1ـ تقویت
ادعای بالا این تلقی در دستگاه محاسباتی ایالات متحده را بهدنبال دارد
که ایران برای «جلوگیری از جنگ » حاضر به مذاکره مستقیم و امتیازدهی به غرب
و تعطیلی صنعت هستهای شده و بر اساس این نوع برداشت، همین اهرم را برای
تحمیل خواستههای حداکثری به طرف ایرانی در قالب مذاکره و بهواسطه آن
«تضعیف توان و اقتدار ایران» در سایر مسائل مورد مناقشه بهکار خواهند
گرفت.
2ـ معنای مخالف «برجام مانع حمله نظامی شد» برای امریکاییها این
است که ایران به لحاظ دفاعی ـ نظامی «آسیبپذیر» است و برای جلوگیری از
ضعفهای دفاعی خود حاضر است تن به خواستههای امریکا در حوزه موشکی هم
بدهد. همانند برداشت غربیها از گزاره «خزانه خالی است» در شروع مذاکرات
هستهای و ترغیب آنها برای امتیازگیری بیشتر از طرف ایرانی که نتیجه آن متن
پیچیده و دارای ابهام برجام شد که نمیتواند مانع نقضهای مکرر شود.
3ـ بهکارگیری این ادبیات همپوشانی و همافزایی معنایی با عبارت«امریکا
میتواند با یک موشک تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد» دارد که هر دو
اشتباه و اقرار به ناتوانی قدرت و توان ایمنی نظام در مقابل تهدیدات دارد
که سطحی از «احساس خودکم بینی»و « احساس خودکوچکبینی نسبت به توان نظامی
خود و اقتدار نظامی غرب »است.
4ـ «رشد» تهدیدات نظامی توسط اوباما و
ترامپ علیه ایران و «تحریض» امریکاییها به حمله نظامی طی ماههای اخیر
میتواند پیامدهای استفاده از چنین ادبیاتی را به دنبال داشته باشد.
حال اگر چه عوامل مهمی مانند «قدرت دفاعی ـ نظامی»ایران عامل اصلی جلوگیری
از جنگ بوده و سایر عوامل نظیر وجود « خط مقاومت» تا مرزهای رژیم
صهیونیستی نیز موثر در چنین تصمیمی بوده است اما همانطور که ذکر خواهد شد
برخی از قواعد حقوق بینالملل نیز در اتخاذ چنین رویکردی موثر بوده است.
1ـ حامیان دولت با استناد به عبارتی از قطعنامه 1929مبنی براینکه کشورها
میتوانند «تمامی اقدامات لازم»(All necessary measures) را برای جلوگیری
از انتقال فناوری یا کمکهای فنی به ایران در ارتباط با فعالیتهای
موشکهای بالستیک انجام دهند اینگونه استدلال میکنند که مجوز حمله نظامی
به ایران صادر شده است شبیه 678علیه عراق یا قطعنامه 1973 علیه لیبی.
این در حالی است که طبق اصول حقوقی، تفسیر موسع مبنی بر مجوز حمله نظامی به
ایران را نمیتوان دراینجا پذیرفت چرا که از زمان وضع این قطعنامه تا به
امروز هیچ کدام از مقامات رسمی ایالات متحده برداشت خود از این بند را
«حمله نظامی»اعلام نکردهاند و استفاده از عبارت کنایی «همه گزینهها روی
میز است» به عنوان یک عبارت کلی با هدف حفظ پرستیژ و ترساندن طرف ایرانی
استفاده شده و ناظر به این بند نبوده است. البته «necessary» به معنی
ضروری است نه لازم، بنابراین طرف غربی باید به حد اضطرار کفایت کند؛
اضطراری مانند« توقیف کشتی که مظنون به حمل سلاح است نه حمله به کشتی یا
تمامیت ارضی کشور مقصد.»
2ـ تا قبل از برجام امریکاییها نه تنها
برآورد صحیح و جامعی از توان و قدرت هستهای ـ نظامی ایران نداشتند بلکه
برای گنجاندن «بازرسی» حداقل در بخشهایی از شرکتهای مرتبط با صنعت
هستهای در مذاکرات دولت نهم و دهم نیز تلاش کردند تیم ایرانی را به ارائه
چنین امتیازی وادار کنند. قدرت بازدارندگی قبل از برجام (به معنای عدم
اطلاعات دقیق و جامع نسبت به قدرت هستهای ـ نظامی ایران)یکی از عوامل اصلی
بود که مانع از جنگ علیه کشورمان شد، عاملی که اکنون با بازرسیهای گسترده
و روزانه پذیرفته شده توسط ایران و حتی به تفسیر امریکاییها مادام العمر
خود یک عامل فزاینده جنگ به شمار میآید.
و نتیجه وضعیت متفاوت« فقدان
بازرسیها درگذشته»با« پذیرش بازرسی در متن برجام» اطلاعات جامع تر از
میزان تواناییهای ایران که خود عامل مهمی برای شروع جنگ میتواند باشد.
3ـ شش قطعنامه گذشته تحریمی علیه ایران در متن قطعنامه 2231 تجمیع شده است
که بدان معناست چنانچه مدعی باشیم که شورای امنیت مجوز حمله نظامی به
ایران را داشته ، این مجوز همچنان به قوت خود باقی است چرا که قطعنامه
گذشته لغو نشده و تنها تعلیق شده است.
به عبارت دیگر مجوز مورد ادعای
گذشته، ماهیت و فعلیت خود را حفظ کرده و همچنان در دستور کار قرار دارد و
به همین دلیل است که تمام مقامات غربی در موضع گیریهای خود تاکید هدفمند
میکنند که«اولین دستاورد برجام حفظ صلح و ثبات در جهان بود»که معنای اصلی
این عبارت آن است که رفتارهای ایران برهم زننده امنیت و ثبات بوده و اکنون
با مذاکره این تهدید تا حدودی تقلیل یافته است.
متأسفانه تکرار چنین
عباراتی از سوی برخی از دولتمردان طی ماههای گذشته «اقرار» به تهدید بودن
فعالیتهای صلح آمیز هستهای کشورمان و تکمیلکننده پازل غربیها برای
معرفی ایران به عنوان کشوری «ضد صلح ، ثبات و امنیت بینالمللی» است.