به گزارش خبرگزاری بسیج از خاتم؛ یکی از مباحثی که قرآن کریم به آن پرداخته، موضوعاتی است که تعجب انسان را بر می انگیزد . به عنوان مثال بیدار شدن اصحاب کهف بعد از 309 سال خیلی جای تعجب دارد! مگر می شود انسان 309 سال بخوابد بدون اینکه پیر شود یا بدون آب و غذا زنده بماند . مورد دیگر معاد است ؛ چگونه انسان ها یی که سال ها پیش از دنیا رفته اند دوباره زنده می شوند !؟ مورد سوم وحی بر یک انسان است؛ مگر می شود خداوند بر یک عده ی خاص وحی بفرستد و یا حتی با عده ای حرف بزند؟! برای عده ای این مباحث بسیار تعجب برانگیز و مهم بود و به اصطلاح به دغدغه ی ذهنی آنها تبدیل شده بود. از طرفی می خواستند با طرح سوالاتی این چنینی پیامبر اکرم(ص) را به نقد بکشند و نبوت او را زیر سوال برند. برای درک بهتر این موضوع، داستان اصحاب کهف را مورد بررسی قرار می دهیم.
تفسیر نمونه در شأن نزول آیات مربوط به اصحاب کهف این چنین مطرح می کند: « جمعى از سران قريش، دو نفر از ياران خود را براى تحقيق در باره دعوت پيامبر اسلام ص به سوى دانشمندان يهود در مدينه فرستادند، تا ببينند آيا در كتب پيشين چيزى در اين زمينه يافت مىشود؟آنها به مدينه آمدند و با علماى يهود تماس گرفتند و گفتار قريش را بازگو كردند.علماء يهود به آنها گفتند شما سه مساله را از محمد ص سؤال كنيد، اگر همه را پاسخ كافى گفت پيامبرى است از سوى خدا (و طبق بعضى از روايات اگر دو سؤال از آن را پاسخ كافى و يك سؤال را سربسته جواب داد پيامبر است) و گرنه مرد كذابى است كه شما هر تصميمى در باره او مىتوانيد بگيريد.نخست از او سؤال كنيد داستان آن گروهى از جوانان كه در گذشته دور، از قوم خود جدا شدند چه بود؟ زيرا آنها سرگذشت عجيبى داشتند! و نيز از او سؤال كنيد مردى كه زمين را طواف كرد و به شرق و غرب جهان رسيد كه بود و داستانش چه بود؟.و نيز سؤال كنيد حقيقت روح چيست؟ آنها حركت كردند و به مكه بازگشتند و سران قريش را ملاقات كردند و گفتند ما معيار سنجش صدق و كذب محمد ص را پيدا كرديم، سپس سرگذشت خود را بازگو كردند، بعد خدمت پيامبراکرم (ص) رسيدند و سؤالات خود را مطرح كردند » و جواب پیامبر اکرم (ص) که همان وحی الهی است، آیات مربوط به اصحاب کهف در این سوره است.
از منظر قرآن داستان اصحاب کهف خیلی امر عجیبی نیست. اگر خوب بنگریم ما هر روز با آیاتی که بر انگیخته شدن را نشان می دهد مواجهیم. هر روز بلکه هر ثانیه تولد نوزادانی را می بینیم که هیچ نبودند و خلق شدند! اصحاب کهف که وجود داشتند و فقط چند سالی خوابیدند؛ کجای این جای تعجب دارد؟ از هیچ خلق نمودن جای تعجب دارد یا چند سال خوابیدن ؟
( الكهف-9 : أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً ؛ مگر پنداشتهاى از ميان آيههاى ما اهل كهف و رقيم شگفتانگيز بودهاند؟! )
به عبارت صریح تر ، قرآن کریم همه ی آیاتش عجیب است چنانچه می فرماید:
( الجن-1 : قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً )
اجنه بعد از استماع قرآن گفتند ما قرآن عجیبی یافتیم که مفسرین می فرمایند عجیب بودن قرآن هم مربوط به جنبه های ظاهری است هم معنایی و به عبارت دیگر معجزه است.چون معجزه خرق عادت است و تعجب نیز از امور غیرعادی ایجاد می شود .
حال سوال اصلی این است که چرا خداوند به موضوعی می پردازد که به فرموده خود قرآن عجیب نیست اما با جزئیات کامل آن را مطرح می کند به گونه ای که حتی نحوه ی نشستن سگ آنها را بیان می کند: ( الكهف-18 : وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدِ) در حالیکه می دانیم خداوند حتی نام بسیاری از پیامبرانش را هم در قرآن بیان نمی کند اما 19 آیه از این سوره را فقط به شرح مبسوط این جزئیات می پردازد؟
پاسخ به این پرسش توجه به این نکته است که از نظر قرآن داستان اصحاب کهف عجیب نیست اما عجیب مطرح شدن سوال از اصحاب کهف است! و خداوند نیز می خواهد با این آیه که کانوا من آیاتنا عجبا به این متذکر بشود که داستان مهم نیست، اما علت مطرح شدن داستان خیلی مهم است. یعنی مهم نیست که چه موضوعی سوال شده مهم این است که چرا سوال شده! در واقع باید از گروهی که این سوال را مطرح کردند و خواستند با این سوالات پیامبر اکرم (ص) را نقد کنند، تعجب کرد!
به عنوان مثال شاید کسی گناه بزرگی چون دروغ مرتکب شود و خداوند او را ببخشد چون از روی جوانی یا غفلت یا هر موضوع دیگری به جز بی اعتنایی به فرمان خدا دروغ گفته باشد یا کسی از روی جوانی و تحت تاثیر فضای مجازی دست به کارهای خرابکارانه در کشور بزند این قابل بخشش است. اما گناه کسی که عصیان کوچکی را با تکبر و گردنکشی انجام دهد حسابش با کرام الکاتبین است !!! مثل آن می ماند که کسی از دوست صمیمی خود فقط هزارتومان کلاه برداری کند. قطعا آن رفیق خواهد گفت مبلغ مهم نیست؛ هزار تومان ارزشی ندارد ! این مهم است که رفیق من که سالها نان و نمک هم را خوردیم به من خیانت کرده است!
( النساء-17: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً)
در بررسی شأن نزول آیه می بینیم آنهایی که نزد پیامبر (ص) آمده و سوال کردند از دو موضوع تعجب داشتند. اول اینکه آیا بر حضرت محمد (ص) وحی می شود؟
( الأعراف 63 : أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ )
( الأعراف 69 :أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ )
(يونس 12 : أَ كانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنا إِلى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ الْكافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبينٌ )
محتوای این آیات و آیات مشابه آن که از مضامین پر تکرار هم هست این است که چرا تعجب می کنید از اینکه خداوند بر بنده ای وحی بفرستد تا او شما را انذار کرده و هدایت نماید!
مورد دوم تعجب کسانی است که پرسیدند چگونه خداوند مردگان را زنده می کند؟
( الرعد 5 : وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفي خَلْقٍ جَديدٍ أُولئِكَ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ في أَعْناقِهِمْ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ )
ما انسان را وقتی نبود از آب گندیده ای خلق کردیم و شنوا و بصیر کردیم حالا که مرده دوباره نمی توانیم زنده کنیم؟معاد اصلا موضوعی نیست که جای تعجب باشد بلکه انکار آن جای تعجب دارد.
(انسان 1-2 : هَلْ أَتىَ عَلىَ الْانسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيًا مَّذْكُورًا ؛ إِنَّا خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعَا بَصِيرًا)
به همین دلیل خداوند در ابتدای نقل داستان اصحاب کهف می فرماید
(کهف 6 : فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلىَ ءَاثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُواْ بِهَاذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا )
نزدیک است که جان گرامی پیامبر (ص) از بدن خارج شود که چرا اینها به این کتاب ایمان نمی آورند و مرتب دنبال بهانه جویی هستند و به هر کس و هر چیزی و هر سخنی چنگ می زنند شاید که بتوانند رسول اکرم را زیر سوال ببرند. در پایان داستان هم می فرماید:
( کهف 29 : وَ قُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكمُ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَ مَن شَاءَ فَلیَکفُر)
تو حق را بگو هرکس نخواست ایمان نیاورد و هر کس که خواست ایمان بیاورد در حقیقت به حضرت پیامبر(ص) به خاطر وجود چنین افرادی دل داری می دهد!
خلاصه اینکه معاد و وحی بر پیامبر اکرم (ص) دو عاملی بود که باعث شد درباره اصحاب کهف سوال شود. درواقع این سوالات دست آویزی بود برای به نقد کشیدن و زیر سوال بردن پیامبر گرامی اسلام که خداوند مفصلا به موضوع اصحاب کهف می پردازد. هرچند محتوای مطرح شده در داستان که قیام عده ای اشراف زاده بر علیه حق هست خود جای بحث مفصل دیگری دارد که در آخر الزمان بصیرت فوق العاده ای ایجاد می کند.
اما نکته جالب توجه دیگر در این سوره، فضیلت قرائت آن است. تفسیر نمونه به نقل از تفسیر مجمع البیان در فضيلت اين سوره رواياتی را از پيامبر اکرم (ص) و اهل بيت (ع) نقل می کند كه حاوی نکات مهمی است. ازجمله:
1- پيامبر اکرم (ص) فرمود: آيا سورهاى را به شما معرفى كنم كه هفتاد هزار فرشته به هنگام نزولش آن را بدرقه كردند و عظمتش آسمان و زمين را پر كرد؟ ياران عرض كردند آرى! فرمود: آن سوره كهف است هر كس آن را روز جمعه بخواند خداوند تا جمعه ديگر او را مىآمرزد (و طبق روايتى او را از گناه حفظ مىكند) ... و به او نورى مىبخشد كه به آسمان مىتابد و از فتنه دجال محفوظ خواهد ماند.
2- در حديث ديگرى از پيامبر اکرم (ص) ميخوانيم: هر كس 10 آيه از اول سوره كهف را حفظ كند" دجال" به او زيانى نمي رساند و كسى كه آيات آخر سوره را حفظ كند، نور و روشنايى براى او در قيامت خواهد بود. (تفسير نمونه- ج12 - ص 336) ».
معنای این روایات این است که اولا فتنه ی دجال چیزی از جنس فتنه ای است که در زمان پیامبراکرم (ص) مطرح بوده و در آخرالزمان نیز مطرح خواهد شد. اما چرا در آخر الزمان این آیات خیلی اهمیت پیدا می کند؟ این موضوع را باید با تحلیل تاریخی در زمان امام حسین علیه السلام به دست آورد چرا که مقاتل می نویسند سر مبارک امام حسین علیه السلام هنگامی که بر نیزه بود آیات سوره ی کهف را تلاوت می نمودند؛ که در حقیقت اشاره به این مطلب است که فرار اصحاب کهف جای تعجب ندارد! هر چند از نزدیکان دربار و از اشراف زادگان بودند. تعجب اینجاست که اهل بیت و فرزندان علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها را به نیت تقرب به خداوند سر می برند ! سرها را در شهر ها می گردانند! از بام ها ذکر تکبیر می آید و مردم به یمن این اتفاق روزه می گیرند!! این موضوعی است که جای تعجب دارد...
خداوند در تحلیل منافقین در سوره منافیقن می فرماید
(منافقین 4-5 : وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِن يَقُولُواْ تَسْمَعْ لِقَوْلهِمْ كَأَنهَّمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يحَسَبُونَ كلَّ صَيْحَةٍ عَلَيهْمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنىَ يُؤْفَكُونَ ؛ وَ إِذَا قِيلَ لهَمْ تَعَالَوْاْ يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْاْ رُءُوسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُم مُّسْتَكْبرِونَ.)
وقتی منافقان صحبت می کنند، گویا انسان می خواهد حرف های زیبای آنها را گوش کند! و این کنایه از این است که آنها بسیار زیبا و با مضامین دینی حرف می زنند؛ برخلاف مومنین که شجره طیبه هستند؛ آنها چونان چوب های خشک شده ای هستند که به دیوار تکیه دارند و هر صدایی که از جایی بلند می شود فکر می کنند که می خواهند آنها را ازبین برند. هر چقدر پیامبر (ص) آنها را نصیحت می کند که عذرخواهی و استغفار کنید من هم برای شما از خداوند طلب رحمت و مغفرت می کنم؛ استکبار درونی شان اجازه ی این کار را به آنها نمی دهد . خداوند در سوره مبارکه بقره در تحلیل منافقین می فرماید:
( بقره 206: وَ إِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْاثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهَادُ)
عزتی که به خاطر حرف های به ظاهر دینی کسب نموده اند و صاحب نفوذ و قدرت شده اند آنها را به گناه می اندازد...
نتیجه ی بحث این که راه شناخت و فرار از فتنه دجال در آخر الزمان، شناخت آیات قرآن کریم است. حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: زمانیکه فتنه ها مانند شب تاریک به شما هجوم آوردند به قرآن پناه ببرید. (علیکم بالقرآن) . همانطور که قبلا هم بیان شد برای در امان ماندن از فتنه ی بزرگ منافقینی که با حرف های دینی و بشر دوستانه ؛که اگر کسی بشنود از این همه زیبایی و ظرافت تعجب میکند؛ خواسته یا ناخواسته به اسلام ضربه می زنند ؛ به آیات 1تا10 سوره کهف رجوع کنید. فتنه ای که در آن با خود اسلام به نقد رسول اسلام می روند !
الله اعلم
محمد حسین اعظمی
تفسیر نمونه در شأن نزول آیات مربوط به اصحاب کهف این چنین مطرح می کند: « جمعى از سران قريش، دو نفر از ياران خود را براى تحقيق در باره دعوت پيامبر اسلام ص به سوى دانشمندان يهود در مدينه فرستادند، تا ببينند آيا در كتب پيشين چيزى در اين زمينه يافت مىشود؟آنها به مدينه آمدند و با علماى يهود تماس گرفتند و گفتار قريش را بازگو كردند.علماء يهود به آنها گفتند شما سه مساله را از محمد ص سؤال كنيد، اگر همه را پاسخ كافى گفت پيامبرى است از سوى خدا (و طبق بعضى از روايات اگر دو سؤال از آن را پاسخ كافى و يك سؤال را سربسته جواب داد پيامبر است) و گرنه مرد كذابى است كه شما هر تصميمى در باره او مىتوانيد بگيريد.نخست از او سؤال كنيد داستان آن گروهى از جوانان كه در گذشته دور، از قوم خود جدا شدند چه بود؟ زيرا آنها سرگذشت عجيبى داشتند! و نيز از او سؤال كنيد مردى كه زمين را طواف كرد و به شرق و غرب جهان رسيد كه بود و داستانش چه بود؟.و نيز سؤال كنيد حقيقت روح چيست؟ آنها حركت كردند و به مكه بازگشتند و سران قريش را ملاقات كردند و گفتند ما معيار سنجش صدق و كذب محمد ص را پيدا كرديم، سپس سرگذشت خود را بازگو كردند، بعد خدمت پيامبراکرم (ص) رسيدند و سؤالات خود را مطرح كردند » و جواب پیامبر اکرم (ص) که همان وحی الهی است، آیات مربوط به اصحاب کهف در این سوره است.
از منظر قرآن داستان اصحاب کهف خیلی امر عجیبی نیست. اگر خوب بنگریم ما هر روز با آیاتی که بر انگیخته شدن را نشان می دهد مواجهیم. هر روز بلکه هر ثانیه تولد نوزادانی را می بینیم که هیچ نبودند و خلق شدند! اصحاب کهف که وجود داشتند و فقط چند سالی خوابیدند؛ کجای این جای تعجب دارد؟ از هیچ خلق نمودن جای تعجب دارد یا چند سال خوابیدن ؟
( الكهف-9 : أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً ؛ مگر پنداشتهاى از ميان آيههاى ما اهل كهف و رقيم شگفتانگيز بودهاند؟! )
به عبارت صریح تر ، قرآن کریم همه ی آیاتش عجیب است چنانچه می فرماید:
( الجن-1 : قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً )
اجنه بعد از استماع قرآن گفتند ما قرآن عجیبی یافتیم که مفسرین می فرمایند عجیب بودن قرآن هم مربوط به جنبه های ظاهری است هم معنایی و به عبارت دیگر معجزه است.چون معجزه خرق عادت است و تعجب نیز از امور غیرعادی ایجاد می شود .
حال سوال اصلی این است که چرا خداوند به موضوعی می پردازد که به فرموده خود قرآن عجیب نیست اما با جزئیات کامل آن را مطرح می کند به گونه ای که حتی نحوه ی نشستن سگ آنها را بیان می کند: ( الكهف-18 : وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدِ) در حالیکه می دانیم خداوند حتی نام بسیاری از پیامبرانش را هم در قرآن بیان نمی کند اما 19 آیه از این سوره را فقط به شرح مبسوط این جزئیات می پردازد؟
پاسخ به این پرسش توجه به این نکته است که از نظر قرآن داستان اصحاب کهف عجیب نیست اما عجیب مطرح شدن سوال از اصحاب کهف است! و خداوند نیز می خواهد با این آیه که کانوا من آیاتنا عجبا به این متذکر بشود که داستان مهم نیست، اما علت مطرح شدن داستان خیلی مهم است. یعنی مهم نیست که چه موضوعی سوال شده مهم این است که چرا سوال شده! در واقع باید از گروهی که این سوال را مطرح کردند و خواستند با این سوالات پیامبر اکرم (ص) را نقد کنند، تعجب کرد!
به عنوان مثال شاید کسی گناه بزرگی چون دروغ مرتکب شود و خداوند او را ببخشد چون از روی جوانی یا غفلت یا هر موضوع دیگری به جز بی اعتنایی به فرمان خدا دروغ گفته باشد یا کسی از روی جوانی و تحت تاثیر فضای مجازی دست به کارهای خرابکارانه در کشور بزند این قابل بخشش است. اما گناه کسی که عصیان کوچکی را با تکبر و گردنکشی انجام دهد حسابش با کرام الکاتبین است !!! مثل آن می ماند که کسی از دوست صمیمی خود فقط هزارتومان کلاه برداری کند. قطعا آن رفیق خواهد گفت مبلغ مهم نیست؛ هزار تومان ارزشی ندارد ! این مهم است که رفیق من که سالها نان و نمک هم را خوردیم به من خیانت کرده است!
( النساء-17: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً)
در بررسی شأن نزول آیه می بینیم آنهایی که نزد پیامبر (ص) آمده و سوال کردند از دو موضوع تعجب داشتند. اول اینکه آیا بر حضرت محمد (ص) وحی می شود؟
( الأعراف 63 : أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ )
( الأعراف 69 :أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ )
(يونس 12 : أَ كانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنا إِلى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ الْكافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبينٌ )
محتوای این آیات و آیات مشابه آن که از مضامین پر تکرار هم هست این است که چرا تعجب می کنید از اینکه خداوند بر بنده ای وحی بفرستد تا او شما را انذار کرده و هدایت نماید!
مورد دوم تعجب کسانی است که پرسیدند چگونه خداوند مردگان را زنده می کند؟
( الرعد 5 : وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفي خَلْقٍ جَديدٍ أُولئِكَ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ في أَعْناقِهِمْ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ )
ما انسان را وقتی نبود از آب گندیده ای خلق کردیم و شنوا و بصیر کردیم حالا که مرده دوباره نمی توانیم زنده کنیم؟معاد اصلا موضوعی نیست که جای تعجب باشد بلکه انکار آن جای تعجب دارد.
(انسان 1-2 : هَلْ أَتىَ عَلىَ الْانسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيًا مَّذْكُورًا ؛ إِنَّا خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعَا بَصِيرًا)
به همین دلیل خداوند در ابتدای نقل داستان اصحاب کهف می فرماید
(کهف 6 : فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلىَ ءَاثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُواْ بِهَاذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا )
نزدیک است که جان گرامی پیامبر (ص) از بدن خارج شود که چرا اینها به این کتاب ایمان نمی آورند و مرتب دنبال بهانه جویی هستند و به هر کس و هر چیزی و هر سخنی چنگ می زنند شاید که بتوانند رسول اکرم را زیر سوال ببرند. در پایان داستان هم می فرماید:
( کهف 29 : وَ قُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكمُ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَ مَن شَاءَ فَلیَکفُر)
تو حق را بگو هرکس نخواست ایمان نیاورد و هر کس که خواست ایمان بیاورد در حقیقت به حضرت پیامبر(ص) به خاطر وجود چنین افرادی دل داری می دهد!
خلاصه اینکه معاد و وحی بر پیامبر اکرم (ص) دو عاملی بود که باعث شد درباره اصحاب کهف سوال شود. درواقع این سوالات دست آویزی بود برای به نقد کشیدن و زیر سوال بردن پیامبر گرامی اسلام که خداوند مفصلا به موضوع اصحاب کهف می پردازد. هرچند محتوای مطرح شده در داستان که قیام عده ای اشراف زاده بر علیه حق هست خود جای بحث مفصل دیگری دارد که در آخر الزمان بصیرت فوق العاده ای ایجاد می کند.
اما نکته جالب توجه دیگر در این سوره، فضیلت قرائت آن است. تفسیر نمونه به نقل از تفسیر مجمع البیان در فضيلت اين سوره رواياتی را از پيامبر اکرم (ص) و اهل بيت (ع) نقل می کند كه حاوی نکات مهمی است. ازجمله:
1- پيامبر اکرم (ص) فرمود: آيا سورهاى را به شما معرفى كنم كه هفتاد هزار فرشته به هنگام نزولش آن را بدرقه كردند و عظمتش آسمان و زمين را پر كرد؟ ياران عرض كردند آرى! فرمود: آن سوره كهف است هر كس آن را روز جمعه بخواند خداوند تا جمعه ديگر او را مىآمرزد (و طبق روايتى او را از گناه حفظ مىكند) ... و به او نورى مىبخشد كه به آسمان مىتابد و از فتنه دجال محفوظ خواهد ماند.
2- در حديث ديگرى از پيامبر اکرم (ص) ميخوانيم: هر كس 10 آيه از اول سوره كهف را حفظ كند" دجال" به او زيانى نمي رساند و كسى كه آيات آخر سوره را حفظ كند، نور و روشنايى براى او در قيامت خواهد بود. (تفسير نمونه- ج12 - ص 336) ».
معنای این روایات این است که اولا فتنه ی دجال چیزی از جنس فتنه ای است که در زمان پیامبراکرم (ص) مطرح بوده و در آخرالزمان نیز مطرح خواهد شد. اما چرا در آخر الزمان این آیات خیلی اهمیت پیدا می کند؟ این موضوع را باید با تحلیل تاریخی در زمان امام حسین علیه السلام به دست آورد چرا که مقاتل می نویسند سر مبارک امام حسین علیه السلام هنگامی که بر نیزه بود آیات سوره ی کهف را تلاوت می نمودند؛ که در حقیقت اشاره به این مطلب است که فرار اصحاب کهف جای تعجب ندارد! هر چند از نزدیکان دربار و از اشراف زادگان بودند. تعجب اینجاست که اهل بیت و فرزندان علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها را به نیت تقرب به خداوند سر می برند ! سرها را در شهر ها می گردانند! از بام ها ذکر تکبیر می آید و مردم به یمن این اتفاق روزه می گیرند!! این موضوعی است که جای تعجب دارد...
خداوند در تحلیل منافقین در سوره منافیقن می فرماید
(منافقین 4-5 : وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِن يَقُولُواْ تَسْمَعْ لِقَوْلهِمْ كَأَنهَّمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يحَسَبُونَ كلَّ صَيْحَةٍ عَلَيهْمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنىَ يُؤْفَكُونَ ؛ وَ إِذَا قِيلَ لهَمْ تَعَالَوْاْ يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْاْ رُءُوسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُم مُّسْتَكْبرِونَ.)
وقتی منافقان صحبت می کنند، گویا انسان می خواهد حرف های زیبای آنها را گوش کند! و این کنایه از این است که آنها بسیار زیبا و با مضامین دینی حرف می زنند؛ برخلاف مومنین که شجره طیبه هستند؛ آنها چونان چوب های خشک شده ای هستند که به دیوار تکیه دارند و هر صدایی که از جایی بلند می شود فکر می کنند که می خواهند آنها را ازبین برند. هر چقدر پیامبر (ص) آنها را نصیحت می کند که عذرخواهی و استغفار کنید من هم برای شما از خداوند طلب رحمت و مغفرت می کنم؛ استکبار درونی شان اجازه ی این کار را به آنها نمی دهد . خداوند در سوره مبارکه بقره در تحلیل منافقین می فرماید:
( بقره 206: وَ إِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْاثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهَادُ)
عزتی که به خاطر حرف های به ظاهر دینی کسب نموده اند و صاحب نفوذ و قدرت شده اند آنها را به گناه می اندازد...
نتیجه ی بحث این که راه شناخت و فرار از فتنه دجال در آخر الزمان، شناخت آیات قرآن کریم است. حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: زمانیکه فتنه ها مانند شب تاریک به شما هجوم آوردند به قرآن پناه ببرید. (علیکم بالقرآن) . همانطور که قبلا هم بیان شد برای در امان ماندن از فتنه ی بزرگ منافقینی که با حرف های دینی و بشر دوستانه ؛که اگر کسی بشنود از این همه زیبایی و ظرافت تعجب میکند؛ خواسته یا ناخواسته به اسلام ضربه می زنند ؛ به آیات 1تا10 سوره کهف رجوع کنید. فتنه ای که در آن با خود اسلام به نقد رسول اسلام می روند !
الله اعلم
محمد حسین اعظمی
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار