به گزارش خبرگزاری بسیج ؛ صدیقه صارمی، امدادگر تبریزی دوران دفاع مقدس، در گفت وگو با خبرنگار جهاد رسانهای شهید رهبر، با بیان اینکه روزهای نخست فعالیتش روزهای سخت و پرهیاهویی بود، اظهارداشت: یک روز آیتالله مدنی، قصد عیادت از مجروحان جنگ در بیمارستان سینای تبریز را داشت! به ما اعلام کردند تا همراه ایشان برویم و آیتالله مدنی در این دیدار تاکید بر یادگیری امداد کردند؛ به همین دلیل «بنده این امر را اجابت کرده و از سال ۵۸ نزد دکتر شهر آرا، آموزش امداد و نجات را فرا گرفتم».
صارمی با اشاره به تشکیل بسیج در آن دوران افزود: پس از تشکیل بسیج، دورههای آموزشی سیاسی، عقیدتی و نظامی را نزد شهید تجلایی گذراندم و آماده بودم به منطقه اعزام شوم ولی با مخالفت مادرم روبه رو شدم و یادم است که مادرم آن زمان گفت، دختر را چه به جنگ و جبهه!
وی ادامه داد: برادرانم چند باری به منطقه رفت و آمد کردند تا اینکه در فروردین سال ۶۱ از آنها خواستم، من را نیز همراه با خود به جبهه ببرند و این بار با جدیت از مادرم خواستم تا قبول کند همراه برادرانم به منطقه اعزام شوم و این دفعه مادرم به شرط اینکه اسیر نشوم، درخواستم را پذیرفت.
این امدادگر دوران دفاع مقدس، با بیان اینکه از تاریخ 7 اردیبهشت سال ۶۱ وارد شهر اهواز و در بیمارستان رازی مشغول به امداد ونجات رزمندگان شد تصریح کرد: بیمارستان رازی موقعیت استراتژیک ویژهای داشت و همیشه در تیررس دشمن بود؛ مجروحان و شهدای زیادی هم به این بیمارستان منتقل میشدند و به عبارتی همیشه سرمان شلوغ بود.
صارمی، با اشاره به حضورش در عملیات های مختلف اظهار کرد: در مجموع ۶ عملیات حضور داشتم که اولین عملیات بیتالمقدس بود و بنده به همراه دوستان امدادگر به منطقه اعزام شدیم، در این عملیات شاید به ظاهر خرمشهر در سوم خردادماه آزاد شد ولی سختترین پاتکها تا ۲۵ خردادماه ادامه داشت.
وی ادامه داد: بعد از آزادی کامل خرمشهر، تعدادی از زمندگان دچار غرور شدند که ما خرمشهر را آزاد کردیم ولی امام راحل، با پیام کوتاه اما اثرگذار خود به رزمندگان فرمودند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد» و این شد که آنهایی که دچار غرور شده بودند، به خودشان آمدند.
این امدادگر دوران دفاع مقدس، عملیات رمضان را سخت ترین عملیات دانست و عنوان کرد: در ۲۰ تیرماه ۶۱ به همراه نیروها با تشکیل لشکر عاشورا، به منطقه اعزام شدم و در عملیات رمضان حضور یافتم که به قطعیت میتوان گفتاین عملیات از جمله سختترین عملیاتهای هشت سال دفاع مقدس بود.
صارمی، با اشاره بر حضورش در عملیات خیبر سال ۶۲ تصریح کرد: در این عملیات نقل و نباتهای جنگ به من نیز خورد و جانباز شدم اما با این وجود بازهم در عملیات کربلای ۴، ۵ و عملیات بدر نیز شرکت کردم.
وی، با تاکید بر اینکه تلخ ترین و سخت ترین خاطراتش از دوران دفاع مقدس مربوط به عملیات بدر است افزود: عملیات بدر، سخت ترین عملیات برای لشکر عاشورا بود، چرا که در این عملیات شهیدان زیادی از جمله شهید مهدی باکری را از دست دادیم.
این امدادگر دوران دفاع مقدس، با بیان یکی از خاطراتش در منطقه گفت: یک روز مشغول امدادگری بودم که شهید مهدی باکری به سمتم آمد و گفت: بنده خدا، ما چند روز میهمان شما هستیم ولی روز قیامت کنار پل صراط ایستاده و خواهم پرسید بعد از ما چه کردید؟
صارمی، وصیت شهدا را چراغ راهی برای مردم دانست و تصریح کرد: شهید باکری، از جمله شهدایی است که اگر هر یک از ما تنها به یکی از جملاتشان توجه کنیم، باز هم همان حس و حال ایثار و سازندگی در کشور جاری میشود.
وی با اشاره به اینکه قرآن شهید مهدی باکری را از او به یادگار دارد ادامه داد: به یاد دارم روزی شهید باکری مجروح شده بودند و اورا به بیمارستان آوردند، متوجه یک قرآن آغشته به خون داخل جیب پیراهنشان شدم و از او خواستم تا قرآن را به من بدهد و او نیز پذیرفت و الان قرآن مهدی باکری نزد من است.
این امدادگر دوران دفاع مقدس، با بیان اینکه قبل از حضور در جهبه های دفاع مقدس معلم بوده است افزود: همیشه یک هفته قبل از عملیات اعزام میشدم و بعد از عملیات یک هفته برای استراحت به تبریز برمیگشتم، به خاطر همین من را معلم رزرو گذاشته بودند تا هر وقت که لازم شد سرکلاس درس بروم.
صارمی، با اشاره بر اینکه پس از اتمام جنگ به شغل اصلی خود ادامه داده است گفت: بعد از عملیات کربلای ۵ دیگر به مناطق جنگی نرفتم و از سال ۷۲ نیز راوی زن دفاع مقدس هستم.
وی با روایت شهادت شهید مهدی باکری، یاد آور شد: این شهید سه بار مجروح شد که دفعه ی چهارم به شهادت رسید و پیکرش برنگشت و دشمن به خاطر شهادتش دو روز جشن گرفت.
این امدادگر دوران دفاع مقدس، با تاکید بر اینکه شهید مهدی باکری خصویات بارز اخلاقی زیادی داشت تصریح کرد: شهید باکری به نماز اول وقت اهمیت زیادی می داد و به همه توصیه می کرد که تحت هیچ شرایطی از این فریضه الهی غافل نشوند و عاشق ولایت بود و همه تلاشش را می کرد که حرف امام زمین نماند.
صارمی، شهدا را سنگ صبور روزهای دل تنگش دانست و گفت: هر زمانی دلم بگیرد در گلزار شهدای وادی رحمت میروم، و با آنها درد و دل می کنم و مشکلاتم را میگویم.
وی، با اشاره به حال و هوای رزمندگان قبل از عملیات ها اظهار کرد: شهدا و رزمندگان قبل از عملیات خود را آراسته می کردند که گویا به مراسم عروسی دعوت هستند؛ به کفشهای خود روغن میزدند تا برق بزند، موهایشان را شانه زده و لباسشان را آراسته می کردند و با کلی انرژی و روحیه، خود را برای عملیات آماده میکردند.
این امدادگر دفاع مقدس در پایان به جوانان و نسل جدید توصیه کرد: جوانان باید دشمن شناش و بصیرباشند و موقعیت خودشان را بشناسند و در این راه خسته و نا امید نشوند زیرا در جنگ سخت، مرزها مشخص است اما در جنگ نرم مرزها معنا ندارند.