باز شدن «مشت گرهکرده» آمریکایی پس از 40 سال
«انقلاب میخک» شاید اولین انقلاب رنگی بود
که سال 1974 در پرتغال صورت گرفت
گروه بینالملل مشرق طی دو گزارش مجزا به بررسی پیشزمینهها و بهانههای ایدئولوژیک در پس پرده برنامههای «ترویج دموکراسی» آمریکا به طور خاص در روسیه و شرق اروپا میپردازد. در بخش اول این گزارش (از اینجا بخوانید) توضیح داده شد که سازمانهای به اصطلاح غیردولتی آمریکایی چه نقشی در تحریف انتخابات در کشورهای هدف کاخ سفید بازی میکنند. در بخش دوم، پرونده پنج دخالت بزرگ آمریکا اولاً در روسیه و سپس در کشورهای دیگر در شرق اروپا مانند صربستان، گرجستان، و اوکراین را بررسی خواهیم کرد. بعد از بررسی این پروندهها، خواهیم دید که آمریکا برای مشروعیت بخشیدن به سیاستهای نامشروع خود از چه ابزارها و ترفندهایی استفاده میکند. در نهایت، بررسی میکنیم که در چه مواردی، سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا با شکست مواجه شده و راه مقابله با این سیاستها چیست.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1990، حوزه فعالیت دستگاه مهندسی انتخاباتی آمریکا کمکم تمام جهان را فراگرفت. این دستگاه با بودجه و تشویق واشنگتن و به نام «آزادی»، اقدام به ایجاد پایگاههای جدید در کشورهای دیگر و برای دستیابی آمریکا به اهداف اقتصادی نئولیبرالستی کرد. در این میان، روسیه که سابقاً موی دماغ آمریکا بود، اکنون یک هدف مهم برای دخالت انتخاباتی توسط طراحان سیاست خارجی کاخ سفید تلقی میشد.
اولین مشاوران آمریکایی با ساخت تبلیغات سیاسی تلویزیونی در سال 1993 و بعدها در زمان انتخابات ریاستجمهوری روسیه در سال 1996، به مسکو دعوت شدند تا فواید نظام سرمایهداری و «بوریس یلتسین» نامزد کاپیتالیست انتخابات را نسبت به کمونیسم و «گنادی زوگانوف» نامزد حزب کمونیست به مردم روسیه نشان دهند. اما این تمام ماجرا نبود.
اندکی قبل از انتخابات، آمریکا 14 میلیارد دلار در قالب وام به یلتسین کمک کرد. «هلموت کهل» صدراعظم آلمان نیز 2.7 میلیارد دلار به این مبلغ اضافه کرد که بخش عمده آن وام «بیقید و شرط» بود و بنابراین یلتسین میتوانست از آن برای خریدن تعداد بیشماری رأی استفاده کند. «آلن ژوپه» نخستوزیر فرانسه نیز 392 میلیون دلار به نامزد مورد علاقه غرب کمک کرد و این مبالغ همگی ظاهراً به خزانهداری روسیه پرداخت میشد.
همچنین «میشل کامدسوس» مدیر عامل صندوق بینالمللی پول، سازمان خود را بر اساس «الزام اخلاقی» به حمایت از برنامههای خصوصیسازی یلتسین متعهد کرد. بسیاری از وجوه پرداختی صندوق بینالمللی پول بابت «هزینههای اختیاری» به خزانه دولت روسیه واریز میشد، اما با این شرط که در صورت پیروزی حزب کمونیست در انتخابات، کمکهای مالی به حالت تعلیق درخواهد آمد. در نهایت هم تبلیغات ساده انتخاباتی زوگانوف، مغلوب کمپین کاملاً طراحیشده، مدرن و «دهنپرکن» یلتسین شد که تحت حمایت مالی غرب[1] اجرا شده بود[2].
«بوریس یلتسین» (راست) رئیسجمهور وقت و
«بوریس نمتسوف» معاون نخستوزیر روسیه
از غربگرایان تحت حمایت آمریکا در روسیه
قهرمانهای آمریکایی چگونه به داد روسیه رسیدند
عوامل پشت پرده در کمپین انتخاباتی یلتسین، مشاوران آمریکایی یعنی «جورج گورتون»، «جو شومات»، و «ریچارد درسنر» بودند. زمانی که یلتسین در نظرسنجیها نتایج ضعیفی گرفت و شانس پیروزیاش کم بود، از این سه نفر خواسته شد تا از استعداد آمریکایی خود برای کمک به «نجات» وی استفاده کنند.
در این وظیفه مهم، «استیون مور» متخصص آمریکایی روابط عمومی، و «ویدیو اینترنشنال» شرکت روسی ساخت تبلیغات تلویزیونی به مشاوران آمریکایی ملحق شدند. جالب است بدانید که درسنر شریک تجاری سابق «دیک موریس» و مشاور کمپین انتخاباتی بیل کلینتون بود. موریس نیز مشاور سیاسی اصلی کلینتون بود و در پرونده روسیه به عنوان رابط میان رئیسجمهور آمریکا و تیم یلتسین عمل میکرد. بهرغم این همه ارتباطات نزدیک، مشاوران آمریکایی وجود هرگونه ارتباط میان تبلیغات انتخاباتی در روسیه با کاخ سفید را تکذیب میکردند[3].
کارکنان «ویدیو اینترنشنال» برای مدیریت انتخابات، توسط شرکت تبلیغاتی آمریکایی «اوگیلوی و ماتر» (زیرمجموعه WPP غول تبلیغاتی انگلیس) آموزش دیده بودند. استراتژی تبلیغاتی این کمپین، شامل استفاده از فیلمهای آرشیوی درباره خشونت استالین و مجموعهای از تاکتیکهای ضدکمونیستی برای حمله به زوگانوف میشد. انتخاب یک نامزد تحت حمایت غرب در روسیه به فاصله تنها چند سال از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، یک چرخش فوقالعاده در سیاستهای این کشور محسوب میشد[4].
موفقیت کنونی پوتین هم اتفاقاً بیارتباط به اتفاقات آن سالهای روسیه نیست. ویدیو اینترنشنال را «میخائیل مارگولف» اداره میکرد، عضو سابق کاگب که قبلاً پنج سال عضو آژانسهای تبلیغاتی آمریکا بود و بعدها برای انتخابات سال 2000، به تیم روابط عمومی پوتین پیوست. او و دیگر مشاوران نزدیک به پوتین، تجربیات دست اولی درباره استراتژیها و تکنیکهای تبلیغات انتخاباتی آمریکا کسب کردهاند. «میخائیل لسین» یکی دیگر از عوامل اجرایی ویدیو اینترنشنال[5]، نیز بعدها وزیر مطبوعاتی پوتین شد[6].
اقدامی به دستور رئیسجمهور روسیه توصیف شود - دانلود
مشاوران آمریکایی در زمینه تبلیغات انتخاباتی از نزدیک با «تاتیانا دیاچنکو» دختر و مدیر کمپین یلتسین کار میکردند و تکنیکهای آمریکایی کنترل افکار عمومی را به وی انتقال میدادند، از جمله مشاوره در زمینه سازماندهی و استفاده استراتژیک و تاکتیکی از نظرسنجیها برای مخابره یک پیام واحد ضدکمونیسم. مشاوران آمریکایی که به جلوگیری از «شکست قطعی» یلتسین و بازگشت روسیه به دوران جنگ سرد، افتخار میکردند، به استفاده از تاکتیکهای بیشمار تبلیغاتی با هدف ایجاد ترس در میان مردم روسیه اعتراف کردند[7]. بعدها گزارش مجله تایم درباره این حوادث با تیتر «یانکیها به داد [روسیه] رسیدند» منتشر شد و به صراحت در مورد روش کار مشاوران سیاسی و قهرمانهای آمریکایی در نجات روسیه از کمونیسم توضیح داد.
مشاوران آمریکایی برای جذب آرای جوانان روسیه، از یلتسین خواسته بودند تا در کنسرتهای «راک» شرکت کند و حتی او را به رقص روی صحنه یکی از این کنسرتها واداشته بودند. با این حال، در شعارهای انتخاباتی یلتسین و همینطور در موضعگیریهای دولت وقت آمریکا هیچ حرفی از وضعیت وخیم اقتصادی روسیه، اعتیاد یلتسین به الکل، وضعیت نامناسب سلامتی وی، و استفاده گسترده او از سیاستهای سرکوبگرانه زده نمیشد.
یلتسین با وجود تمایلات
مستبدانه، بیاعتنایی به آزادیهایی که قانون اساسی روسیه آنها را تضمین میکرد، رسواییهایی
مکرر در زمینه پولشویی، و جنگ وحشیانه در چچن، همچنان حمایت و تأیید بیقید و
شرط رهبران اقتصادهای بزرگ جهان را پشت خود داشت[8]؛ گویا از نظر آنها صرف شرکت
در بازار آزاد، معیار واقعی یک دموکراسی است[9].
این شواهد نشان میدهد که پروژه «کمک به دموکراسی» آمریکا در روسیه، نه با هدف واقعی ترویج دموکراسی، بلکه بخشی از یک پروژه بزرگتر برای تبدیل این کشور به یک بازار آزاد و سپردن کنترل آن به دست مقامات قابلاعتماد، طرفدار نظام سرمایهداری، و طرفدار آمریکا بوده است، بدون در نظر گرفتن سابقه و یا تمایلات ضددموکراتیک این مقامات.
اوایل دهه 1990، مؤسسه «توسعه بینالمللی دانشگاه هاروارد[10]»، که کلیددار صندوقچه صدها میلیون دلاری «آژانس توسعه بینالمللی آمریکا[11]» و مالیات مردم کشورهای عضو «گروه 7»، وامهای مشمول یارانه، و بودجههای دیگر غرب بود، یک تیم متخصصین «شوکدرمانی اقتصادی» را به رهبری «جفری ساکس» به روسیه فرستاد. مؤسسه هاروارد 300 میلیون دلار کمک مالی را از آژانس توسعه بینالمللی آمریکا دریافت کرد و در اختیار شرکت بینالمللی روابط عمومی «بورسون-مارستلر» و شش شرکت بینالمللی حسابداری فعال در روسیه گذاشت تا این مبلغ در زمینه تبلیغات برای برنامههای خصوصیسازی در این کشور مورد استفاده قرار بگیرد.
بیل کلینتون در کنار «بوریس نمتسوف» از رهبران مخالفان ولادیمیر پوتین
مؤسسه توسعه بینالمللی هاروارد روند خصوصیسازی را با همکاری نزدیک «آناتولی کوبایس» معاون نخستوزیر، و وزیر دارایی یلتسین پیگیری کرد و شرکتهای بزرگ دولتی روسیه را تحت مالکیت خصوصی آورد. تیم هارواردی حتی پیشنویس بسیاری از احکام کرملین در این زمینه را نیز تهیه کرده بود[12]. سیاستهای تحت حمایت گروه ساکس از آن زمان تا کنون بارها رد شده و کاهش کیفیت شاخص سطح زندگی مردم در روسیه نیز اشتباه بودن آن سیاستها را اثبات کرده است.
انقلاب نرم در گرجستان به سبک آمریکایی
موقوفه ملی دموکراسی[13] (و به طور خاص مؤسسه بینالمللی جمهوریخواهان[14] که از زیرمجموعههای آن است)، جدای از روسیه، کمکهای مالی خود را در کشورهای دیگر بلوک شوروی سابق نیز به کار گرفته است. به فاصله تنها چند سال از فروپاشی شوروی، مشاوران سیاسی آمریکا برای آموزش همتایان آینده خود، به چندین کشوری اعزام شدند که اکنون مستقل شده بودند و از نظر غربیها «دموکراسیهای انتقالی» محسوب میشدند.
«انقلاب رُزها» در گرجستان با حمایت مستقیم آمریکا شکل گرفت
چنانکه ماهیت نیمهخصوصی-نیمهدولتی موقوفه ملی دموکراسی، مرزهای تمایز میان اجرای رسمی و غیررسمیِ سیاست خارجی در آمریکا را کمرنگ میکند، مداخله سیاسی «شهروندان عادی آمریکایی» این مرزها را به کلی پاک میکند. اواخر سال 2003، هنگامی که «ادوارد شواردنادزه» رئیسجمهور گرجستان (و وزیر خارجه اتحاد جماهیر شوروی در زمان گورباچف) مجبور شد به عنوان رئیس دولت و به دنبال قیام مردم پس تقلب در انتخابات استعفا دهد، «جورج سوروس» سرمایهدار میلیاردر و فعال سیاسی بینالمللی، نقش پررنگی در سازماندهی انتقال قدرت در این کشور بازی کرد.
سوروس که سازمانهای تحت امرش در بیثبات کردن حکومتهای ملیگرا دست دارند، بودجه «روستاوی 2» شبکه تلویزیونی معارضان، روزنامه «24 ساعت»، و جنبش جوانان «کمارا![15]» (= بَس!) را دقیقاً مانند جنبش دانشجویی «آتپور![16]» (= مقاومت!) سه سال قبل در صربستان، تأمین کرده بود. این در حالی بود که آتپور! نقشی محوری در «سازماندهی سرنگونی» «اسلوبودان میلوشویچ» اولین رئیسجمهور صربستان داشت.
خود را برای استقبال از جورج بوش آماده میکند - دانلود
رهبران دانشجویی گرجستان اذعان کردهاند که گام به گام از شورشها در صربستان تقلید کرده بودند. فعالان گروه صربستانی آتپور! کلاسهای سهروزه آموزشی برای بیش از هزار دانشجوی گرجستانی برگزار کرده و به آنها یاد داده بودند که چگونه یک انقلاب بدون خونریزی را سازماندهی و اجرا کنند. هزینه این سفرها میان دو کشور را «بنیادهای جامعه باز[17]» جورج سوروس تأمین کرده بود.
ذکر این نکته نیز لازم است که اگرچه سوروس «دست خارجی مشهودتر» در روند سرنگونی شواردنادزه بوده است، اما آژانس توسعه بینالمللی آمریکا، مؤسسه ملی دموکراتها[18]، مؤسسه بینالمللی جمهوریخواهان، «خانه آزادی[19]»، و وزارت خارجه آمریکا نیز به شیوههای مختلف در کنترل نتیجه انتخابات گرجستان دست داشتهاند.
«ریچارد مایلز» سفیر آمریکا در بلگراد که یک بازیگری کلیدی در سرنگونی میلوشویچ بود، بعدها به «تفلیس» پایتخت گرجستان اعزام شد و همان ترفندها را به «میخائیل ساکاشویلی» دانشآموخته دانشگاه جورج واشنگتن و دانشکده حقوق دانشگاه کلمبیای آمریکا، یاد داد تا شواردنادزه را سرنگون کند.
اوکراین قبل از آنکه خرس وارد شود
انتخابات ریاستجمهوری نوامبر 2004 در اوکراین فرصت دیگری را برای آمریکا و دولتهای اروپای غربی به وجود آورد که به دنبال تغییر جهتگیریهای سیاسی کشورهای اروپای شرقی و دور کردن آنها از میراث شوروی بودند. نامزد مورد علاقه آمریکا و اتحادیه اروپا در انتخابات اوکراین، «ویکتور یوشچنکو» بود؛ کسی که آمریکا و متحدان اروپاییاش معتقد بودند اوکراین را به عضویت ناتو در میآورد و برنامههای کلی سازمان تجارت جهانی را در کشورش پیاده میکند.
یوشچنکو که همسر آمریکاییاش در دولت ریگان کار کرده بود، در سِمت رئیس بانک مرکزی اوکراین در اوایل دهه 1990 با شور و شوق فراوانی به دنبال اجرای برنامههای صندوق بینالمللی پول در زمینه اصلاحات ساختاری بود. این بازسازیهای اقتصادی منجر به افزایش شدید قیمت کالا و خدمات داخلی، کاهش شدید دستمزدها، و رکود کلی در اقتصاد شد و مردم اوکراین را در شرایطی وخیم و خطرناک قرار داد.
رقیب یوشچنکو در انتخابات ریاستجمهوری، «ویکتور یانوکوویچ» نخستوزیر وقت و نامزد تحت حمایت «کوچما» رئیسجمهور قبلی و ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه بود. با این حال، وزارت خارجه آمریکا یانوکوویچ را غیرقابلقبول میدانست و تهدید کرده بود که اگر وی «نتیجه انتخابات را به سرقت ببرد»، اوکراین را تحریم خواهد کرد.
سازمانهای متعددی درون دولت آمریکا، همراه با سازمانهای به ظاهر خصوصی، از جمله مؤسسه ملی دموکراتها، مؤسسه بینالمللی جمهوریخواهان و «بنیاد رنسانس بینالمللی» سوروس، میلیونها دلار به کمپین انتخاباتی یوشچنکو کمک کردند. همچنین یکی از مدیران اجرایی شرکت آمریکایی روابط عمومی «راک کریک کرییتیو»، با افتخار اعلام کرده که وبسایتی را برای «نامزد آمریکا/اتحادیه اروپا» ایجاد کرده که یک «میدان مجازی» (مانند میدانهای محل تجمع انقلابیون در کشورهای مختلف) برای جنبش دموکراسیخواهی در اوکراین است[20].
دیدار کری با «پترو پروشنکو» رهبر وقت معارضان در اوکراین
و رئیسجمهور کنونی این کشور
جالب اینکه فرستادگان دولت جورج بوش پسر به کییف، به عنوان نمایندگان آمریکا برای اطمینان از برگزاری یک انتخابات عادلانه، عبارت بودند از جورج بوش پدر رئیسجمهور سابق آمریکا و رئیس سابق سیا، و هنری کیسینجر وزیر خارجه سابق این کشور که به اجرای طرحهای بیثباتکننده در جنوب شرق آسیا و آمریکای لاتین مشهور هستند.
آمریکا و اتحادیه اروپا، هم پیش از انتخابات و هم با نظرسنجیهای ادعایی از مردمی که رأی خود را داده بودند، فضا را به سود یوشچنکو شکل دادند و پیروزی احتمالی یانوکوویچ را نشانه تقلب و بیعدالتی در انتخابات دانستند. «کانون وکلای آمریکا» بدون آنکه توجهی به این موضعگیریها و طرفداریهای واضح واشنگتن کند، اقدام به آموزش قضات دیوان عالی اوکراین کردند. از جمله این قضات، پنج نفری بودند که نتایج انتخابات ماه نوامبر سال 2004 را باطل کردند و خواستار برگزاری انتخابات مجدد شدند.
دقیقاً مانند صربستان و گرجستان، حمایت غرب از نامزد مخالف دولت منتخب مردم در اوکراین یعنی یوشچنکو نیز در قالب یک جنبش دانشجویی با بودجه خارجی شکل گرفت که اینبار نامش «پورا!» (= وقتش است![21]) بود. اتفاقاً هیچکس هم انکار نمیکرد که رهبران هر دو جنبش قبلی یعنی آتپور! در صربستان و کمارا! در گرجستان، به اوکراین آورده شده بودند تا به پورا! آموزشهای تاکتیکی بدهند.
سه سازمان غیردولتی برجسته سیاسی در اوکراین در این زمینه فعال بودند و ارتباط واضحی با یوشچنکو داشتند: «مرکز بینالمللی مطالعات سیاستی[22]»، «مرکز آموزش منطقهای اوکراین غربی[23]»، و «مرکز اصلاحات سیاسی و قانونی[24]». به گفته «ران پال» نماینده جمهوریخواه تگزاس در مجلس نمایندگان آمریکا و همایالتی بوش، سازمان اول بودجه خود را از جورج سوروس دریافت میکرد و دو سازمان بعدی از دولت آمریکا.
درباره دخالتهای اتحادیه اروپا در اوکراین - دانلود
میلیونها دلار کمکهزینه برای برگزاری انتخابات اوکراین به شیوه دلخواه غرب نیز توسط آژانس توسعه بینالمللی آمریکا و از طریق «طرح همکاری لهستان-آمریکا-اوکراین» پرداخت شد، طرحی که مدیریتش را سازمان «خانه آزادی» به عهده دارد. ارتباط مستقیم این سازمان و برخی دیگر از سازمانهای اصلاحطلب سیاسی در اوکراین با یوشچنکو کاملاً واضح است[25]. در حالی که آمریکا و سازمانهای غیردولتی آن سر و صدای زیادی درباره تقلب به سود یانوکوویچ در انتخابات اوکراین به راه انداختند، اما تقلب خود آنها در کسب رأی برای یوشچنکو بسیار آشکارتر بود.
علاوه بر همه اینها، آنچه سیاستهای یک بام و دو هوای آمریکا را آشکار میکند این است که کاخ سفید درباره هیچیک از موارد تقلب و بیعدالتی در انتخاباتهای کشورهای مختلفی ابراز خشم نکرد که با نتایج انتخاباتهایشان موافق بود؛ مواردی از جمله دستکاری گسترده در انتخابات سال 1996 که منجر به ریاستجمهوری یلتسین در روسیه شد، تقلب در انتخابات ریاستجمهوری آذربایجان در سال 2003، سرنگونی شواردنادزه در گرجستان بر خلاف قانون اساسی این کشور، کودتای نظامی سال 2002 در ونزوئلا علیه هوگو چاوز رئیسجمهور محبوب این کشور، و یا تقلب در انتخابات ریاستجمهوری سال 2006 مکزیک.
نکته جالب دیگری که بعدها فاش شد این بود که مؤسسه بینالمللی جمهوریخواهان در جهت تحریک و سازماندهی تظاهراتهای خیابانی گسترده و همچنین طراحی نمادهای مشترک مقاومت مردمی، نظیر «مشت گرهکرده» پیش از انتخاباتها در صربستان، گرجستان و کییف اقدام کرده است. این قیامها و نمادها در رسانههای جریان اصلی آمریکایی و برای خام کردن مردم این کشور و دنیا، به عنوان نمادی از وجود یک جنبش محبوب و طرفدار غرب در کشورهای هدف معرفی شدند. اینها همان رسانههایی بودند که مانند رسانهها در کشورهای دیکتاتوری، تظاهرات گسترده در آمریکا، انگلیس، و بسیاری از کشورهای دیگر را در آستانه حمله آمریکا به عراق پوشش خبری ندادند.
شباهت در انقلابهای رنگی که تقریباً همگی
در «اعتراض به یک انتخابات» آغاز میشوند
پروژه مهندسی انتخابات به وسعت جهان
«سیاستها»ی مداخلهگرانه آمریکا در کشورهای دیگر جهان، هیچ احترامی برای اصول دموکراتیک قائل نیست، اما «شعارها»ی سیاست خارجی این کشور که هنوز هم باید حساسیتهای مردم عادی در آمریکا را لحاظ کند، همیشه با ظاهر حمایت از دموکراسی شکل گرفته است. اگرچه آمریکا عمدتاً به رژیمهای دیکتاتوری در سراسر جهان کمک کرده است و تا همین امروز هم این سیاست را ادامه میدهد، اما در دنیای متکی بر اطلاعات امروز، برای مشروعیتبخشی به سیاستهای نئولیبرالی خود، چارهای ندارد جز اینکه آنها را در لفافه «ترویج دموکراسی» بپوشاند.
با نگاهی به توطئههای انگلیسی-آمریکایی علیه روسیه و شرق اروپا در طول تاریخ، متوجه میشویم که این طرحها از دهها سال پیش تا کنون هیچ تغییر قابلملاحظهای نکرده است. سیاست امروز غرب در قبال روسیه و شرق اروپا همانی است که لرد «بالفور» وزیر خارجه وقت انگلیس در سال 1918 همزمان با مداخله نظامی آمریکا، انگلیس و فرانسه در روسیه اعلام کرد: «تنها چیزی که در قفقاز برای من مهم است، خط آهنی است که نفت را از باکو به «باتومی» [شهر بندری گرجستان] منتقل میکند. اگر بومیان، همدیگر را قطعهقطعه کنند، برای من کمترین اهمیتی ندارد[26].»
تصویری از سناتور مککین، جنگطلب مشهور آمریکایی
در کنار نمتسوف از مهمترین مخالفان ولادیمیر پوتین
سیاست آمریکا در قبال روسیه و شرق اروپا تغییری نکرده است
«ریک ریدر» مشاور سیاسی و رئیس سابق «انجمن بینالمللی مشاوران سیاسی» در اشاره به عجله آمریکاییها برای حضور در مکزیک و آمادهسازی این کشور برای کسب نتیجه مدنظر خودشان در انتخابات سال 2000، گفت: «اگر یک چیز باشد که آمریکاییها بتوانند به مکزیکیها یاد بدهند، این است: «دموکراسی یک تجارت پررونق است.»
واقعیت هم این است که «ترویج دموکراسی» یک صنعت رو به رشد است. انتخاب سیاستمداران و احزاب همراستا با بازار آزاد در هر کشور، دروازهای است که از طریق آن منفعتطلبان بینالمللی وارد آن کشور میشوند. با این حال، هیچ تضمینی هم وجود ندارد که تخصص و سرمایهگذاری غربیها در این زمینه، همیشه مورد استقبال مردم قرار گیرد یا در رسیدن به اهداف خود موفق شود. مردم دنیا با دیده تردید به انگیزههای پشت پرده موقوفه ملی دموکراسی و برنامههای ترویج دموکراسی آمریکا نگاه میکنند[27].
کشورهایی که آمریکا (تلاش کرده) در آنها انقلاب رنگی انجام دهد
به عنوان مثال، بلاروس یکی از کشورهایی است که وزارت خارجه آمریکا، موقوفه ملی دموکراسی، اتحادیه اروپا، و دوستان نئولیبرال آنها هنوز نتوانستهاند هجومی همهجانبه را علیه آن صورت دهند. شاید ثبات و مشروعیت دولت «لوکاشنکو» رئیسجمهور بلاروس که خیلی هم از نظر مالی دستودلباز نیست، به خاطر این باشد که کشورش توانسته یک اقتصاد باثبات را بدون تهاجم و غارت نئولیبرالها تحت عنوان «شوکدرمانی» و بدون تخریب بخش دولتی، برای خود بسازد.
کشورهای اتحادیه اروپا و آمریکا در واکنش به شکست «الکساندر میلینکویچ» نامزد تحت حمایتشان، و همینطور ناکارآمدی جنبشهای جوانان به سبک آتپور!، از جمله «زوبر[28]» (= نوعی گاومیش آمریکایی) و «جبهه جوانان» در انتخابات سال 2006 بلاروس، ورود لوکاشنکو را به آمریکا و اتحادیه اروپا ممنوع اعلام کردهاند.
در عین حال، چنین ممنوعیتی در مورد اسطورههای دموکراسی نظیر سران عربستان سعودی، اسرائیل، مصر، کلمبیا، پاکستان، قزاقستان، آذربایجان، گینه استوایی، و یا اندونزی وجود ندارد، بلکه این افراد به راحتی میتوانند در دالانهای وزارت خارجه و اتاقهای کاخ سفید با مقامات آمریکایی قدم بزنند. اینها که دست به سرکوب وحشیانه مردم خود میزنند، به صرف اینکه شریک و طرفدار غرب هستند و با شرکتهای بزرگ چندملیتی همکاری میکنند، میتوانند از تقلب در انتخابات و همزمان، تأیید از سوی ولینعمتهای خارجی خود بهرهمند شوند تا هم مشروعیت بینالمللی داشته باشند و هم مجبور نباشند با خطرات تسلیم در برابر مردم و دموکراسی مواجه شوند[29].
شواهدی از نقش جورج سوروس در حوادث بعد از انتخابات
ترفندهای نظام سرمایهداری نئولیبرال برای مهندسی انتخابات که در بالا به آنها اشاره شد، در کشورهای هدفی که مردم آنها بیشتر با این ابزارهای دستکاری انتخاباتی به خصوص از سوی عوامل خارجی آشنا باشند، با مقاومت مواجه خواهد شد و احتمالاً کارساز نخواهد بود. بنابراین ضمن امید به اینکه طرحهای ساختگی ترویج دموکراسی در درازمدت به طور کامل از کار بیفتند، باید تلاش کنیم تا خود را هر چه بیشتر با توطئههای آمریکایی و غربی آشنا و خود را مقابل آنها مجهز کنیم.
تنها از این راه است که در آینده میتوانیم شاهد ظهور نظامهایی باشیم که به دیپلماسی صلحآمیز احترام بگذارند، برای حقوق بشر، حقوق مدنی، حاکمیت ملی، و نقش مردم در اداره و توسعه کشور احترام قائل شوند، و همینطور به دروغهای سیاسی و دیگر سیاستهای نواستعماری متوسل نشوند.
[4]به منبع شماره 1 مراجعه شود
[5]به منبع شماره 1 مراجعه شود
[6] Global Political Campaigning: A Worldwide Analysis of Campaign Professionals and Their Practices Link
[10] Harvard University’s Institute for International Development (HIID)
[11] U.S. Agency for International Development (USAID)
[12]به منبع شماره 7 مراجعه شود
[13] National Endowment for Democracy (NED)
[14] International Republican Institute (IRI)
[15] Kmara! = Enough!
[16] Otpor! = Resistance!
[17] Open Society Foundations
[18] National Democratic Institute (NDI)
[19] Freedom House
[21] Pora! = It's time!
[22] International Center for Policy Studies
[23] Western Ukraine Regional Training Center
[24] Center for Political and Legal Reforms
[27]به منبع شماره 7 مراجعه شود
[28] Zubr