مبدل می شوند؛ یعنی از میان همان مردان حامی ناموس جامعه، عدهای دچار سرخوردگی و افسردگی شده و به اعتیاد و انزواطلبی و بیتعهدی روی می آورند؛ عدهای دچار عدم تعادل روانی شده و بهم ریختگی عصبی خود را با پرخاشگری و هنجار شکنی نشان می دهند؛ افرادی برای کامجویی بیشتر، به کسب درآمدهای نامشروع اقدام کرده و جماعتی معتقد، اما ضعیف النفس، هم در برابر بیحیایی و بیحجابی افراد منفعل شده و تسلیم می شوند و گاهی هم بیاراده، آلوده به گناه خواهند شد. به موازات این فرایند خطرناک و خطرساز که آمران به معروف و ناهیان از منکر در بیپناهی محض قرار داشته و دارند، شرایط برای سوء استفادهگران و متجاوزان به ناموس دیگران، فراهم میشود و هنجارها وارونه و خانوادهها متلاشی و ازدواجها با تأخیر و بیسرانجام می شوند؛ نسل نوین پدید نمیآید و در میان قشرهایی که از بنیان قدرتمند مذهبی برخوردار نیستند، فروپاشی فرهنگی و اجتماعی با نمادهایی مانند خودکشی و انواع بیماریهای روانی نمایان می شود... و مملکت مهیای تحمل آسیبهای غیرقابل پیش بینی از خارج و عوامل نفوذی در داخل می شود.
زنان مسلمان حجت خدا هستند بر هر انسان
صحبت در مورد «آزادی حجاب» در کشورهای دیگر را بعداً ادامه میدهیم، ولی اول بفرمایید، تعریف شما از موجودیت «زن» چیست و الگوی مطلوب کدام است؟
اگر انسان بخاطر تکریم الهی، گل سرسبد خلقت شد و همه فرشتگان به امر خداوند در پیشگاهش به سجده افتادند، «زن» اوج آن عظمت خلقت و بالاترین جایگاه ارزشهایی است که مسجود ملائکه الله واقع شدند.زنی که خداوند خلق کرده مظهر جلوههای رحمانی و گنجینه الطاف الهی است. زنانی که اسلام معرفی میکند، حجت خدا بر «انسان» هستند؛ وقتی پیامبر خدا هم از عهده تربیت فرعون برنیامد، خداوند «آسیه» را در اندرون خانه فرعون برای مهار ظلمها و کنترل گردنکشیهای او قرار داد؛ «مریم» آن زنی است که پروردگار عالمیان او را بر میگزیند، تا اعجاز خلقت را به بشریت بنمایاند و بدون نیاز به وجود یک مرد، پیامبری بزرگ را به دنیا هدیه کند تا بشارت دهنده رسول خاتم و افشاگر اشرار یهود باشد؛ «خدیجه» آن بانوی عظیم الشأنی است که وقتی هیچ کس در دوران یتیمی و جوانی قبل از بعثت پیامبر اعظم، به آن حضرت اعتنایی نداشت، حضرت خدیجه خودش و مالش و آبروی اجتماعیش را در پناه آن جوان پاک سیرت (يتيم) قرار داد و در سختترین فشارها و بیپناهیها و تهدیدات قریش، پیامبر اسلام را لحظهای تنها و بیپناه نگذاشت؛ و بالاخره «فاطمه»، سرور همه زنان عالم، از کودکی و نوجوانی، نقش بیبدیل «مادری پیامبر(ص)» را بر عهده گرفت و همتای اعجوبه خلقت (حضرت علی علیه السلام) شد تا یازده فرزندشان، ذریه پاک پیغمبر اسلام و حجج الهی بر بشریت باشند؛ دختر بزرگ این زوج آسمانی، آن «زینبی» است که پناهگاه امام معصوم در بحبوحه قتل عام کربلا و در اسارت از کوفه تا شام بلا بود. بانویی همچون «زینب»، قهرمان قهرمانان کربلا، احیاگر حقیقت و مظلومیت سیدالشهداء و رسواکننده فرعون پلید زمانه «یزیدبن معاویه» است.
همه این مطالب پذیرفتنی است، اما معنای وجودی این شخصیتها و نقش این انسانهای برجسته با تمام ویژگیهای مطلوبشان برای روزگار آشفته ما چیست و نسل جوان چه باید کند؟
تاریخ بشر بدون این اسوههای انسانی، هیچ معنایی جز سقوط به «حیوانیت»، نداشته و ندارد. امروزه انسانها نماد انسانی یعنی عقلانیت خود را رها کرده و به غرائز نفسانی خود که با حیونات مشترکاند، پناه بردهاند؛ تو گویی آدمیان در عصر مدرنیته، تمرین حیوانیت میکنند و از تراز انسانی خود سقوط کرده و گاهی از «شئون حیوانی» هم تنزل میکنند؛ این است که نسل جدید بشر،غالباً سراسیمه در حیرانی و ناامنی روانی، به ترس و یأس کامل نزدیک می شود.
آنچه در زمانه ما بر نوع بشر میگذرد و همگان را گرفتار حیرانی ساخته، قهر با فطرت و جدایی از امتیازات خلقت است که به دلیل غفلت از معصومین اتفاق افتاده و همچنان ادامه دارد؛ در چنین دوران پرآشوبی، طبیعتاً نباید پدران و مادران مشغول درگیریهای خودشان بشوند و باید تنشها و مطالبات شخصی را به پای فرزندان خود قربانی کنند؛ در غیر این صورت، همه ما بهسرعت قربانی اراده دشمنان خودمان میشویم. از منظر مدیریت جامعه،شاید مهمترین اقدام شایسته برای نجات همه نسلهای قدیم و جدید و آینده، در گزینش افرادی باشد که نگاهشان به بیگانگان نباشد و برای ارضای قدرتهای خارجی و همراهی با رسانههای اجنبی، با «ولی فقیه» که آخرین سنگر دین و فرهنگ و ملت و کشور است، نه فقط مقابله نکنند، بلکه جایگاه امامت و مرجعیت ایشان را بپذیرند و جاری کنند. به نظر من بزرگترین ظلمی که به جوانان و زنان جامعه ما می شود، سوءاستفاده ابزاری سیاسیونی است که فقط با انگیزه «کسب آراء» از خیرخواهی، طفره می روند و سهل انگاری نسبت به ارزش ها را فریبکارانه برای مخاطبان توجیه می کنند. البته از طرف دیگر، نهادهای اجتماعی مانند نماز جمعه و نماز جماعت مساجد و هیأتهای مذهبی، پناهگاههای خوبی برای خانواده ها و نسل نوین ما هستند که در دسترس همگان قرار دارند. نسل با تجربه ما هم باید دوباره «خانه»ها را با آموزش و ترویج ارزشهای اخلاقی و آداب و سنن اسلامی و فرهنگ نجیبانه ایرانیان آباد کند.
اگر انجام این توصیههای شما اتفاق نیفتد، این سیر نزولی تا کجاست؟ چه کسی باید ما را از این وضعیت رها کند؟
در خارج از این دایره امن وآرام الهی انسانی، یعنی در ورای سنگر مطمئن «خانه و خانواده و مسجد»، هرچه نظاره میکنم، پوچی، وادادگی، بن بست، فریب و «وادی مطلق سرگشتگی» است که در آن، عقلانیت مغلوب نفسانیت میشود و انسانیت در اسارت شهوات، منکوب حیوانیت خواهد شد؛ بنابراین خارج از این دایره امن، هیچ ارادهای برای تصمیمگیری شایسته وجود ندارد و هر فرد یا جامعهای که از این حریم امن خارج شود، تا کسب تجربیات تلخ و شکست در مراحل زندگی، به بیراهه ادامه میدهد؛ مگر آن که هدایتی خاص از جانب حضرت حق، با توسل به معصومین (علیهم صلواتالله اجمعین) حاصل شود تا ورق برگردد و یاری معصوم (ع) سبب ساز سعادت و نجات آدمی از یوغ سرگردانی شهوات و حیوانیت بشود.بیراهه «تمرین حیوانیت» را دیگران تجربه کرده و به بن بست رسیدهاند؛ هرکس بخواهد باز خودش تجربه کند، اول به عاقبت تجربه دیگران بنگرد و عبرت بگیرد، البته اگر پایان تهی و سیاه آنان را پسندید، اقدام کند.
در دايره «فریفتگی و فریبندگی»، بردگي آزاد است!
چرا این انسان مدرن با این همه علم و دانش فراوان، امروزه تمرین حیوانیت می کند؟
این وضعیت دلائل فراوان دارد؛ اما جدیترین علت آن،«فرهنگبرهنگی» دوران جدید است که زن را از حریم حجاب بیرون آورده و حرمت انسانی او را لگدکوب شهوات مرد قرار داده و ارزش اصیل زنانه، یعنی عفاف، حیا و نجابت او را به فریفتگی و فریبندگی برای لذتجویی مردان، تبدیل کرده است که البته این هم لذت حقیقی از وجود زن نیست.
این مطلب «فریفتگی و فریبندگی» را کمی توضیح می دهید؟
وقتی به یک زن و دختر جوان چنین القاء بکنند که بالاترین ارزش وجودی او، جلب توجه و ایجاد هیجان جنسی در مردان است و حجاب مانع نمایاندن جلوههای زنانگی اوست؛وقتی زنانی همین مسأله را باور کردند، آنگاه جلب نظر شهوانی مردان را اولاً نشانه «آزادی» خود میپندارند و ثانیاً برای یک نگاه هوسآلود هر نامحرمی، با یکدیگر «مسابقه خودنمایی» میدهند؛ یعنی برهنگی زن، مرد را تحریک کرده و فریب می دهد و برده شهوات خود می کند، تا مرد هم او را به بردگی خود درآورد.
ولی خیلی از افراد، این جلوه گریها را بخاطر مردها انجام نمی دهند...
پس بخاطر چه کسی این همه برهنگی و «تن نمایی» در زنان جهان رواج یافته است؟
امتیاز خدادادی زنانه برای متعهد كردن مردان و حفظ انسانيت
شايد برخي به خاطر خودشان و برای دلشان اين كار را انجام دهند!
قبول دارم که «جاذبه زیبایی» یک عامل درونی برای جلوهگری هاست؛ و به قول شاعر:
«پری رو» تاب مستوری ندارد اگر «در» بندی، از «روزن»برآید
ولی بنده این نکته درست را تکمیل کنم که این خودنمایی در حریم خانواده و برای همسر ومحارم لبریز از خیر و برکت است؛ و در خارج از حریم محارم، تبدیل به فاجعه و بلای خانواده و جامعه می شود؛ تجربه تاریخ معاصر جوامع غربی ثابت می کند که:
«همسر و فرزند و خانواده را فرسوده می کند گلچهرهای که چشم نامحرمان آلوده می کند»
«زیبایی، جاذبه و عواطف»، این امتیازات خدادادی زنانه، ابزار سعادت جامعه هستند، تا مردان به ازدواج و پذیرش شراکت زندگی با زنان متعهد شوند و مسئولیت بپذیرند؛ که در آن صورت هم تمام لذات جنسی و نیازهای نفسانی آدمی در آرامش، آسایش، اعتماد، سلامت و امنیت برای هر دو جنس تأمین میشود و هم ابعاد عاطفی و روانی این ارتباط سالم و مشروع که سنت پیامبر عظیمالشأن بوده، نوعی عبادت محسوب میشود و یا بستر سایر عبادات را فراهم می آورد. از طرف دیگر، موجب مصونیت جامعه از فروپاشی و سرگردانی مردان و زنان و نیز عامل استمرار نسلهای پاک و با فرهنگ میشود. پس زندگی سعادتمندانه ،نجیبانه و خوش عاقبت، فقط از پرتو ازدواج آسان و کم هزینه و به موقع و با مراعات آداب و سبک زندگی اسلامی، میسر میشود و بس.
اختلاط نامحرمان و عدم مراعات حجاب و حدود شرع، زنجیرهای از بیعفتی را پدیدآورده که عوارض آن، تأخیر در ازدواج، سوء استفاده جنسی، تسریع در طلاق، اعتیاد، دزدی، تجاوز، خودکشی، بدبختی زنان، آوارگی فرزندان، درماندگی مردان و انقطاع نسل آینده بوده و طبق شواهد، بدتر هم خواهد شد.
پس با وجود برهنگی گسترده در غرب، زندگی نجیبانه و سعادتمندانه انسانها امکان ندارد؟
چرا ! معمولاً اقلیتی استثنا همیشه وجود دارد که برغم آن همه بیبند و باری، با پایبندی به ارزشهای اصیل فطری و عقلانی، به زندگی انسانی خود ادامه میدهند؛ اما اولاً اینها اکثریت جامعه خود نیستند و ثانیاً محوریت ندارند و نسبتاً در حاشیه امن «انزوای اجتماعی» به سر میبرند؛ شبیه شرایطی که در ایران دوران پهلوی دوم وجود داشت.
فرق دوران رضاخان و محمدرضا شاه در چه بود؟
رضا خان با قلدری تمام، زنان با حجاب را در مجامع عمومی «ممنوع الورود» کرده بود و با اهانت؛ فحاشی و کتک و تعقیب پلیسی، تمام زنان محجبه را خانهنشین کرد؛ اما به محض اینکه از ایران تبعید شد، بسیاری از زنان مجدداً به حجاب خود برگشتندو انگلیس هم که شیوه رضاخان را ناکارآمد دید، به محمدرضا دستور داد که ممنوعیت علنی حجاب زنان را بردارد و با ایجاد محدویت در فضای تحصیلی و محیط کار اداری زنان، همراه با تبلیغات گسترده، آرام آرام حجاب را از دختران و زنان مسلمان بگیرد؛ که این شیوه مؤثرتر بود، هرچند مقاومت زنان نجیب ایران، عامل بزرگ فروپاشی رژیم مستبد پهلوی بود.
آیا می توان نتیجه گرفت که اگر پنجاه سال زورگویی پهلوی برای ممنوعیت حجاب، جواب نداده، حالا هم حدود چهل سال «حجاب اجباری» در جمهوری اسلامی جواب نداده و نخواهد داد؟ و سئوال دیگر این است که چرا ما هم مثل ترکیه و امارات و لبنان و غیره، حجاب را «آزاد» نمی گذاریم تا هرکس، هر طور دلش خواست لباس بپوشد ؟
ببخشید، این نتیجهگیری اول شما به دو دلیل اشتباه است؛ اولاً زمانی حجاب را زنان ودختران ما به صحنه جامعه آوردند که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بودو تظاهرکنندگان علیه رژیم شاه با کثرت زنان چادری و محجبه برگزار میشدو تعداد کمی از زنان، بدون حجاب در راهپیماییها شرکت می کردند که به نسبت فضای عمومی آن روز جامعه، تقریباً پوشیده و با حیا بودند؛ثانیاً «قانون حجاب»یکی از مطالبات جدی اکثریت زنان و مردان ایران بودکه جمهوری اسلامی آن را مقرر داشت؛ و ثالثاً حجاب منطبق بر فطرت زنان استو بی حجابی ضد فطرت خانمهاست كه عدم رعايت آن، ظلم به انسانيت زنان و کلیت جامعه است؛ توجه کنید که زنان عاقل، در هرجای جهان، از این که به عنوان یک «شئی جنسی» مورد «چشم چرانی» مردان قرار گیرند، روحاً اذیت می شوند و آرزو دارند که به بجای نگاه شهوانی به جلوه های زنانگی آنان، «انسانیت» و ارزش های انسانی آنها مورد توجه و احترام مردان قرار گیرند؛ اما این آرزو کافی نیست، بلکه باید دانست که همان حجابی که جلوه زنانگی را می پوشاند، جلوه های انسانی زن را نمایان می کند. بنابراین، مردان عاقل در همکاری با «زنان پوشیده» که نگاه نمحرمان را مجذوب «زیبایی ظاهری و جاذبه جنسی زنانه» خود نمی کنند، احساس امنیت روانی بیشتری دارند و با فراغت ذهن و آسودگی فکر، متوجه ارزش های والای انسانی جنس مقابل خواهند شد و به تکریم انسانیت زنان و مکارم اخلاقی (مانند: حیا و عفت و نجابت و متانت) و همچنین به تحسین فضائل انسانی (مانند: دانش و بینش و بصیرت) بانوان جامعه خواهند پرداخت. بعضی به اشتباه تصور می کنند که اگر زیبایی ظاهریشان را در کنار سایر امتیازات اخلاقی و انسانی خود به نامحرمان عرضه کنند، ارزش وجودی آنها بالاتر می رود، در حالی که معمولاً، نامحرم چنان مجذوب تماشای ظاهر می شود که ذهنش در جلوه های ظاهری زن گرفتار شده و فراتر نمی رود.
حتي حجاب بدون عفاف عامل پاكي ذهن در انظار عمومي است
لطفاً قبل از آن که قسمت دوم سئوالم را پاسخ بدهید، بفرمائید منظورتان از «فطری بودن حجاب» چیست؟ آیا منظور شما، همان «فطری بودن عفاف» است؟
بله همین طور است؛ «عفاف» به معنای خودنگهداری و بازداشتن نفس آدمی از تمایلات شهوانی است و داشتن صفت «عفت»، مانع تسلط شهوات نفسانی بر اراده انسان میشود و این ارزش فطری آدمیان در برابر بعضی از وحوش و حیوانات است. بر همین اساس، «حجاب زن عفیف» که نماد پاکی فطرت اوست، ظهور نجابت و تجلی عفاف او هم هست.پس اگر کسی حجاب ظاهر داشته باشد، اما عفاف باطن نداشته باشد، باز هم همان حجابش، موجب حفظ عفاف و پاکی ذهن دیگران در انظار عمومی جامعه میشود. حالا اجازه بفرمائید با چند مثال، «حجاب فطری» را توضیح بدهم:
ببینید، یک دختربچه تازه بالغ که معمولاً برجستگیهای موضعی در اندامش پدید میآید، به طور غریزی و فطری سعی میکند همان برجستگی ها را در محیط خانه هم از نگاه محارم خودش بپوشاند؛بنده این مسأله را هم در ایران قبل و بعد از انقلاب دیدهام، هم در غرب و هم در برخی از کشورهایی که نام بردید مشاهده کردهام؛ برای خودم جالب و بلکه عجیب بود که در اروپا دخترهای نوجوان با پوشیدن لباسهای گشاد و کمی «شلخته»، تلاش میکردند که برجستگیهای موضعی خود را بپوشانند؛ اما وقتی دختر نوجوان اسیر کمبود عاطفه یا شدت نیاز جنسی و یا هر دو میشود، همین برجستگی ها را که عامل توجه جنس مرد به خودش میبیند، دیگركمترمی پوشاند؛ اندک اندک لباسهایش تنگتر و کوتاهتر و نازکتر میشود و به مرور زمان، پوشش و لباس او تبدیل به «ویترین نمایش» میشود.
بالاخره نباید جذابیت مدهای جدید و اصل «مدگرایی» را انکار کرد!
بله، منتها نباید فراموش کردکه عمده مدسازان مشهور جهان، مردانی هستند که منطبق بر ذائقه مردان هوسباز، به زنان میگویند: حالا در این فصل چه بپوشید و چگونه بپوشید تا مورد توجه مردها قرار بگیرید؛ تا به اصطلاح «دیده شوید»!
یک مثال دیگر اینکه در تاریخ پیشینیان، همواره زنان مجلله و با شخصیت، پوششی افزونتر از زنان عوام جامعه خود داشته اند و دامن های بسیار بلندشان بر روی زمین کشیده می شد و برای پنهان کردن برجستگیهای بدن خود، از محفظههایی اغراق آمیز و با حجم بزرگتر از بدن در زیرلباسهایشان استفاده میکردند، تا حجم و اندازههای بدن، هویدا نشود؛ هرچند به مرور این قضیه به عکس خودش بدل شد و آن لباسهای پوشنده در مجالس میهمانی، به لباسهای بدننمای شبنشینیها تغییر کرد.
«برهنگي» در تمام ادوار نشانه ذلت و خواري افراد بوده و هست
این گونه لباس ها را گاهی در فیلم ها و سریال هایتاریخی غرب نشان می دهند.
بله، البته در این فیلم ها سعی میکنند که با همان لباسهای پوشیده هم، بخشی از بدن زن را نشان بدهند که این کار گرچه تحریف تاریخ غرب است، اما با استناد به بعضی از نقاشیهای تاریخی انجام میگیرد که غالباً توسط نقاشان یهودی تصویرگری شده است.
و اما مورد سوم که برای نمونه عرض میکنم، این است که در طول تاریخ جنگهای میان قبائل و اقوام، به خصوص در غرب، معمولاً فاتحان، برای تحقیر و ذلیل کردن شکست خوردگان در جنگ، زنان آنها را برهنه یا نیمه برهنه میکردند تا شخصیت انسانی آنها را بشکنند، چوننیمه برهنه کردن زنان که ناموس یک جامعه هستند، بالاترین نشانه ذلت و خواری آن جامعه بوده است.
خب این مسائل بیشتر به دوره های پیشین تاریخ برمی گردد، مگر نه ؟
نخیر، تا همین روزگار ما هم، برهنه کردن زنان و حتی مردان مسلمان در اسارتگاههای بوسنی تحت اشغال صربها و در اردوگاه ابوغریب و مکانهای دیگر عراق اشغال شده توسط آمریکا، بدترین نوع شکنجه در اسارتگاهها بوده است کهبسیاری از زنان پاک سیرت، از سر بیپناهی و برای نجات از برهنگی و رهایی از شرارت سربازان اشغالگر، خودکشی می کردند؛البته در جنگ های اول و دوم اروپا، همین بلاها بر سر زنان جوامع شکست خورده میآمد و بعد از آن هم در "ویتنام"، آمریکاییها این بلاها را بر سر زنان "ویت کنگ" میآوردند.
به عنوان یک زن قبول دارم که این نمونهها، تجربیات بسیار تلخی است، اما چه نتیجهای میخواهید بگیرید؟
غرض بنده از ذکر این مطالب این است که همیشه «برهنگی» زنان (و حتی مردان) یک تحقیر شخصیت انسانی بوده است که فاتحان بر مغلوبان تحمیل میکردند؛ همچنان که در گذشته، اربابان قصرها، معمولاً خودشان پوشیده و بانوانشان نیز پوشیده تر و یا پنهان از انظار عمومی بودند، ولی زنان اسیر و کنیزکان را به رقاصگی و برهنگی وا میداشتند و اتفاقاً امروز هم سلاطین واقعی غرب که سرمایهسالاران اصلی جهان هستند (مانند خاندان بزرگ روتشیلد یا «روچیلد»)، یا بزرگان قوم یهود و مسیحیت، هرگز زنان و دخترانشان را در انظار عمومی یا اصلاً نشان نمیدهند یا کاملاً با حجاب مقبول و حرمتآمیز ظاهر میشوند.
از طرف دیگر همین فاتحان تهاجم فرهنگی و عوامل نفوذی آنها یعنی «فیمينیستهای همجنسباز» که یک «جنگ جهانی» میان زنان و مردان را خانه به خانه دنبال میکنند، توانستهاند، اراده خودشان را برای دریدگی و برهنگی زنان جوامع مورد هجوم، بر اراده انسانی و عفت فطری زنان، غالب بکنند؛ و تقریباً تمام شبکه های ماهواره ای و بعضاً اجتماعی، به برهنه سازی زنان جوان و نوجوان جوامع با هزاران شگرد فریبنده مشغول هستند.
با این تفاوت که بیحجابی و برهنهسازی ناشی از تهاجم فرهنگی از طریق تبلیغات نرم و جذاب بوده و افراد ظاهراً «آزادانه» بیحیا و بیحجاب میشوند تا بدانجا که اسارت فکری و تخریب شخصیت انسانی خود را ادراک و احساس نمیکنند. این ماجرای عجیب، تأثیر جادوی تبلیغات است که «گروگانهای تبلیغات رسانه ها»، علل سرگشتگی فکری و عوامل حیرانی و پریشانی ذهنی خود را تشخیص نمیدهند.
آیا همه فیمینیستها، اینگونه هستند که شما توصیف کردید؟
البته من نوع افراطی و بسیار فعال آن را گفتم؛ وگرنه، آن زنان شرافتمندی که به دنبال احقاق حقوق انسانی اسلامی زنان هستند، که بنده هرگز آنها را «فیمینیست» نمیدانم، چون اولاً به تعارض با مردان روی نمیآورند ،ثانیاً به انهدام خانواده معتقد نیستند، ثالثاً حقوق انسانی زن را در پناه مرد و در درون خانواده جستجو میکنند و در عین حال مخالف هرگونه سوءاستفاده جنسی از زنان هستند.
وقتی تركيه با اكثريت مسلمان تفرجگاه عياشان جهان میشود
اجازه بدهید، برگردیم به سئوال بیپاسخ قبل که چرا ما مثل ترکیه یا لبنان، حجاب را «آزاد» اعلام نمیکنیم، تا با حجاب و بیحجاب از هم تفکیک و تشخیص داده شوند؟
پس اجازه بفرمایید، ابتدا اجبارأ آن گروه دوم، یعنی کشورهایی با اکثریت مسلمان و در عین حال «مخالف حجاب» را که ناگفته رها کردیم، شناسایی کنیم؛ این گروه دوم که به اصطلاح «سکولار» هستند و در همین راستا، حجاب را یک امر شخصی و خصوصی میدانند، شاخص آنها، ترکیه، لبنان و امارات (دوبی) هستند.
ترکیه مدرن امروز، وارث «عثمانی» با سابقه پانصد ساله ابرقدرتی در جهان است. این کشور که تا صد سال پیش جزو چند ابرقدرت اول دنیا بود و مدیریت بخشهایی از آسیای میانه، غرب آسیا، شمال آفریقا و شرق اروپا را برعهده داشت، با طرح شعارهای ملیگرایانه «پان تورکیسم» از زمان "کمال آتاتورک"، به جمهوری لائیک ترکیه تبدیل شد و اینک فقط یک پایگاه نظامی براي ناتو و آمریکاست و یک بازار آزاد صهیونیستها و یک تفریحگاه برای عیاشان جهانی است.
مردم ما سی وهفت سال پیش با انقلاب اسلامی خود، از این ورطه حقارتبار عبور کردند و به سمت موقعیتهای ممتاز جهانی و فرامنطقهای در حال اوجگیری هستند. دولت ترکیه مجبور است، حجاب را «آزاد» اعلام کند تا از زنان برهنه بیگانه در آن سرزمین اسلامی پذیرایی کند. نود سال است که بجز مواردی یا مقاطع کوتاهی، زنان محجبه در نهادهای حکومتی، ادارات، سازمانهای دولتی و مراکز آموزشی «ممنوع الورود» بوده و هستند! در این جمهوری بارها کودتاهای نظامی صورت گرفته و مسلمانان سرکوب شدهاند، ولی باز هم مسلمانان ترکیه در هرفرصتی مقاومت میکنند و تسلیم این شرایط تحمیلی نشدهاند؛ سیاستمداران زرنگ ترکیه برای اخذ رأی ملت مسلمان ترک، با زنان محجبه خودشان در مجامع و میتینگهای انتخاباتی شرکت میکنند. زنان مقاوم ترکیه یک صد سال است که در برابر «برهنگی و بی حجابی» تحمیلی رژیم لائیک و سکولار کشورشان، استقامت کرده و از نابودی ریشه های اسلام در این سرزمین جلوگیری می کنند و روزی که دور نیست، وطن اسلامی خود را با کمک مردان باغیرت ترک، از هر چه ناپاکی و هرزگی است، پاک سازی خواهند کرد.
سرزمين «مشترک المنافع بیگانگان»، الگوي ايران نميشود
در
مورد لبنان چهطور؟ این کشور که وضعیت دیگری داشته است.
لبنان پس از استقلال ظاهری و نجات از استعمار فرانسه، «بهشت خاورمیانه» نامیده شد، چون همه اقوام و مذاهب (مسیحی، مارونی، دروزی، عرب، شیعه، سنی ) در کنار یکدیگر و در سایه باندهای نفوذ از خارج، ظاهراً زندگی «آسوده و امنی» داشتند؛تا اینکه پنج سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، باندهای نفوذ و سلطه در لبنان آنچنان جنگ خانگی در آن کشور به راه انداختند که تا دو دهه هیچ اثری از آرامش و امنیت در هیچ کجای آن سرزمین برای هیچ کس وجود نداشت! لبنان سال هاست که یک سرزمین بیهویت و بیصاحب شناخته می شود که الآن هم مدتهاست، بدون رئیس جمهور ادامه میدهد؛ یک منطقه «مشترک المنافع» برای همه قدرتها و ابرقدرتهاست؛ آیا ما می خواهیم از شرایط نامتعادل و همیشه متزلزل کشوری الگوبرداری کنیم که هر لحظه آماده جنگ داخلی و اشغال خارجی است؟
ولی دوبی که مثل لبنان نیست.
وقتی لبنان آشفته شد و باندهای نفوذ و فساد مافیایی سرگردان شدند، از بیروت به دوبی اسبابکشی کردند، چون امارات هم یک پایگاه نظامی امنیتی اقتصادی برای آمریکا انگلیس اسرائیل است؛ این آزادی بیحجابی و انواع هرزگی که در دوبی مشاهده میشود، زنگ خطری برای شروع جنگ داخلی و فروپاشی این جزیره است.
از پيشبيني «نابودي دوبي» تا تلاش نفوذی ها برای «ساخت بهشت مافيا»
شما دارید حادثه «جنگ داخلی و فروپاشی دوبی» را پیشگویی می کنید!؟
این مطلب در باره آینده دوبی، با نگاهی به فرایندهای تکرای در موارد مشابهی مانند «کازابلانکا»، «ریودوژانیرو» و «بیروت»، قابل مقایسه و مشاهده است و نیازی به «غیب گویی» نیست. امروز کسانی در جایگاههای حساس نظام مقدس اسلامی، تلاش کرده و میکنند تا با بهره گیری از عناصر نفوذی و افراد خانواده خود و نیز با سوءاستفاده از اعضای خانوادههای محترم و موجه، تهران را هم به منجلابی از فساد، فحشا، سردرگمی و بیهویتی مانند «استانبول» بکشانند، تا به «بهشت مافیا» تبدیلش کنند؛ یکی از انگیزه های اصلی فتنه گران آشوب طلب در فتنه 88 هم همین بود که عناصر نفوذی هنوز هم آن را دنبال می کنند.
نجات جامعه بشری با عقاید و اخلاق و احکام اسلامی
پس چه چیزی ما را از این فجایع دور نگه میدارد؟
عقاید و اخلاق و احکام اسلام برای نجات جامعه بشری است؛راه علاج واقعه قبل از وقوع، همانا غیرتمندی و دلواپسی برای دنیا و آخرت خودمان ودیگران است و نگرانی واقعی از کم توجهی به احکام اسلام- بخصوص مسائل اجتماعی مانند حجاب است، زیرا عوارض بیحجابی بسیار گسترده و غیرقابل کنترل هستند؛ همچنین پرهیز ازتغافل نسبت به رهنمودهای امام خامنهای تعیین کننده است؛البته نه اینکه مانند برخی مسئولان محترم، بهظاهر دم از «مقام معظم رهبری» بزنیم، ولی کار خودمان را انجام دهيم. توجه کنیم که اگر اکثریت یک جامعه هم دچار غفلت شدند، باز تا زمانی که یک اقلیت حزب اللهی که اهل «امر به معروف و نهی از منکر» باشد و خودش را آماده جهاد در راه خدا نگهدارد، کشور آشفتهایی مانند لبنان را هم میتواند به سامان برساند؛ ولی ما نباید به سمت آشفتگی برویم تا بعد هزینههای سنگین بدهیم.
انتشار عكسهاي شخصي در اينترنت؛ یکی از راههای تحریک تروریستها
شاید در شرایط جنگی، ضرورت پوشش و حجاب، خیلی بیشتر احساس بشود، اما در زمان ما که دوران صلح و امنیت است، خطرات بدحجابی و بی حجابی کمتر درک میشود...
ولی یادمان باشد که موضوع «تسلط دشمن بر زنان» که ناموس هر جامعه انسانی بوده و هستند،چهبسا در مواردی عامل بروز جنگها و تجاوزات نظامی بوده است؛ هم اکنون، جریان بسیار خطرناک تروریسم وهابی تکفیری با جاذبه «جهاد نکاح» و مباح دانستن بهرهکشی جنسی از زنان مسلمانی که به اسارت میگیرند، یکی از جاذبههای جلب تروریستهاست؛ همانطوری که بیست و چند سال پیش، مسأله تجاوز جنسی به زنان و دختران مسلمان بوسنیایی، انگیزه بسیار قوی در اشغالگران جنایتکار صرب بود.شما احتمالاً میدانید که رزمندگان فداکار هشت سال دفاع مقدس چه شعاری در مورد اهمیت حجاب می دادند؟
«خواهرم، حجاب تو کوبنده تر از سلاح من است»...
آفرین بر شما؛ امروز همیکی از راههای تحریک تروریستها برای طمع کردن به نوامیس ایرانیان، این است که بعضی از زنان ایرانی به بهانه «آزادی شخصی»، حجاب خود را از دست بدهند و عکسهای برهنه فلان ایرانی در اینترنت منتشر شود و حیثیت ملی ایرانیان در جهان که نماد آن چادر زنان عفیف بوده است، از سوی برخی افراد مورد بیحرمتی قرار گیرد و حریم حرمت ایرانیان مسلمان مخدوش شود.
سخن آخر جناب عالی
«آزادی بی حجابی»، یعنی فراهم کردن «بیغیرتی و بیتعهدشدن مردان و در نتیجه، بی پناه شدن زنان»، «تنزل کرامت و شکستن حرمت زنان جامعه»، «فروپاشی ارزش های فرهنگ پایدار ایران اسلامی»، «بیپناهی نسلهای آینده»، «آزادی عمل مردان هرزه برای تجاوز به حریم زنان و رواج غیرقابل مهار هر نوع سوءاستفاده جنسی»؛ و خلاصه «بی حجابی» یعنی «ناامنی اجتماعی زنان و گسترش انواع نابسامانیها، سلطه اشرار و بسترسازی برای تجاوزات خارجی». در یک جمله: حفظ حرمت انسانها در جوامع بشری، بستگی مستقیم دارد به حرمتگزاری آنها نسبت به حریمهایی که خداوند، آنها را حرام کرده یا محترم شمرده است، بستگی دارد.
با تشکر از شما بخاطر این گفت و گوی مفید.
موفق باشید.
باید این خودآگاهی را در دختران و زنان مسلمان تقویت کنیم که:
با حجاب خود به یاری دین خدا برویم.
با حجاب خود از مظلومیت زنانی که بازیچه هوسبازان می شوند، دفاع کنیم.
با حجاب خود به جنگ با کانون های فساد جهانی برویم.
با حجاب خود از حریم امنیت خانواده و ملت ایران و تمام امت اسلام دفاع کنیم.
با حجاب خود مردان را از اسارت شهوات نجات دهیم.
با حجاب خود دو باره مردان را به پاسداری از ناموس بشر تشویق کنیم.
با حجاب خود در جامعه، دوباره خاواده را بسازیم.
همه کمک کنیم تا حجاب، حریم امن روابط انسانی شود...
دم خبرنگارتون و پاسخ دهنده تون گرم
انصافا حرفه ای کار کردین