بنفشه ای که با گذشت 4 سال برای مردم به بار ننشسته/ بیکاری و نابودی مردم در برابر نابودی باورها و ارزشهای الهی و مقدسات اهمیتی ندارد
این نامه یک جوان مازندرانی به شماست، جوانی که بدون توجه به مشکلات خود، امروز دردهای دیده شده از مردم استانش را برایتان به رشته تحریر در میآورد و از زبان کشاورز، کارگر و معلم و مهندس بیکار که گوش شنوایی برای دردهایشان نبوده است، این نامه را برایتان مینویسد.
من یک جوان نویسندهام که پای دردهای مردم نشستم و تنها سلاحم قلمم است تا دردهایشان را به گوش مسؤولان برسانم، مسؤولانی که با سلاح قدرت و سیاست باید پیشگام درمان مشکلات جامعه و مردم شوند.
آقای روحانی که در روزهای گذشته به مازندران همان استان علویان سفر و سخنرانی کردید که حق بود، صحبتهایتان همان حرفهایی بود که تمام مردم نیاز به شنیدنش داشتند.
آقای روحانی که به فکر ساختن پُل برای ارتباط ما با دنیای خارج هستید، تا بیگانگان با پُلی که شما ساختید و وعده تکمیلش را دادید، رفت و آمدی به قول شما دوستانه را با ما آغاز کنند.
خانههایمان اگر دیوار ندارد، اما پُلی دارد که دلمان را به آن قُرص میکنیم، مازندران برای شما پُلی شد تا ارتباط با شمال، شرق و غرب جهان فراهم شود...
مهم نیست که جوانان این استان در چه وضعیتی هستند، مهم نیست که درد بیکاری جوانان، همان بغض فشرده گلویشان است که در اوج جوانی آنها را خانهنشین کرده است.
مهم نیست که باغداران مازندرانی هنوز داغدار محصولات سوخته شده خود از سرما هستند و دستهای زحمتکششان هنوز فرصت التیام یافتن، پیدا نکرده است.
مهم نیست وضعیت معلمان استان همچنان نابهسامان است و تنها مطالبات معلمانی که امسال بازنشسته شدند به سرعت پرداخت شد و دیگران از این لطف بیبهره ماندند.
آقای روحانی متعجب هستیم که چگونه دولت وظیفه خود را حفاظت از دین و مقدسات مردم نمیداند؛ دولت وظیفهاش حفاظت از تمام ارزشهای انسانی است، وظیفهاش حفاظت از تمام باورهایی است که مردم سالها برای حفظش تلاش کردند تا دیگران لطمهای به آن وارد نکنند.
مقدساتی که گاهی به سادگی بیگانگان آن را مورد توهین خود قرار میدهند و زخمی میشوند بر دلهای مردم ایران؛ آن وقت شما بگویید به ما ربطی ندارد، مردم خودشان باید حافظ دینشان باشند، مگر شما از ما نیستید؟ مگر شما هم از درون همین مردم برنخاستید؟ مگر رئیس دولت منتخب همین مردم نیست؟
آقای روحانی به استان ما آمدید و مهماننوازی مردم ما را دیدید، بد نبود کمی هم به فکر اشتغال جوانان بیکاری میافتادید که سالها با مشقت تحصیل کردند و امروز دستشان تنها به بیکاری بند است.
کاش کمی هم خرقه مردمی به تن میکردید و آن چکمه کشاورز را میدیدید که چگونه غبار سختی کار در زمینهای کشاورزی، آن را بیرنگ و رو کردهاست،کاش گذری کوتاه به باغهای سوخته کشاورزان و درختان بیشکوفه آنها میکردید.
آقای روحانی، وکیل و قاضی بودن برای این مردم مهم نیست، مهم دغدغه تمام اقشار جامعه را داشتن است چرا که وکیلی که هدفش، راهش، درد مردم نباشد، چگونه میتواند لایحه دفاع از این مردم را قرائت کند،صندلی که بر آن تکیه زدید، باید فردی با توان بیشتری بر آن بنشیند که تنها رنگ مردمی به خود بگیرد.
منصب ریاستجمهوری تنها برخاسته از خواست و اراده مردم است و تنها باید برای آنها گام بردارد، وعدههای پُر از امید التیامی برای دردهای این مردم نمیشود، بلکه باید عمل کرد و دانست که فرصت اندک است، فرصتی که مردم به رئیس جمهور خود میدهند و خواهان درخشش نتیجه مردمی آن هستند که در این چهار سال راحت از دست رفت...