یادبود بزرگان

آیت‌الله حسینی طهرانی و مبارزه همیشگی با سیاست‌های رضاخانی

آیت‌الله سید محمد صادق حسینی طهرانی، یکی از علمایی است که در مبارزه با سیاست‌های ضد دین رضاخانی، بسیار پیشرو بود و دیگران را هم به تبعیت از خود وا می‌داشت.
کد خبر: ۸۷۷۸۸۶۵
|
۲۶ آبان ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۵
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، آیت‌الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی در سال 1300 هجری قمری در شهر سامرا متولد شد.

سید محمد صادق، دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و در محضر پدر عالمش، شروع به فراگیری علوم حوزوی کرد و دروس مقدمات و قسمتی از سطوح را نزد وی و بعضی از فضلای سامرا فرا گرفت.

وی به سن 20 سالگی رسیده بود که به همراه پدرش به تهران مهاجرت کرد و در این شهر به تحصیلات خود ادامه داد. سید محمد صادق در طول دوران آموختن علوم آل محمد(ص) از استادانی مانند پدر دانشمندش و همچنین آیات علامه سید محمد فشارکی و شیخ فضل‌الله نوری بهره برد.

او پس از مرگ پدرش، در مسجدی که آن مرحوم در خیابان لاله‌زار تهران تاسیس کرده بود، به اقامه جماعت و ترویج دین پرداخت و تحول عجیبی در کسبه و اصناف آن منطقه ایجاد کرد؛ چنانکه بیشتر آنان به هنگام نماز در این مسجد حاضر می‌شدند و از سخنان دلنشین او بهره می‌بردند.

تداوم حضور وی در این مسجد سبب شد تا او را به نام "آیت‌الله لاله‌زاری" هم بشناسند و وی را با این نام صدا کنند.

سید محمدحسین حسینی طهرانی، فرزند آیت‌الله سید محمد صادق لاله‌زاری درباره آن روزگاران می‌گوید: "مرحوم پدر ما مقیّد بودند در ایّام ماه مبارک رمضان پس از اقامه جماعت در مسجدشان، خودشان منبر بروند و صحبت کنند. ایشان انتقادهایی جدی به رضاخان می‌کرد و یادم هست که در یکی از منبرها چنین گفت «ای مردم بیدار باشید! خطرات عجیبی به سوی ما در حرکت است و پیغمبر فرمودند که بترسید از آن زمانی که باد زردی از طرف مغرب بوزد و شما صبح از خواب بیدار شوید و ببینید همه دین و ایمانتان از دست رفته است؛ امروز آن روز است و آن انگلیسی، در 100 سال پیش قرآن را برداشت و بر روی تریبون کوفت و گفت ای اعیان زبده انگلیس! تا این کتاب در جامعه مسلمین است، اطاعت از ما در سرزمین های استعماری انگلستان محال است! باید این قرآن را از روی زمین بردارید».

لازم به ذکر است که همین منبرها سبب شد تا او را دستگیر و زندانی کنند که البته با فشار علمای وقت، از زندان آزاد شد.

به هر حال، مبارزات ادامه یافت و پس از ممنوعیت منبر و پوشیدن لباس روحانیت برای روحانی‌ها و همچنین مسئله کشف حجاب، این بار رضاخان تصمیم خطرناک دیگری هم گرفت که شرح آن از زبان علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی شنیدنی است:

"وقتی خواستند بی حجابی را در تهران و شهرستان‌ها ترویج کنند، امر کردند که رئیس هر صنفی، یک مجلس میهمانی تشکیل بدهد و افراد آن صنف را دعوت کند تا با همسران کشف حجاب کرده و با کلاه در آن مجلس شرکت کنند. این مجالس در میان ادارات، شهربانی، دادگستری، مجلس، کسبه و بازاریان و در همه شهرستان‌ها برگزار شد.

رضاخان این مطلب را برای علما هم در نظر گرفت تا چنین مجالسی راه بیندازند! در این بین، چهار نفر را هم مشخص کرد که از سرشناسان درجه یک تهران بودند که اینها بایستی مجلسی درست کنند و علما را با خانم‌هایشان دعوت کنند؛ یکی از آن چهار نفر پدر ما بود.

به هر حال، زمان رضاخان، زمان فحش و قداره و تفنگ بود و او بارها خودش در هنگام عبور از خیابان‌ها، از اتومبیل پیاده می‌شد و به شکم زن‌ها لگد می‌زد و چادر از سرشان می‌کشید!

در آن وقت پدر ما مریض و در منزل بستری بود. این خبر را به یکی از مریدان او داده بودند تا به پدر برساند.

آن فرد به منزل ما آمد و در حالیکه پدر در بستر بودند، ماجرا را برای من تعریف کرد. ناگهان دیدیم که پدر سراسیمه برخاست و فریاد زد: "این بی غیرت خیال می‌کند که ما مثل خودش هستیم که زن و دخترهای خودمان را به مردم نشان دهیم؟ ما دین داریم، شرف داریم، عزّت داریم؛ مسلمانیم، حیا داریم. من یک سر دارم و آن را هم در این راه می‌دهم؛ اما بعد از کشته شدن من، زن و بچّه‌ام را هم نمی‌توانید ببرید، مگر اینکه طناب به پایشان ببندند و توی کوچه بکشند.

پیرو این صحبت‌ها، علمای دیگر هم همین حرف‌ها را تکرار کردند و نه تنها مجلس ترتیب داده شده برای علما تشکیل نشد که برخی از سایر اقشار هم با شنیدن اعتراض علما، همراه آنان شدند و حتی حاضر شدند خودکشی کنند اما با همسر کشف حجاب کرده‌شان در اینگونه مجالس شرکت نکنند."

و بدین سان بود که علمای اعلام اسلام توانستند با مقاومت‌ها و ارشادات پدرانه خود، موجی از مخالفت دینی را در برابر حکّام ظالم وقت ایجاد کنند و به روشنگری در میان مردم بپردازند.

آیت‌الله حاج سید محمدصادق حسینی لاله‌زاری سرانجام در شانزدهمین روز از ماه صفر المظفر سال 1370 هجری قمری و در حالی که هفت دهه از زندگی پربار خود را پشت سر گذاشته بود، در تهران به ملکوت اعلی پیوست. پس از آن بود که پیکر مطهرش را به قم آوردند و در جوار مضجع نورانی حضرت فاطمه  معصومه (س) به خاک سپردند.

از او یادگارهای متعددی بر جای مانده است که آیات سید محمدحسین، سید محمدمهدی و سید محمدعلی از آن جمله‌اند که راه پدر را ادامه دادند و در اقامه نماز جماعت فعال بودند.

و اکنون و در پایان این گفتار، کلماتی نورانی از آن عالم عظیم‌الشأن را مرور می‌کنیم؛ باشد که در زندگی روزمره ما موثر بیفتد:

"تا وقت هست باید در راه سیر و سلوک قدم گذاشت و این مسیر را از روی اختیار طی کرد.

بالاخره این راه را باید طی کرد و بدون تردید، از انسان، اعتراف به نیستی و عجز خواهند گرفت؛ اگر با اختیار خود این راه را برود که رفته است وگرنه با زور و جبر او را خواهند برد ، پس چه بهتر که انسان با اراده و اختیار برود.

انسان بر اثر ضعف ادراک، و از سوی دیگر غرور و هوس و تکبر ، تنها همین ظاهر حیات دنیا را می‌بیند و در اثر پرداختن به مظاهر و اشتغال به کثرات این عالم، از عالم ملکوت و آنچه برای او در آن عالم مهیا شده غافل مانده و آن قابلیت‌ها و استعدادهای خداوندی را برای همیشه با خود دفن خواهد کرد.

انسان باید این راه را در همین نشئه دنیا طی کند و همین جا به لقا و زیارت خدا مُشرّف شود."

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار