شهادت حضرت زهرا(س)، حقیقتی غیر قابل انکار و از مسلمات تاریخ اسلام است
در این جلسه ابتدا حجت الاسلام علی محمد جعفری مسئول تعلیم و تربیت ناحیه خاتم پیرامون اهداف جلسه مربیان صالحین مطالبی را عنوان کرد و بر تشکیل حلقه سرگروه ها و حلقه متربیان تاکید کرد.
در ادامه امام جمعه هرات ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها گفت:ظلم و ستم در حق تنها بازمانده رسول خدا(ص)، حضرت زهرا(س) و شهادت آن بانوی یگانه، حقیقتی غیر قابل انکار و از مسلمات تاریخ اسلام است. به گونه ای که هیچ فردی را یارای انکار و رد آن نیست، چرا که مورخان و محدثان عامه و خاصه علی رغم فشارها و محدودیتهایی که در طول تاریخ همواره متوجه ایشان بوده است، باز هم به گونه های مختلف و بیان های گوناگون به آن پرداخته اند به طوری که هر انسان محقق و بدون تعصب با مراجعه به مصادرِ متقن و منابعِ دست اول مسلمانان، اعم از شیعه و سنی آن را خواهد یافت.
حجت الاسلام جعفری با نقل به روایاتی از اهل تسنن
افزود: ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیب دینوری (معروف به ابن قُتَیبَة) در گذشته
سال 276 هجری، در کتاب خود بنام الامامة والسیاسة جلد اول صفحه 12، چاپ سوم،
2 جلد در یک مجلد، تحت عنوان کیفَ کانَت بیعة علی أبی طالب کرَّمَ الله وجهه (علی
کرم الله وجهه چگونه بیعت کرد) با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاری روایت
کرده که گفت: همانا روزی ابوبکر از عده ای که از بیعت با او سرپیچی کرده و نزد علی
جمع شده بودند، سراغ گرفت. پس عمر را به دنبال آنها ـ که در خانه علی جمع شده
بودند ـ فرستاد، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداری نمودند، در این هنگام عمر
دستور داد که هیزم حاضر کنید و خطاب به اهل خانه گفت: «قسم به آن کس که جان عمر در
دست اوست باید خارج شوید و الا خانه را با اهلش به آتش می کشم.» شخصی به عمر گفت: ای ابا حفض، آیا می دانی در این خانه فاطمه است؟! عمر گفت: اگر چه
فاطمه در خانه باشد!
وی ادامه داد: در همان کتاب جلد 1 صفحه 13
با ذکر سند می گوید: ... پس از چندی که گذشت عمر به ابوبکر گفت بیا
تا نزد فاطمه برویم، چرا که ما او را به غضب درآورده ایم. پس به اتفاق یکدیگر نزد
فاطمه رفته واز او اجازه ورود گرفتند، لکن فاطمه به آنها اجازه ورود نداد، ناچار
نزد علی آمده و با او سخن گفتند، تا آنکه آنها را بر فاطمه وارد کرد. پس همین که
آن دو نزد فاطمه نشستند، فاطمه صورت خود را به دیوار برگرداند. در این هنگام آن دو
به فاطمه سلام کردند، لکن او جواب سلام آنها را نداد، لذا ابوبکر شروع به سخن کرده
و گفت: ای حبیبه رسول خدا آیا ما در مورد ارث پیامبر و همچنین در مورد شوهرت تو را
به غضب درآوردیم؟ فاطمه گفت: چه می شود تو را، که اهل و خانواده ات از تو ارث
ببرند، لکن ما از محمد ارث نبریم! سپس فاطمه گفت: آیا اگر حدیثی از پیامبر را به
یاد شما بیاورم قبول می کنید، و به آن اعتقاد پیدا می کنید؟ عمر و ابوبکر گفتند:
آری. پس فاطمه گفت: شما را به خدا قسم آیا از پیامبر نشنیدید که می گفت: «رضایت
فاطمه، رضایت من و غضب فاطمه، غضب من است. پس هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته
باشد، همانا مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضی کند مرا راضی کرده است و هر کس
فاطمه را به غضب آورد، همانا مرا به غضب آورده است».
عمر و ابوبکر گفتند: آری از پیامبر شنیدیم.
فاطمه گفت: پس همانا من، خداوند و ملائکه را شاهد می گیرم که شما دو نفر مرا به
سخط و غضب درآوردید و مرا راضی نکردید، و هرگاه پیامبر را ملاقات کنم از شما دو
نفر به او شکایت خواهم کرد. در این هنگام، ابوبکر شروع به گریه کرد در حالی که
فاطمه گفت: به خدا قسم تو را (ابوبکر) در هر نمازی که بخوانم نفرین خواهم کرد.