به گزارش خبرگزاری بسیج از اشکذر:
روز سوم شعبان المعظم روز پاسدار است و روز تحقق پاسداری از اسلام، از حقیقت، از مکتب اللهی، روز بزرگ پاسداری که با خون خود و فرزندان و اصحابش مکتب را زنده کرد، ضمن تبریک این روز سعید بد نیست یادی بکنیم از پاسدار مخلص و ساده زیست حاج غلامرضا دهقانی او که در حوزه مقاومت بسیج اشکذر انجام وظیفه میکرد و در حال اعزام به ماموریت جهت مهیا کردن اعزام هئیت انصارالحسین (ع) اشکذر به مشهد مقدس بود که در اثر حادثه تصادف بین جاده یزد به طبس میهمان برادر شهیدش شد ودر تاریخ بیستم خرداد ۱۳۷۸ طی مراسمی کم نظیر و باشکوه به همراه همسفرش پاسدار رشید اسلام احمد علی جعفری پور تشییع شد در قطعه شهدا اشکذر کنار همرزمانش به خاک سپرده شد.
حاج غلامرضا ۱۴ دی ماه سال ۱۳۳۹ در اشکذر چشم به جهان گشود از خصوصیات اخلاقی او شوخ طبعی و ساده زیستی بود. مواظبت و مراقبت او از بیت المال مثال زدنی بود بنابه گفته مادر ش. نماز شبش هیچ وقت ترک نمیشد.
مادرش مکتب داشت و قرآن به بچهها یاد میداد نقل شده مشغول خواندن قرآن خواندن بوده که خبر تصادف پسرش حاج غلامرضا را به او میدهند آیه إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ میخواند به قرآن خواندن خود ادامه میدهد!
سرآوری همسرو فرزندان برادرش شهیدمعظم غلامحسین دهقانی به را عهده داشت وی همچنین کمک کار پدر و مادر پیر خود هم بود، بعدها پسر بزرگش محمد جلال لباس پاسداری بر تن کرد و جا یای پدر گذاشت.
حاج آقا طالبیان امام جمعه اشکذر:
دونفر (احمدعلی جعفری پور و حاج غلامرضا دهقانی) از افراد مخلص و کم نظیر را از دست دادیم، با رفتن آنها ضایعهای بزرگ بر ما وارد شد، این دو بزگوار فعال و کم توقع بودند.
دو نمونه از مواظبت و مراقبت او از بیت المال که میتواند الگو و سرمشق باشد،
صف استکان تخمه
یکی از پاسداران نقل میکرد یک روز وارد فروشگاه بسیج شدم دیدم حاجی غلامرضاکه مسئول فروشگاه هم بود به اندازه نصف استکان تخمه در ترازو ریخته است و دارد وزن میکند دلیل کارش را از او پرسیدم گفت: «خودم میخواهم بخورم، باید پولش را بدهم»
با موتور خودم برو
مراسمی بود یکی از سربازان میخواست برای خرید شیرینی به شیرینی فروشی برود حاجی غلامرضا پولی به او میدهد و میگوید حالا که داری به آنجا میروی طلب شخصی من را هم پرداخت کن سرباز موتور بسیج سوار میشود که برود حاجی غلامرضا او را صدا میزند موتور خودش را به سرباز میدهد و اجازه نمیدهد با موتور بسیج برود!
مسئولیتهای حاجی غلامرضا، جانشین گردان ۱۰۸ عاشورای اشکذر
-مسئول تدارکات حوزه مقاومت بسیج اشکذر
-مسئول اطلاعات حوزه مقاومت بسیج اشکذر
-مسئول کانونهای مساجد حوزه مقاومت بسیج اشکذر
-عضو ستاد نماز جمعه اشکذر
-عضو هیات امنا هیات انصارالحسین (ع) شهدای اشکذر
روح بلندش با اباعبدالله الحسین (ع) محشور باد
ح. د.
روز سوم شعبان المعظم روز پاسدار است و روز تحقق پاسداری از اسلام، از حقیقت، از مکتب اللهی، روز بزرگ پاسداری که با خون خود و فرزندان و اصحابش مکتب را زنده کرد، ضمن تبریک این روز سعید بد نیست یادی بکنیم از پاسدار مخلص و ساده زیست حاج غلامرضا دهقانی او که در حوزه مقاومت بسیج اشکذر انجام وظیفه میکرد و در حال اعزام به ماموریت جهت مهیا کردن اعزام هئیت انصارالحسین (ع) اشکذر به مشهد مقدس بود که در اثر حادثه تصادف بین جاده یزد به طبس میهمان برادر شهیدش شد ودر تاریخ بیستم خرداد ۱۳۷۸ طی مراسمی کم نظیر و باشکوه به همراه همسفرش پاسدار رشید اسلام احمد علی جعفری پور تشییع شد در قطعه شهدا اشکذر کنار همرزمانش به خاک سپرده شد.
حاج غلامرضا ۱۴ دی ماه سال ۱۳۳۹ در اشکذر چشم به جهان گشود از خصوصیات اخلاقی او شوخ طبعی و ساده زیستی بود. مواظبت و مراقبت او از بیت المال مثال زدنی بود بنابه گفته مادر ش. نماز شبش هیچ وقت ترک نمیشد.
مادرش مکتب داشت و قرآن به بچهها یاد میداد نقل شده مشغول خواندن قرآن خواندن بوده که خبر تصادف پسرش حاج غلامرضا را به او میدهند آیه إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ میخواند به قرآن خواندن خود ادامه میدهد!
سرآوری همسرو فرزندان برادرش شهیدمعظم غلامحسین دهقانی به را عهده داشت وی همچنین کمک کار پدر و مادر پیر خود هم بود، بعدها پسر بزرگش محمد جلال لباس پاسداری بر تن کرد و جا یای پدر گذاشت.
حاج آقا طالبیان امام جمعه اشکذر:
دونفر (احمدعلی جعفری پور و حاج غلامرضا دهقانی) از افراد مخلص و کم نظیر را از دست دادیم، با رفتن آنها ضایعهای بزرگ بر ما وارد شد، این دو بزگوار فعال و کم توقع بودند.
دو نمونه از مواظبت و مراقبت او از بیت المال که میتواند الگو و سرمشق باشد،
صف استکان تخمه
یکی از پاسداران نقل میکرد یک روز وارد فروشگاه بسیج شدم دیدم حاجی غلامرضاکه مسئول فروشگاه هم بود به اندازه نصف استکان تخمه در ترازو ریخته است و دارد وزن میکند دلیل کارش را از او پرسیدم گفت: «خودم میخواهم بخورم، باید پولش را بدهم»
با موتور خودم برو
مراسمی بود یکی از سربازان میخواست برای خرید شیرینی به شیرینی فروشی برود حاجی غلامرضا پولی به او میدهد و میگوید حالا که داری به آنجا میروی طلب شخصی من را هم پرداخت کن سرباز موتور بسیج سوار میشود که برود حاجی غلامرضا او را صدا میزند موتور خودش را به سرباز میدهد و اجازه نمیدهد با موتور بسیج برود!
مسئولیتهای حاجی غلامرضا، جانشین گردان ۱۰۸ عاشورای اشکذر
-مسئول تدارکات حوزه مقاومت بسیج اشکذر
-مسئول اطلاعات حوزه مقاومت بسیج اشکذر
-مسئول کانونهای مساجد حوزه مقاومت بسیج اشکذر
-عضو ستاد نماز جمعه اشکذر
-عضو هیات امنا هیات انصارالحسین (ع) شهدای اشکذر
روح بلندش با اباعبدالله الحسین (ع) محشور باد
ح. د.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۴۵
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار