در
این میان، فرهنگ با سایر ساحتها رابطه عرضی ندارد. اساسا تقسیم ساحتهای
انسانی به عرصه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... تقسیم صحیح و کارآمدی نیست؛
بسیاری از پیشزمینههای اقتصاد در یک برش طولی از فرهنگ شکل گرفته است.
بهویژه هنگام بحث از عرصههایی چون دین و فرهنگ، باید نوعی نگاه طولی را در
ساحتهای انسانی دنبال کرد. برای نمونه مقولههایی فرهنگی مانند مد و حجاب
به دور از اقتصاد، و همینطور مقولههای اقتصادی مانند پسانداز، رشد،
بهرهوری و کارآفرینی فارغ از پایههای فرهنگی خود نیستند.
برای درک
رابطه اقتصاد و فرهنگ باید به خاستگاه و مبانی آن دو – جامعه- دقت کرد؛
جامعه نوعی سیستم اجتماعی است که معلول روابط اجتماعی است. این روابط قطعی و
تکوینی نیستند بلکه در سیستمهای انسانی به سرمایه عواملی چون اختیار،
آگاهی و تعدد گزینهها، انتخاب معنا پیدا میکند انتخابی که برمبنای
ارزشهای ذهنی صورت میگیرد؛ اینجاست که در واقع فرهنگ، ارزشهای گوناگون
برای افراد و جوامع مختلف را شکل میدهد و رابطه تنگاتنگ بین اقتصاد و
فرهنگ، خود را نمایان می سازد .
البته همانگونه که گفتمان اقتصادی و
فعالیت نظامهای اقتصادی در درون فرهنگ صورت میگیرد، همین امر به طور
معکوس نیز صادق است و میتوان مناسبات و فراگردهای فرهنگی را، درون یک
زیستمحیط اقتصادی بررسی کرد و آنها را مطابق شرایط اقتصادی تفسیر کرد.
با این مقدمه، مفهوم اقتصاد مقاومتی که مشخصا از سال 1389 در ادبیات سیاسی
اجتماعی کشور طرح شد دایره گسترده ای از مخاطبان را مد نظر داشت نخبگان و
صاحبنظران، مدیران و کارگزاران اجرایی و آحاد مردم. این مفهوم با
نامگذاری سالهای آمده در پی آن، با عناوین"اصلاح الگوی مصرف"،" همت
مضاعف، کار مضاعف ،" جهاد اقتصادی"،" تولید ملی؛ حمایت از کار و سرمایه
ایرانی" به خوبی از اهمیت راهبردی آن حکایت داشت.
در تکمیل این حلقه،
سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی نیز در اوایل شروع به کار دولت یازدهم ابلاغ
شد اما به مرور زمان آسیبشناسی و نگرانی از اهمال در این زمینه - به
منظور فرا رفتن از ساختار بورکراتیک- شکلگیری قرارگاه اقتصاد مقاومتی توسط
رئیس جمهور مورد حکم رهبری معظم قرار گرفت.
رهبری نظام جمهوری اسلامی
عنوان سال 1395 را فراتر از هر مجاز، تشبیه، کنایه و ایهام و عاریتی،
صریحاً اقدام و عمل بر مبنای مفهوم اقتصاد مقاومتی، نام گذاری کردند. اینکه
اولین پایه دستور کار، در مواجهه با این مفهوم فرابخشی از سوی متولیان
عرصه فرهنگ و امر فرهنگی چیست مورد کنکاش این یادداشت است .
عدم فهم،
نداشتن تصویر و ترجمان درست از مفهوم در عرصه فعالیت، از مهمترین مسایل
پیشِروی هر فرد و مسولی است. فقدان تفسیر، مدل معنایی و نقشه راه عملیاتی
از مفهوم، ما را لاجرم در هر عرصه ای از جمله فرهنگ و کار فرهنگی در
هالهای از ابهام و آشفتگی قرار می دهد.
در همین راستا عدم فهم اقتصاد
مقاومتی، باعث توهم عدم توانایی انجام، و ورود به حوزه عمل شده است برخی با
این باور که این مفهوم در چارچوب مفاهیم نظری و در قالب ادبیات آکادمیک
صورتبندی و منقح نشده، مدعی یک مسئله دستوری، سیاسی و غیرعلمی بوده و آن را
پس می زنند لذا بیش و پیش از هر کار، این مفهوم نیاز به تبیین دارد.
عدهای - ازجمله راقم این سطور- هم با اینکه بیان مفهوم را مهم میدانند
ولی ماندن پشت آن را، جایز ندانسته و بیان مصادیق و ترجمان موضوعی را،
مناسب در تبیین مفهوم ارزیابی می کنند.
آنچه که از سوی رهبری نظام
اسلامی، با عنوان سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی ابلاغ شده مشتمل بر مجموعه
مطالباتی از مردم و مسئولان در عرصههای گوناگون، حول محور تقویت اقتصاد
ملی و اسلامی با نظر داشت نیت و عمل غیر بیرونی است. عرصۀ فرهنگی یکی از
این عرصههای مهم است. در این مجال تلاش میشود فتح باب و درآمدی در تحویل
این مفهوم به عرصه فرهنگی صورت گیرد.
وقتی از رابطه اقتصاد و فرهنگ
سخن به میان میآید ناخودآگاه به اقتضای دانش و تجارب ضمنی، ذهن به سمت و
سوی خاص هدایت میشود. تعامل اقتصاد با فرهنگ را میتوان در یک نگاه در
قالبهای چهارگانه ذیل بررسی کرد:
یکی از این جهتها، در مصداق «فرهنگ
اقتصادی» است( Economic Culture). فعالیتهای اقتصادی جزئی از مجموعه
رفتارهای پایدار است و رفتارهای پایدار انسانی حاصل و متأثر از فرهنگ است.
با در نظر گرفتن این دو فرض، که اولا رفتارهای اقتصادی(غیر از رفتارهای
ناپایدار و استدلالی) مبتنی بر فرهنگ است و ثانیا رفتارهای پایدار خاص،
نتیجه فرهنگ خاص، میتوان نتیجه گرفت که رفتارهای پایدار اقتصادی، نتیجه
فرهنگ خاصی است.
بنابراین فرهنگ اقتصادی بخشی از فرهنگ، که معطوف به
تامین رفاه جامعه و منشهای انطباقپذیری و ارتباط با محیط فیزیکی پیرامون
است؛ این فرهنگ مجموعهای از ارزشها، نگرشها، عقلانیتها و رفتارهای
متعدد انسانها در برآوردن نیازهای اساسی و حیاتیشان است. مبتنی بر سطوح
فرهنگ توسعه، این وادی در سه سطح بینش، منش و کنش قابل طرح و بررسی است.
فرهنگ اقتصادی در بررسی اجمالی، در دو محور فرهنگ تولید و فرهنگ مصرف قابل
توجه است. اینکه در تولید و مصرف، آحاد مردم یک جامعه دارای چه ملاحظات،
نگرش و رفتاری است حکایت از فرهنگِ اقتصادی آن جامعه دارد.
طبیعتاً در
ضلع تولید و کار، اصلاح و ارتقای فرهنگ تولید و کار و در ضلع مصرف، اصلاح و
ارتقای مصرف و رفتار خانوار مورد انتظار و مطلوب است. این مهم مستقیما در
عناوین سالهای 1389و 1388 –اصلاح الگوی مصرف، کار مضاعف و همت مضاعف –
منعکس شده و همچنین در بندهای 3و8 از متن سیاستهای کلان اقتصاد مقاومتی
مشهود است .
یکی دیگر از جهتها، «فرهنگ اقتصاد»( (culture of
Economicاست. اینکه اقتصاد به عنوان یکی از کلان نظامهای اجتماعی، چیست و
چگونه تعریف میشود و تابع چه مبانی است و چگونه عملیاتی میشود؟ اجمالاً
حکایت از فرهنگ اقتصاد آن جامعه دارد. تأکید رهبری معظم نظام بر شکل دهی
الگو پایه در این عرصه، و تدوین پیوست فرهنگی اقدامات اقتصادی ناشی از همین
دغدغه است. این مهم مستقیما در عناوین سالهای 1395و 1390 – جهاد اقتصادی،
اقتصاد مقاومتی– منعکس شده و همچنین در بندهای 1،5،20 از متن سیاستهای
کلان اقتصاد مقاومتی مورد اشاره قرار گرفته است .
جهتِ دیگر، «اقتصاد
فرهنگی» است( Cultural Economics). بدین معنا که پیشرانهای اصلی توسعه و
پیشرفت، یا قسمی از آن در حوزه فرهنگ شکل گیرد. حال چه توجه به مقولههای
فرهنگی (در قالب صنایع فرهنگی) پیشرفت، اشتغال و خلق ارزش افزوده را به
ارمغان بیاورد و چه اینکه بخواهیم پایههای اخلاقی و ارزشی را در ساختار
اقتصادی جامعه حاکم کنیم.
با این توصیف، فعالیت فرهنگی و کنش فرهنگی
افراد و سازمانها، در قالبی چون محصول و خدمت مورد توجه قرار می گیرد.
طبیعی است در اینجا ارائه محصول و خدمت، در خلأ صورت نگرفته بلکه آنچه از
متولیان مورد مطالبه است اقدام و عمل مبتنی بر مبانی فرهنگ خود میباشد.
این مهم مستقیما در عناوین سالهای 1393و 1387 – نوآوری و شکوفایی، اقتصاد و
فرهنگ؛ عزم ملی و مدیریت جهادی– منعکس گردیده و همچنین در بندهای 2و21 از
متن سیاستهای کلان اقتصاد مقاومتی به آن التفاط شده است و اخیراً هم در
دیدار معظم له با نو مجلسیان به زبان شکوه آمده است.
یکی دیگر از
سَمتهای ذهنی، «اقتصاد فرهنگ» است( Economics of culture)که دایره وسیعی
از ادبیات این حوزه را به خود اختصاص داده و دیدی اقتصادی نسبت به فرهنگ را
بازتاب می دهد. از نظر "گینزبرگ" اقتصاد فرهنگ از یک طرف به بررسی و
شناسایی عوامل اقتصادی مؤثر بر تولید، عرضه و توزیع فعالیتهای فرهنگی و...
می پردازد و از سوی دیگر، تأثیر و سهم فعالیتهای فرهنگی را در سیستم
اقتصادی یک جامعه بررسی و تعیین میکند. "بوردیار"، از نظریهپردازان عصر
حاضر، معتقد است که نمیتوان قلمرو اقتصادی را از قلمروهای ایدئولوژی یا
فرهنگ جدا کرد، زیرا مصنوعات و بازنمودهای فرهنگی، حتی احساسات و ساختارهای
روانی به قسمتی از اقتصاد تبدیل شدهاند.
اینکه فرهنگ و ساز و کار آن
به عنوان یکی از کلان نظامهای اجتماعی، چگونه مورد توجه آید. اینکه سیاست
دولتیسازی صرف بر این عرصه حکم روا باشد و یا اینکه رویکرد مردمیسازی
مورد توجه باشد،اجمالا آنچه در جمهوری اسلامی ایران مورد توجه و همواره
مطالبه است موظفسازی دولتها در قبال فرهنگ و اعتلای فرهنگی در کنار حمایت
و پشتیبانی از قابلیتهای عموم مردم است.
یکی از مسایل جدی که در حوزه
اقتصاد فرهنگ و اقتصاد فرهنگی با آن مواجهایم بحث ضعف در محتوا است. در
این زمینه کشورهای پیشرو اقتصادی به سمت صنایع فرهنگی خلاق گام برداشته به
گونهای که طبق برآوردها، گردش مالی در بحث اقتصاد فرهنگ بالغ بر 8000
میلیارد دلار است. لذا شناخت محورهای اقتصاد خلاق در جهت صنایع فرهنگی،
برای کشور یک ضرورت ملی است البته با درنظر گرفتن مناسبات بومی و فرهنگی
کشور.
جذابسازی عرصه فرهنگ و هنر برای سرمایهگذاران و فعالان
اقتصادی، مسأله مهم دیگری است که فارغ از برخی استثنائات، به نظر اهتمام
جدی در این زمینه صورت نگرفته طبیعتاً در این محور نقش متولیان، دولت و
صنوف، برجسته است که شایسته است در قالب رویکردهای انگیزشی به آن توجه شود.
عدم آشنایی دل مشغولان حوزه فرهنگ و هنر از اقتصاد، ادبیات و مفاهیم آن
هم، مسأله مهم دیگری است که باید در قالب رویکردهای توانمندساز به آن
پرداخت.
آنچه در قالب سمت و سوهای چهارگانه فوق بیان شد، پیوستگی دو
عرصه اقتصاد و فرهنگ را نتیجه می دهد و اینکه توجه به هر عرصه به تنهایی،
ناکارآمد و نا کافی است. نکته دیگر قابل ذکر، با توجه به قرار گرفتن در سال
"اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل" و در تجمیع سرمایه معنایی نزدیک به یک دهه
نام گذاری سالها ، توجه به این چهار نبش و طراحی ساز و کارهای اقدام و عمل
در هر دو عرصه فرهنگ و اقتصاد است.
اهمیت صنایع فرهنگی به عنوان
اصطلاحی بین عرصهای، که از یک سو به فعالیت و حوزه اقتصادی مرتبط است و
می تواند تسهیلگر مسألههای جاری اقتصاد کشور، یعنی مشارکت در توسعه
صادرات غیر نفتی و بسترسازی جهت اشتغال باشد و از سوی دیگر دارای آثار
فرهنگی در خور، کارآمد و قابل ارزیابی بر جامعه مخاطبان ملی و فرا سرزمینی،
بسیار واضح و روشن می باشد .
اقتصاد مقاومتی در این عرصه، کاربست و
فعالسازی سرمایههای بالقوه این موضوع در مقابل حجم تولیدات بیرونی است.
در این معنا، رویکرد غالب کشورهای فعال، رشد و فراگیر کردن صنایع خلاق در
حوزه فرهنگ متناسب با نیاز مخاطب است. این در حالی است که بسیاری از آنها
بر خلاف کشوری چون ایران اسلامی از سرمایه و ظرفیت بومی در این حوزه بی
نصیباند، اما اهمیّت این عرصه و جایگاه آن در کسب آورده اقتصادی، حرکت به
این جهت را برای آنها الزام آور و دارای توجیه بالا نموده است.
در یک
جمله، اقتصاد مقاومتی در معنای مقاوم سازی و محکم سازی پایه های اقتصاد
کشور به اتکای فرهنگ و حوزه فرهنگی است، که ضرورت دارد متولیان فرهنگی به
شکل مستمر با تامل در اقدامات، هر چه بیشتر رویکردی دانش بنیان را بر این
عرصه، ساری و جاری نمایند و قطعا جز این هم انتظار نیست.