وقت من در جواب این حرفها هیچ حرفی نداشتم که بزنم.»
مادر شهید شیخ الاسلامی با بیان اینکه من مادر سه پسری هستم که لباس رزم به تن دارند و در راه دفاع از نظام و انقلاب همیشه آماده هستند، به حرف های پسر شهیدش اشاره می کند و ادامه می دهد :«مادر شما باید خودت را برای مادر شهید شدن آماده کنی. حالا من خودم، همسرم و حتی بچه ای که به دنیا آمده هرسه باید شهید شویم آن وقت شما میگویید نه !»
«پنج روز از آخرین تماس تلفنی مصطفی نمی گذشت که به همه میگفتم مصطفی شهید شد »مادر شهید با گفتن این حرفها سری تکان می دهد و با اظهار اینکه مصطفی مثل فرشته ها بود اضافه می کند:«وقتی خبر شهادت مصطفی را به من دادند گفتم خدایا شکرت. خدایا شکرت که اگر مصطفای من در این دنیا به مرگ طبیعی یا به تصادف می رفت من جواب خدا راچه میدادم.»
مصطفی شیخ الاسلامی حتی از بچه اش که چند هفته ای به تولدش نمانده بود و آنقدر برای به دنیا آمدن بچه اش علاقه نشان میداد ؛ از خانواده اش گذشت ،گذاشت و رفت و به اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا پیوست.
مادر داغ دیده شهید مصطفی شیخ الاسلامی که برای اولین بار زائر راهیان نور شده ، با کاروان شهدا و همراه با شهدا به کربلای ایران قدم گذاشته است در بخش دیگری از سخنان خود می گوید: «همسرم ایثارگر بود و هر منطقه عملیاتی که میرویم خاطراتی برایم تعریف می کند. اینجا بهشت است. خاک اینجا مقدس است . در روزهای پایان سال لطف خدا و شهدا بود که دلتنگی ها خود را در کربلای ایران باز کنیم.ای کاش همه مردم بیایند و اینجا را ببینند که شهدا چطور جان شان را در کف دست گرفتند و در دفاع از انقلاب و اسلامی از خانه و خانواده شان گذشتند.»
مادر شهید مصطفی با اطمینان خاطر اعلام میکند:« حاضرم تمام فرزندانم فدای اسلام و ولایت شوند» و از طعنه ها ی کسانی که می گویند چرا اجازه دادی پسرت به سوریه برود عنوان میکند «من افتخار میکنم که مصطفی شهید شد و من مادر شهید شدم و اگر لازم باشد به امر رهبری راضی ام دو پسر دیگرم هم شهید شوند.»
این همه حرف های مادر شهید مصطفی نبود او از برخی مسئولان و نادیده گرفتن خون شهدا گله مند است . مادر شهید مدافع حرم مصطفی شیخ الاسلامی با تاکید بر اینکه مسئولان چرا جلوی بی حجابی را نمی گیرند با انتقاد می گوید:«اگر مسئولی خلاف راه خون شهدا حرکت کند بی غیرت است.خانواده های شهدا هیچ انتظار و توقعی از مسئولان جز آنکه حامی واقعی ولایت فقیه و رهبری انقلاب باشند؛ ندارند. هر مسئولی در هر جایگاه و مقامی بخواهد به حرف های رهبر مظلوم ما بی اعتنا باشد خیانت به خون شهدا کرد.»
در میان حال و هوای کربلایی اردوگاه زائران راهیان نور خواهر شهیدی هم هست که بی قراری های توام با صبر خواهرشهید مصطفی تاش موسی آدم را متعجب می کند. نمی شود بی تاب باشی اما خودت را صبور نشان دهی . پیکربرادری که هنوز برنگشته و خواهری می گوید« من و برادر شهیدم یک روح بودیم در دو بدن . نه من تحمل دوری برادر را داشتم و نه برادر تحمل دوری من را داشت . آنقدر بهم وابسته بودیم که هرجا بود یا هرجا که میخواست برود من هم همراه او بودم . همسرم می دانست برادرم جایی بخواهدبرود من باید با او باشم . هر روز همدیگر را می دیدم .مصطفی مادر نداشت ،من هم خواهرش بودم و هم مادرش.»
《* بعد از مراسم تشییع شهید مرادخانی ،مصطفی دل از زمین کند》
وقتی به حرف های خواهر شهید مصطفی گوش میدهی بی شک یاد رابطه قلبی و عاطفی سالار شهیدان اباعبدالله و عمه سادات حضرت زینب کبری(س) میافتی. محبت این خواهر و برادر آنقدر عمیق است که خواهر شهید ادامه میدهد« دنیا بعد از برادرم دیگر هیچ معنایی برایم ندارد.»
شهید مصطفی تاش موسی بدون خداحافظی خواهر به کربلای سوریه رفت وقتی بچه های شهید با تعجب از او میپرسند بابا چرا برای خدافظی پیش عمه نمی روی میگوید« اگر من برای خداحافظی به دیدن محبوبه بروم نه من میتوانم از او دل بکنم و نه او میتواند طاقت بیاورد. برای همین به دیدنش نرفتم.»
خواهر شهید از شهید مدافع حرم محرمعلی مرداخانی هم یادی می کند که برادرش برای رفتن به سوریه به او رجوع کرد . وقتی که میخواست که اسمش را برای سوریه بنویسید به شوخی به شهید مرداخانی می گفت تو کجا می خواهی بروی پیرمرد. که شهید مرادخانی هم میخندید و میگفت نه من پیرمرد نیستم.
محبوبه تاش موسی خواهر شهید مدافع حرم از بی قراری های برادر بعد از شهادت مرادخانی میگوید و ادامه میدهد:«بعد از مراسم تشییع شهید مرادخانی ،مصطفی دل از زمین کند . وقتی مصطفی بعد از مراسم به خانه ام آمد خیلی گریه کرد و گفت خواهر تو همیشه نذر صلواتت برآورده می شود نذر صلوات کن من بروم . من وقتی بی تابی مصطفی را دیدم گفتم نیازی به نذر صلوات من نیست من یقین دارم تو خیلی زود می روی . با گفتن این حرفها دلش آرام گرفت. مصطفی بعد از 10 روز از شهادت مرداخانی به سوریه اعزام شد و بعد از آن به شهادت رسید.
شهید مصطفی تاش موسی یک سال بعد ،