یک شاعر خوب باید سه ویژگی داشته باشد: استاد داشته باشد، بامطالعه و باسواد باشد و تقوا داشته باشد.
استاد غلامرضا سازگار از مداحان و شاعران قدیمی اهل بیت(ع) است. اغلب اشعار وی در مدح اهل بیت است. وی اشعاری نیز برای انقلاب و شهدا سروده است. کتاب غزلیات آتش، مهر ماه خون گرفته ، بهار امامت ، صدف نبوت ، مرآت ولایت ، از سیام تا قیام و مجموعه نخل میثم از جمله آثار این پیر غلام است. به مناسبت فرا رسیدن ایام شهادت حضرت زهرا(س) با او درباره اشعار آیینی و مداحی به گفتگو نشسته ایم:
از چه زمانی در دستگاه اهل بیت(ع) شروع به مداحی و نوکری کردید؟
از کودکی پدرم مرا به مجالس روضه می برد و من با روضه انس و اخت گرفتم. در ده دوازده سالگی آرزویم این بود که یک روزی مداح شوم. به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) توسل کردم. شب اول محرم عزیزی هم سن و سال خودم خیلی خوب نوحه خواند و این عشق از آن زمان در وجود من گل کرد و با عنایت اهل بیت(ع) از همان سن آغاز کردم. خودم با بچه ها هیئتی درست کردیم. کم کم اهل محل، بزرگان و پیشکسوتان فهمیدند و من را برای مداحی دعوت کردند. استادی به نام مرحوم میرزا محمد فقیهی داشتم که نسبت به من لطف کرد و با کمک او شروع به مداحی کردم.
شعر گفتن را از کی آغاز کردید؟
از همان بچگی که روضه می خواندم اگر کسی شعر خوب می خواند می گفتم خودم باید بسازم، البته با عنایت اهل بیت(ع).
یک شاعر خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
حتما سه ویژگی بایدداشته باشند. استاد داشته باشد. بامطالعه و باسواد باشد و تقوا داشته باشد. اگر استاد داشته باشد از تجربه استاد استفاده می کند و خوب و بد را می فهمد. تقوا باید داشته باشد چرا که اگر تقوا نداشته باشد روی منبر هر چه به زبانش می آید می گوید و هر سبکی که بخواهد می خواند. همچنین سواد داشتن باعث می شود مقتل بشناسد. اگر سواد نداشته باشد، هرچه بشنود شفاهی می گوید. از مداح، علم فقه نمی خواهند اما همین که اگر قصیده ای جلویش گذاشتند وخواند آن را بررسی کند که آیا از نظر ادبی و مذهبی با اهل بیت(ع) وفق دارد یا نه و آیا خدا راضی است؟ من هر وقت می خواهم روی منبر بروم می گویم خدایا به زبان من آنچه را جاری کن که خودت صلاح می دانی نه آنچه من صلاح می دانم و همین مرا وادار می کند سعی کنم چیزی بگویم که خدا راضی باشد.
شعر خوب چطور؟شعر خوب چه مشخصه هایی دارد؟
بهترین شعر شعری است که هم عالم و هم عارف و هم مردم بپسندند. مثل شعر سعدی که بنی آدم اعضای یکدیگرند. آیا یک نفر هست که این را نپسندد؟ بعضی ها فکر می کنند مداحی همین است که یک کاغذی در دست بگیرند و سین سین کنند! نخیر، مرحوم رستم آبادی که از مداح ها بود، در باره خطبه امام سجاد 4 ساعت از حفظ خواند. می گفت زحمتی که در شعر کشیدم اگر در فقه می کشیدم مرجع شده بودم.
پس بهتر این است که مداح ها از حفظ بخونند؟
اشکالی ندارد اگر از روی کاغذ هم بخوانند. ولی اگر از حفظ بخوانند به مجلس تسلط پیدا می کنند و شعر ملکه ذهنشان می شود . من اگر حفظ کنم، بهتر می توانم در ذهن مردم پیاده کنم . اگر حفظ باشم نگاهم با مردم است و به مردم اشاره می کنم. دست، پا و تمام اعضای وجود من با مستمع حرف می زند.
توصیه شما به شاعران جوان چیست؟
شاعران جوان را مثل فرزندم دوستشان دارم. بعضی از آنها به قدری خوب شعر می گویند که من گاهی غبطه می خورم. اینها باید درباره تاریخ اهل بیت(ع) و اتفاقات و مقام اهل بیت بیشتر مطالعه داشته باشند. تاریخ و مقتل، ریشه است باید بدانیم. ادبیات شعری خیلی مهم است. الان هستند کسانی که 50 سال است می خوانند ولی وزن شعر را گم می کنند. البته کم هستند. متاسفانه وقتی در شعر یک کلمه اشتباه شود، ساختمانش به هم می ریزد. شعر غیر از روایت است. نمی توان کم و زیادش کرد.
عزاداری در ایام فاطمیه چه اهمیت هایی دارد؟
طبق گفته رهبر عزیزمان اگر فضائل اهل بیت(ع) و سخنان اهل بیت(ع) را بگویید مردم خودشان سراغ اهل بیت(ع)می آیند. امام صادق (ع)فرمودند: اگر مردم سخنان ما را بشوند خودشان به سمت ما می آیند. عزاداری باید با آنچه که تاریخ و اهل بیت گفتند و آنچه اتفاق افتاده مطابقت داشته باشد، من مداح نباید اشتباه به مردم بگویم. از طرفی امروز روزی است که ما باید هم عزاداری را حفظ کنیم و هم وحدت را. امروز شیعه باید هم تشیع و هم وحدت را حفظ کند و این استادی می خواهد.
راهکار شما برای رسیدن به این دو نکته یعنی حفظ تشیع و حفظ وحدت چیست؟
روضه های باز نخوانیم، لعن نکنیم و حرف هایی که باعث تفرقه می شود نگوییم.
آیا انس با قرآن برای مداحان و شاعران لازم است؟
البته افرادی که غرق در مطالعه شعر هستند، به انس یا قران نمی رسند. همانطور که افرادی که غرق قرآن هستند نمی توانند مطالعه شعری داشته باشند. قرآن مخصوص شعرا و مداحان نیست همه اقشار باید اهمیت بدهند و حداقل روزی دو صفحه قرآن بخوانند. من هر روز کلا یک جز می خوانم. نمی توانیم با قرآن بیگانه باشیم.فرزدق که شاعر زمان حضرت سجاد(ع) است، مادرش او را خدمت حضرت علی(ع) برد وحضرت فرمود: «به او قران یاد بده.» این دو دلیل داشته اولا از قرآن بیگانه نشود و ثانیا از معجزه قرآن استفاده کند. شعرا باید قرآن را با تامل بخوانند.
به داشتن استاد خوب اشاره کردید. یک استاد خوب باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟
استاد باید تقوا داشته باشد. مطالعه مقتلی و شیعی قوی داشته باشد. همچنین زحمت کشیده باشد و آنچه از دیگران آموخته حفظ کرده باشد و با تجربه باشد. همچنین باید به شاگرد سخت گیری کند. مرحوم حاج احمد صالح می گفت دو سال از استادی شعر می گرفتم می گفت حق خواندن نداری فقط باید حفظ کنی.یک بار به من در بازار گفت برو نوحه بخوان. من نوحه جدید دستم بود. روی چارپایه رفتم که از رو بخوانم من را از چارپایه پایین انداخت. البته رهبرمان فرمودند الان همه از روی کاغذ می خوانند. عیبی هم نیست صحیح و خوب بخوانند.
کدام یک از اشعارتان بیشتر به دل خودتان می نشیند؟
البته مانند بچه هایم همه را دوست دارم. اما قصیده 250 بیتی حضرت زهرا(س)را خیلی دوست دارم:
تو قیامت را قیامت می کنی/ بر امامان هم امامت می کنی
فوق ھر تعریف و ھر تفسیر تو /پاکتر از آیه ی تطھیر تو
هم ابد را هم ازل را مادری/ آسمانی ها مسلمان تو اند
آیا شاعران و مداحانی که مورد عنایت و توجه اهل بیت(ع) قرار گرفتند، ویژگی های خاصی داشتند؟
اینها اعتقادشان تبدیل به اعتماد شده بود. اعتماد غیر از اعتقاد است. یکی از مداح ها روز عاشورا روی چارپایه می خواند. به او گفتند بچه ات افتاده درآب انبار و غرق شده. همان جا روی چارپایه گفت:« یا ابالفضل از من خواندن و از تو مرده زنده کردن بعد دیدند فرزندش زنده شده.» یا مرحوم نظام رشتی در یکی از سفرهای مشهدش اتوبوس خراب می شود. چند نفر با چراغ فانوس به سراغش می روند و می گویند اینجا سرد است بیایید منزل ما. بعد می فهمد که آنها می خواهند او را بکشند. هیچ نمی ترسد و روی طاق نمای کوچکی می نشیند. سقف خراب می شود و همه اینها از بین می روند. یا حضرت امام اعتقادشان اعتماد بود. آیت اله شهیدی از قول امام تعریف می کرد: «آن شبی که مرا در ... گرفتند می خواستند که مرا در دریا بندازند که همه چیز تمام شود. تا نزدیک دریا من را بردند ولی یک دفعه پیغام دادند که این کار را نکنید از آن فتنه بلند می شود. والله که اسم جلاله خداست من نترسیدم.» این را اعتماد می گویند. خیلی مرد می خواهد که اعتقاد به اعتماد تبدیل شود. یکی از مداح ها می گفت:« من هیچ مجلسی نداشتم و دلم گرفته بود. غروب تاسوعا یکی در خانه ما را زد. گفت این پاکت را بگیر هفت خانه که پرچم سیاه زدند و روضه است بی دعوت به جای من بخوان.» وقتی او رفت، پاکت را باز کردم دیدم به اندازه سه دهه محرم که بخوانم در این پاکت گذاشتند. امام حسین دست آدم را اینطور می گیرد . خدا کند اعتقادمان تبدیل به اعتماد شود.
با توجه به وضعیت فرهنگی اکنون جامعه، بهترین کار برای جذب جوانان چیست؟ (جوانان چه وظایفی در مقابل پیرغلامان نوحه و مداحی دارند؟)
یک پیر صداش از دست رفته و نمی تواند مجلس را اداره کند. یک جوان خوش صدا هم آمده و مجلس را قبضه می کند. جوان اگر بخواهد صدا را بخاطر پیر خراب کند که مجلس امام حسین(ع) را خراب کرده ولی می تواند با دلجویی و احترام و بوسیدن دست آن پیر غلام و گفتن جملاتی از این دست که « ما هرچه داریم از اینها داریم»، هم مجلس را درست پیش ببرد و هم پیر غلام خراب نشود. من در جوانی یک بار در مقابل یک پیر شش دانگ صدا را به کار گرفتم. انسان تا توانایی دارد دانایی ندارد. دانایی که پیدا شود، توانایی را از دست می دهد. از جوانان می خواهم تا توانایی دارند به دانایی مراجعه کنند. این پیرمرد سرافکنده بیرون رفت. من بعد از آن شش ماه صدایم گرفت. به طوری که ناامید و مایوس شده بودم. توبه کردم و از خدا خواستم نادانی من را ببخشد تا دوباره صدایم باز شد.
خود شما کدام یک از روضه ها را بیشتر دوست دارید؟
برای من روضه ای از روضه حضرت زهرا (س) دلچسب تر و کارگشا تر نیست. البته روضه امام حسین(ع) هم بجای خود. ولی امام حسین(ع) را هم از فاطمه(س) داریم.
روزی که به رحمت خدا رفت، منزل آیت الله موسوی کاشانی آمد. موسوی رجل علمی بزرگی بود ولی مرتب منزل بود و نمی توانست زیاد بیرون بیاید. تعریف کرد:« ملا به خانه من آمد و گفت من را حلال کن. من خیلی اذیتت کردم. دم غروب بود که رفت نماز بخواند. دیدیم دیر کرد. رفتیم دیدیم تکیه به دیوار داده و تسبیح دستش بود و همین طور تکیه به دیوار جان داده. » همین آسید عباس می گفت «یک شب خوابش را در عالم رویا دیدم که تند می رود. گفتم کجا به این عجله؟ گفت هفته ای دو شب حضرت زهرا(س) دعوتم کرده می روم روضه می خوانم». آقای خاتم خیلی به او می رسید چون ملاحسین زن و بچه نداشت. خاتم می گوید:« شب و روز به او می رسیدم و وقتی فوت کرد از خدا خواستم خواب او را ببینم و خواب دیدم جای خوبی داردو گفت من را که تشییع کردید و رفتید، وحشت و تاریکی من را گرفت. وقتی قبرم روشن شد دو نفر آمدند و گفتند بلند شو. گفتند چه آوردی؟ دیدم هیچ ندارم. وحشت من را گرفتم . یک دفعه گفتم به جز حسین(ع) مرا ملجا و پناهی نیست. دیدم آن دو نفر گریه کردند و گفتند ما همین را می خواستیم. دری باز شد که رویش نوشته باب الجنه.» من هرچه دارم از مرحوم مولوی دارم تا سی سالگی خدمت او بودم.
تفاوت شعر گفتن با شعر ساختن در چیست؟ اصلا با هم فرقی دارند؟
ما دو نوع شعر داریم. شعری که خودش می آید و به آن شعر جوششی می گویند. و شعر کوششی. شعر جوششی خوب از آب در می آید. ممکن است شعر کوششی هم بعد از شروع جوششی شود. اما گاهی شعر خلق می شود. اگرتوسل، عشق و ذوق و مطالعه اشعار بزرگان همه دست به دست هم بدهند باعث می شود شعر جوششی شود.
مرحوم شهریار درباره علی ای همای رحمت گفت: شب 21 ماه رمضان مسجد رفتم. من خجالت کشیدم و برگشتم وقتی مردم متدین به مسجد می آمدند. خجالت اولین قدم تکامل است. در خانه گریه و گفتم یا علی من که خجالت کشیدم. همان جا در ذهنم خلق شد: علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را/ که به ماسوا فکندی همه سایه هما را. در مورد محتشم هم همینطور. این اشعار را تا پیغمبر در دهان آدم نگذارد انسان نمی تواند بخواند. محتشم خودش این شعر ها را نگفته بلکه به دهانش گذاشتند.
برای خود من، روز عاشورا شعری از حضرت زهرا خلق شد:
شرح سفارشات نبي را ستمگران/ با ميخ در به سينه زهرا نوشته اند
نظرتان در مورد این مداحان چیست؟
حاج محمد کریمی: ذوق عجیبی در نوحه های جدید دارد. جوانها را جمع آوری کرده و مردم دوستش دارند.
حاج علی انسانی: ادیب و شاعر. هم خوب می خواند و هم خوب شعر می گوید.
سید مهدی میرداماد: ماشالله به او عنایت شده و در قم حرف اول را می زند.
علی اکبر لطیفیان: طبع شعر او نیز عنایت است.
حیدر خمسه: کنار خودم مداح شد . یک دفعه به او عنایت شد و اوج گرفت.
محمد سهرابی: شاعر خوبی است اشعارش هم عارفانه است. بعضی ها می گویند غلو، ولی من می گویم ذوق بالایی دارد.
عباس دلجویی: هم از نظر علمی و ادبی و هم برای جوانها زحمت کشیده و مداح پرور است.
منصور ارضی: او پدر مداحی نسل قدیم و جدید است.
رهبر : من کوچیکترم. کسی حرف بزند که حداقل نصف رهبر باشد. فقط می توانم دعا کنم خدا وجودشان را حفظ کند که در جاهای حساس به داد انقلاب رسیدند. بارها روی منبر گفتم که اگر رهبر انقلاب نبود ما امروز در بغل امریکا بودیم.
حرف پایانی شما در این گفتگو چیست؟
به جوانها می گویم خلوت داشته باشید. همیشه در جلوت می خوانید. من خودم هر وقت خلوت می کنم اشعاری زمزمه می کنم.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار