ـ نقشه راه سینمای کشور معلوم نیست. میان هنرمندان و مدیران بر سر بایستههای سینما کمتر گفتوگو صورت میگیرد یا اجماعی حاصل نشده است.
ـ مدیران گمان میکنند با سیاستهای رسمی و ابلاغی به وظایف خود عمل کردهاند، در حالی که جامعه هنری کمتر به حوزه رسمی تمایل نشان میدهد و همواره این شکاف (گپ) در ایام جشنواره بیش از هر زمان دیگر خودنمایی میکند.
ـ تقابل و صفآرایی در برخی موارد جای تفاهم و همکاری میان نسلهای گذشته با نسلهای جوان را گرفته است و این گویای سقف کوتاه تحمل و مدارای نسلهای هنری با هم است.
ـ حضور نهادها، بنیادها و سمنهای متعدد که بعضاً از پشتوانه و حمایتهای مالی و معنوی گستردهای برخوردارند به نوعی موجب بر هم زدن رقابتها شده است. گویا رقابت امکانات و پول جای هنر و فیلمنامه، بازی، میزانسن، کارگردانی، طراحی صحنه، گریم، موسیقی فیلم و ... را دارد میگیرد.
اینها میتواند مجموعهای از عوامل و متغیرهای دخیل و مهم در این عرصه باشد، اما روی سخن این است که چرا در سالیان اخیر نوعی «سیاهنمایی»، «برجستهسازی خیانتهای زن و شوهری»، «محاکم و کیفرخواست علیه ارزشها» و «گسترش تولیدات جشنواره پسند خارجی» را در عرصه سینمای کشور شاهد هستیم؟
سخن بر سر این است که واقعا سینمای ما کجا میرود؟ چرا هرسال حجم تولیداتی که روی چهار محور پیشگفته است، بیشتر میشود؟ نقش مدیران، تصمیمگیرندگان، سیاستگذاران، داوران و مردم به معنای پسند افکار عمومی چقدر در این کار دخالت دارد؟ و نقش تهیهکنندگان، سرمایهگذاران، کارگردانان و سایر عوامل هنری چه میزان است؟ چرا به جای «اجماع ـ اتفاق» بر سر سینما و تولیدات آن شاهد «تقابل ـ جدایی» هستیم؟ اگر نگاهی گذرا به مواضع، مصاحبهها و سخنان مندرج در مطبوعات، رسانهها و... از سوی هنرمندان و مدیران بیندازیم، آنگاه این صفبندیها بیشتر خود را عریانتر نشان میدهد.
موسیقی، شعر، نقاشی، خط، کتاب، فیلم و سینما از هنرهای بزرگ و از سرمایههای ملی ما ایرانیان از گذشته تاکنون بوده است. این عرصه نیاز به آرامش، تعامل، همدلی، محبت و حمایت دارد. برای انقلاب اسلامی که فرهنگ و هنر بر تارک آن میدرخشد باید دهها برابر در حوزه فرهنگ و هنر هزینه کرد و البته باید جامعه هنری قدردان این سرمایهگذاریها و حمایت باشد و تلاش کند «آیینه تمامنمای ملت انقلابی ایران» باشد. از سوی دیگر اصول و سیاستها و بایستههای حوزه نمایش که قاعدتا باید مورد اجماع حوزه سیاستگذاری و تصمیمگیری با حوزه نخبگان و هنرمندان باشد، در نشستهای متعدد مورد بررسی و آسیبشناسی قرار گیرد و با شفافسازی آنها و انتشار عمومی، همه عوامل تولید و سیاستگذاری مصمم به اجرای آن باشند.
از میان 20 فیلم سینمایی جشنواره سی و پنجم که موفق به تماشای آنها شدم، حجم بیشتر فیلمها در حوزه همان چهار ایراد که پیشتر بیان کردم بود و این جفا به سینمای ایران است. امیدوارم که برای جشنواره آینده با همت و همدلی این ضعفها برطرف شود و آنچه از ظرفیت سینمای ایران بر پرده نمایش میآید، معرف فرهنگ، تمدن، شخصیت، غیرت، حمیت و هنر و ارزشهای این سرزمین باشد.