یادداشت/ حامد حاجی‌حیدری

صدور فتوای جهاد فرهنگی

باید با یک شم «جهادی» هر ظرفیت فرهنگی را فعال نگاه داشت تا مردم برای مسائل خاص خود در موقعیت‌های محلی خاص، بی راه‌حل نمانند.
کد خبر: ۸۸۷۸۵۷۰
|
۰۴ تير ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۶
به گزارش خبرگزاری بسیج،روزنامه «رسالت» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:

قضیه: آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای، رهبر انقلاب، چهارشنبه گذشته، در دیدار با اساتید دانشگاه، دو تکلیف را از اساتید مطالبه فرمودند: یکی روشن‌گری نزد دانشجویان بویژه در مورد ارزش و مفهوم «استقلال»، و دیگری لزوم خروج اساتید از حصار دانشگاه و روشن‌گری جامعه در مورد ارزش‌های انقلابی، بویژه «استقلال»؛ خصوصاً که این روزها با التزام ناقص و غیرقانونی دولت به سند آموزشی 2020، انتلکتولیسم اصلاح‌طلب، این بار، «استقلال» کشور را هدف قرار داده است. ایشان تذکر دادند که جوانان امروز، از وقتی چشم خود را باز کردند، به برکت خون شهیدان و همت مردان انقلاب، در فضای «استقلال» تنفس کرده‌اند، و حکم ماهی را دارند که تصوری از دنیای بدون آب، دنیای بدون «استقلال»، دنیای سخت و تیره انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی ندارند. مبادا، قدر این «استقلال» را ندانند و این انتلکتولیسم خام که کم به کشور خیانت نکرده است، گوهر «استقلال» را از چنگ ایشان به در آورد، و آن‌ها دوباره بیفتند به دام فرانکوفون و آنگلوفون و آمریکافون و «یونسکوفون» بودن...خب؛ تکلیف اول اساتید دانشگاه، یعنی روشن‌گری دانشجویان، تکلیف قطعی و حرفه‌ای آن‌ها است؛ بالاخره استاد دانشگاه یعنی همین. ولی دومی، یعنی خروج از دایره دانشگاه و تأثیرگذاری بر جامعه را باید در چارچوب دکترین اخیراً مطرح شده «آتش به اختیار فرهنگی» ارزیابی کرد. البته نفس، قاعده عمومی «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته»، و همچنین قاعده و تکلیف «امر به معروف و نهی از منکر» چارچوب‌های شناخته شده و قاطع برای این دکترین محسوب می‌شوند، ولی، ابرام بر آن، در این مقطع زمانی، نشان‌گر آن است که شعله‌های جهاد در این بخش کم‌رنگ شده است؛ در واقع، می‌توان دیگر به رسمیت شناخت که مرجع عالی‌قدر شیعه، فتوای «جهاد» داده‌اند، یک «جهاد فرهنگی».
برهان:
باید پذیرفت که یک نحو رکود فرهنگی در بخش فرهنگ عمومی رخ داده است. در وقوع این رکود، هر دو بخش ضعف دارد؛ هم طرف تقاضا در بخش عمومی برای طرح راه حل‌های فرهنگی راکد است و همه حواس‌ها به مسائل محض اقتصادی و رفاهی پرت شده است، و هم طرف عرضه ایراد دارد و از قضا نخبگان فرهنگی هم به دنبال «زندگی» خود رفته‌اند و دارند «زندگی می‌کنند». در دکترین جدید رهبر انقلاب، تحریک گسترده طرف عرضه فرهنگی هدف قرار گرفته است.
خب؛ این دکترین در ماه مبارک رمضان امسال رونمایی شده است، ولی تا حال می‌توان جنبه‌های تدبیر رهبر انقلاب را این‌طور درک کرد؛ این که در حیطه تولید فرهنگی، یک «تولید بالقوه» وجود دارد و یک «تولید بالفعل». فعالان حیطه فرهنگ (چه دانشجویان و چه اساتید که تا حال مورد خطاب قرار گرفته‌اند و سایر فعالان فرهنگی که باید به فراست، خودشان استمرار این خط را بخوانند، همچون طلاب و فضلا، هنرمندان، ائمه جماعت، بسیج، و ...)، حجم عظیمی از مسئله‌شناسی‌ها و بن‌بست‌گشایی‌های فرهنگی را ارائه داده‌اند، ولی، این نحو تلاش‌های فکری، در حیطه اندیشگی باقی مانده است، و آن چنان که باید به فرهنگ عمومی تبدیل نشده است. حالا در جریان این دکترین، قرار است تا این فاصله بین محافل فکری و فرهنگ عمومی پیموده شود. این، اصل آن چیزی است که تا حال از این پروژه استنباط و فهم می‌شود.
خروج فعالان فرهنگی از محدودیت‌های محفلی و حرفه‌ای و تخصصی، و رسوخ به کف جامعه، این فایده را هم دارد که طرف تقاضای تولید فرهنگی را هم تحریک می‌کند. به عبارت دیگر، معلوم می‌شود که راه‌حل‌های فرهنگی، چاره بسیاری از مسائلی که تا حال اقتصادی و سیاسی فرض می‌شدند نیز هست، و تحریک طرف تقاضا، خود به تولید راه‌حل‌های فرهنگی بیشتر برای مسائل ملموس جامعه که از سوی مصرف‌کنندگان فرهنگی بازتاب می‌یابد منجر می‌شود.
به عنوان نمونه، وقتی معلوم شود که همکاری‌ها و همیاری‌های اجتماعی که از دستمایه‌های فرهنگی تغذیه می‌کنند، می‌توانند چاره مسائل اقتصادی همچون فقر و فاقه یک گروه خاص مانند کودکان کار در مثلاً شهرستان «الف» شود، این تقاضا در مورد موقعیت‌های مشابه و موضوعات مرتبط ابراز خواهد شد، و 
رفته رفته راه حل‌های فرهنگی، جای سکوت راه حل‌ها را خواهد گرفت.
نکته بعد این است که تولید و پمپاژ راه حل‌های فرهنگی برای مسائل مردم، باید چند لایه و به شیوه‌های مختلف انجام شود. مفهوم این مطلب آن است که فقط دولت، یا سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، یا هر نهاد دیگر، نمی‌تواند با تولید معانی فرهنگی، همه نیاز به راه‌حل‌های معنوی مسائل مادی و معنوی یک واحد اجتماعی گسترده و متنوع مانند کشور ایران را پوشش دهد. خاصیت و خصلت کار فرهنگی آن است که هر محصول، رنگ و بوی خاص خود را دارد و از این قرار، گفتن از موازی‌کاری یا تولید مازاد در این حیطه، اساساً بی‌معناست، چرا که هیچ محصولی علی الاصول عین محصول دیگر نیست. بنا بر این، باید با یک شم «جهادی» هر ظرفیت فرهنگی را فعال نگاه داشت تا مردم برای مسائل خاص خود در موقعیت‌های محلی خاص، بی راه حل نمانند. یک مطلب دیگر آن است که مداخله فرهنگی در مسائل اجتماعی، خصلت منعطف دارد و مدام باید بر وفق شرایط تغییر مسیر بیابد و تازه شود. این نیز ایجاب می‌کند که حکمی شبیه حکم جهاد فرهنگی صادر شود، وقتی روند عادی این تولید فرهنگی مختل گردد. خاطرمان هست که در سال‌های قبل و در کوران جنگ، چطور گرم بودن «کار فرهنگی»، موجب جستن و یافتن راه حل‌های فرهنگی برای دشوارترین مسائل خلق الساعه سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی این کشور می‌شد، و این راه حل‌های فرهنگی مدام و از هر گوشه‌ای می‌جوشید. جوانانی بودند که مدام در همه جا در سیلان داوطلبانه بودند و اصطلاحاً «کار فرهنگی» می‌کردند و همان‌ها بودند که راه‌حل‌های کارآمد را بهتر از دولت‌ها تولید می‌کردند؛ چیزی شبیه اردوهای جهادی امروز.در عین حال، فعالیت فرهنگی مستمر که با کلیدواژه «حضور همیشه در صحنه فعالان فرهنگی» شناخته می‌شود، علاوه بر ایجاد انعطاف در حل مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، و پاسخ به مسائل خلق الساعه، نقش مهمی در تصحیح روندهای بلندمدت هم دارند. در جریان مداخله‌های مستمر فعالان فرهنگی، وفاق‌هایی در تشخیص آن‌ها رخ می‌دهد که پس از عرضه به اصول، می‌توانند به راه‌یابی‌های بلندمدت فرهنگی تبدیل شوند، و بدین ترتیب، قدر مطلق ذخیره فرهنگی و توان و بضاعت ما در رویارویی با مسائل نوظهور را بالا ببرند؛ از این‌طریق، انبان راه‌یابی‌های فرهنگی ما از خط مشی‌های مجرب متراکم‌تر خواهد شد، و در آینده هر چه پخته‌تر عمل خواهیم کرد.
الحاصل؛ فروغ اخگر فرهنگ، به این خاطر کم نشده است که هیزم نداریم، بلکه، باید بر این هیزم، هیمه‌ای از جنس «فتوای جهاد» افکند تا این هیزم آماده، شعله بگیرد و نور برافروزد. یک زمانی هست که هیزم نداریم و شعله مرده است، و گاه چنین نیست، و هیزم هست و بسیار هم هست، فوت و هیمه و نفتی لازم است تا شعله‌ور شود. این دومی، حال امروز ماست.

حامد حاجی‌حیدری


ارسال نظرات
آخرین اخبار