به گزارش خبرگزاری بسیج، علیمحمد مودب در افتتاحیه سومین اردوی هفتمین دوره آموزشی شعر جوان «آفتابگردانها» با اشاره به تعریف جامعه از شعر و شاعری گفت: با مطالعه زندگی و آثار شاعرانی چون فردوسی به این نتیجه میرسیم که باید برگردیم و در تلقی خودمان از شعر تجدیدنظر کنیم.
افتتاحیه سومین اردوی هفتمین دوره آموزشی شعر جوان «آفتابگردان ها»، عصر شنبه ۲۶ مرداد در اردوگاه شهدای هفتم تیر شهر رامسر برگزار شد.
*نبوغ و خلاقیت هنری را نمیتوان آموزش داد
محمدرضا وحیدزاده و مبین اردستانی از کارشناسان دفتر شعر موسسه شهرستان ادب، در افتتاحیه سومین اردوی هفتمین دوره آموزشی آفتابگردانها حضور داشتند. اردوهای آموزشی، سیر مطالعاتی، نقدهای مکتوب، نقد تلفنی، کارگاه های مجازی از فعالیت های این دوره بود که با مشارکت شاعران جوان و حضور اساتید سرشناس و صاحب نام عرصه شعر و ادبیات فارسی صورت گرفت.
وحیدزاده در افتتاحیه این اردوی آموزشی گفت: هدف ما از برگزاری این دورهها آموزش شعر به شرکتکنندگان نبود و نیست بلکه سعی داشتیم زمینههای پرورش نبوغ شاعری را در شاعران جوان ایجاد کنیم چرا که به هیچ کس نمیتوان نبوغ و خلاقیت داشتن هنری را آموزش داد.
مبین اردستانی نیز در ادامه خاطرنشان کرد: این دوره از دورههای خیلی خوب ما بود و برای خودم با تجربیات زیادی همراه بود و این اردوها فرصتی است تا شما شیوه شاعری را بیاموزید و کلاسهای این جا حاصل تجربه سالهایِ سال شاعری اساتیدی است که در این جا حضور پیدا میکنند.
*شاعری، جدی ترین ساحت انسان است
بعد از افتتاحیه، نخستین برنامه آفتابگردانها، کلاس علیمحمد مودب بود. مودب در سومین اردوی هفتمین دوره آموزشی شعر جوان «آفتابگردان ها» در کلاس «شاعری جدی ترین ساحت انسان» با بیان اینکه لازمه شاعری، داشتن نگاه و جهان بینی است، اظهار داشت: یکی از اهداف ما از برگزاری دورههای آفتابگردانها ایجاد زمینههای لازم برای رسیدن شاعران جوان به پاسخی مناسب درباره ذات شعر و شاعر است تا از این طریق نسبت خود را با شعر و پدیدههای پیرامون خود پیدا کنند.
مدیر موسسه شهرستان ادب افزود: متاسفانه امروز نوع نگاه جامعه چه در سطح تصمیم گیران و سیاستگذاران و چه در سطح مردم به شعر چنان که بایسته و شایسته این هنر باشد، نیست. در حالیکه شعر ستون خیمه فرهنگ ماست و جایگاهی است که شاعر ایرانی جدیترین تاملات و تجربیات تمدنی خود را در آن ثبت کرده است و میراث عظیمی به یادگار گذاشته است.
وی ادامه داد: تصویری که مهمترین رسانههای ما مثل سینما، تلویزیون، فضای مجازی و... از شاعران نمایش میدهند، شخصیتهای بیفایده، خنثی، فکاهی و بیهوده و انسانی پادرهوا و غرق در خیال است که مثلا دائم گریه میکند و به درخت تکیه داده است.
مودب خاطرنشان کرد: حتی خود ما شاعرها در گفتوگوهایمان گاهی این طور استدلال میکنیم که من شاعرم و بی نظمیها و رفتارهای نسنجیده من لازمه شاعری است، در واقع این نگاه منفی به هویت شاعر چه در ذهن مردم و چه در رسانه و چه در بین خودمان رایج است و نشان دهنده این است که ما به شاعری نگاه درستی نداشتیم و به طور جدی در خصوص آن تامل نداشتیم در حالیکه هویت و آبروی تمدن ایرانی به شاعرانش است.
*فردوسی، پناهگاه هویت و تمدن ایرانی
شاعر کتاب «کهکشان چهرهها» با اشاره به اینکه نمیتوانیم بگوییم که ایرانی هستیم اما، نسبت ایرانی بودن را با شاعرانش نشناسیم، گفت: مهمترین افرادی که در شکلگیری هویت ایرانی نقش ایفا کردند، شاعران بودند به طوری که از نخستین شاعران ما تا امروز با آدمهای بیهوده و بیفایدهای روبهرو نیستیم. چنانکه فردوسی یک حکیم بود که یک عمر در کار خودش متمرکز شده و متنی که با هزینهکرد عمر وجان و مال خود ساخته تا امروز پناهگاه هویت و تمدن ماست، خانهای که او بنا کرده هویت ایرانی اسلامی را تعریف کند و آن را از سایر تمدنها آن را متفاوت میسازد.
وی با بیان اینکه با این مقدمه میخواستم به این نکته برسم که شاعر کیست و چه میکند، خاطرنشان کرد: شاعر سیمای انسان جدی است و ماموریت او جدیت است. اینکه میگویند شعر نوعی دروغ است به معنای دروغ با فلسفه دروغ نیست بلکه با هدف صدق شاخته میشود و تاکتیکی است برای حقیقت. اگر به یک چهره زیبا، ماه گفته میشود هدف مفهوم کلمه است که با یک شگرد لفظی حرف درست و دقیق را منتقل میکند و با این آشنایی زدایی به روشهای مختلف شاعر به حقیقت میرسد. به عبارت دیگر مهمترین ویژگی یک شعر، صدق عاطفی شاعر است هرچند ظاهرش در صورتِ دروغ و اغراق و شگردهای لفظی جلوه میکند اما شاعر میخواهد عاطفیترین و صادقانهترین روایت را ارائه کند.
مودب با اشاره به اینکه لازم است بدانیم شاعران بزرگ ما در تاریخ چه کردند و خودمان را در نسبت با این تبار مقایسه کنیم، گفت: وقتی مرحوم حسین منزوی میگوید «شاعر تو را زین خیل بی دردان کسی نشناخت، تو مشکلی و هرگزت آسان کسی نشناخت» میخواهد متذکر شود با این که شأن شاعر در جامعه ایرانی بالاست ولی با اینحال، ما شاعر را نشناختیم. خوب است که با مروری بر سیمای شاعر ایرانی این شخصیت را بشناسیم.
وی با اشاره به لزوم عنصر جدیت در شخصیت شاعران بیان کرد: این شاعران که نماینده هویت و تمدن ما هستند شاعرانیاند که به ذکر خدا و عمل صالح و انجام آنچه میگویند با جدیت پایبندند. شاعری که ما دوستش داریم مشخصهاش این است که اگر چیزی میگوید به آن متعهد است. وقتی نگاه میکنیم به فردوسی شاخصترین صفت جدی بودن اوست. چراکه که سی سال عمر خود را میگذارد برای ساختن هویت ایرانی در قالب شاهنامه که تا امروز هم کارآمد است و هم میتوان از آن خوانشهای جدید داشت و با انواع رویکردها از آن استفاده کرد.
مدیر موسسه شهرستان ادب ادامه داد: از دیگر شاعرانی که حکمت را وارد شعر فارسی کرد و یکی از آغازگران حکمت در شعر بود، حکیم سنایی غزنوی است. در مورد سنایی کافی است توجه کنیم به اسم کتابش با عنوان «حدیقه الحقیقه»؛ یعنی باغ حقیقت است. عنوان این کتاب به تنهایی دلیل محکمی است بر رد تلقی مردمان زمانه ما از شاعران، در این کتاب سرفصلهایی درباره سعادت و مرگ وجود دارد و حتی چند فصل در یکی از کتابهایش درباره قرآن حرف میزند.
مودب ادامه داد: سنایی باغی به نام حقیقت را ساخته و در آن درباره سعادت و عبادت و معاد حرف زده است. اینگونه سرفصل ها در آثار شاعران ما یکی از یکی جدیتر است و چنین رویکردی را در آثار عطار و مولوی و... نیز میبینم و در واقع مهمترین نشانههای فکر وتمدن ما در آثار این بزرگان رونمایی شدهاند. اگر اینها بزرگان شعر فارسیاند پس تلقی مردم ما از شاعری چیست؟ اینکه ما شاعر را انسانی میشناسیم که نباید او را جدی گرفت از کجا نشات گرفته است؟
وی با تاکید بر اینکه نوعی گسست از سنت شعری ما رخ داده است افزود: اگر آثار بزرگ شاعران ما را ببینید همه با توحید شروع میشود و این آغاز در بنایی که میسازند مفهومی دارد؛ یعنی نسبت خود را با خداوند مشخص میکنند و شهادتینشان را میگویند. در آثارشان فصلهایی چون عذرخواهی و توبه نیز وجود دارد. در سنت شعر فارسی در صدسال شعر اخیر با این سنت فاصله گرفتیم و به همین راحتی آن را فراموش کردیم.
مودب ادامه داد: وقتی شاعری با این ساختار فکری اثر خود را آعاز میکند تا پایان کار نسبت کارش با این آغاز است. اینکه این سنتها و این نوع نوشتنها مهجور شده و ما از آن دور شدیم باعث شده است تا به مرور زمان ماموریت خود را فراموش کنیم.
شاعر کتاب «دست خون» با بیان اینکه شاعر جدیترین سیمای ایرانی است، عنوان کرد: شاعری مثل سهراب سپهری در جریان شعر مدرن، انسانی بسیار جدی است و لحظاتی که در شعر اوست نشان میدهد که جزییاتی را جدی گرفته که هیچکس آن را ندیده است اما متاسفانه جامعه ما او را در یک حالت رهاشدگی تلقی میکند شاعری مثل سهراب سپهری که یک سنگ را جدی میگیرد و اینقدر در ماموریت شاعری خود به سنگ شخصیت میدهد را جدی نگرفتیم. این در مورد شاعران مختلف وجود دارد.
وی ادامه داد: با مطالعه زندگی و آثار شاعرانی چون فردوسی و ناصرخسرو که به خاطر جدیتش دربه در شد، به این نتیجه میرسیم که باید برگردیم و در تلقی خودمان از شعر تجدیدنظر کنیم. از زمانی که این مشخص کردن نسبت خود با توحید و نبوت و ولایت را فراموش کردیم به غفلت بزرگی دچار شدیم. در واقع ما نباید حتی به شوخی این نوع برخورد را داشته باشیم و در گفتوگوهای فضای مجازی کاری میکنیم که به سلوک لازم برسیم.
مودب تصریح کرد: اگر شعر را بازی بپنداریم هیچ کس نمیتواند به ما کمک کند تا پا جای پای بزرگان بگذاریم. باید خودمان در نگاهمان به شعر و زبان و کلمات و به ماموریتمان توجه کنیم. به مرگ توجه کنیم چراکه جدیترین وجه زندگی مرگ است و شاعران بزرگ درباره مرگ بسیار حرف میزنند.
شاعر کتاب «عاشقانه های پسر نوح» افزود: مهمترین نکته برای شاعری نوع نگاه است و برای شاعرشدن باید در آیین و سنت شاعرها را بشناسیم و کتابهایشان را با این نگاه که او خودش را چگونه معرفی کرده است بخوانیم. این محتوایی که در شعر فارسی و مخصوصا شعر حکمی فارسی است، جهانی پر از رمز و راز است که هرچه کشف میکنیم میبینیم هنوز جای کشف دارد. باید خودمان خودمان را جدی بگیریم و میراث شاعران بزرگ را دید و فهمید و سعی نکنیم که هرچه درباره شعر میشنویم را حقیقت شعر بدانیم و باید به سیمای شاعر واقعی برگشت و آنگاه خود را تعریف کرد.
وی تصریح کرد: خودشناسی از دیگر ویژگیهای شاعران حکیم است. واقعا میتوان به سرعت برگشت و خود و زبان و جهان خود را بررسی کرد. از جمله راههای خودشناسی پیدا کردن کلماتی است که زیاد تکرار میکنیم و اینکه برای ما چه چیزی مهم است و چه کسانی مهمند؛ چه در بعد دوستی و چه در بعد دشمنی. متنهایی مثل قرآن و نهج البلاغه خیلی برای خودشناسی کمک میکند. خیلی از این کلیدهای خودشناسی را میتوان یافت و مدل فوریاش همینهاست.
*پای نقد ناصر فیض!
آخرین برنامه شاعران جوان انقلاب اسلامی، کارگاه نقد شعر بود. در این کارگاه ناصر فیض، محمدرضا وحیدزاده و محمدحسین نجفی به عنوان کارشناس در این کارگاه نقد شعر حضور داشتند. در این کارگاه، شاعران جوانی چون، سید جعفر حیدری از تهران، علی نورالدینی از تهران، سجاد بوستانی از رشت، محمد معروفی از ابهر، علی علیزاده از تهران، سید محمدرضا برقعی از قم، محمدصادق امیری فر از زرند کرمان و غلامرضا فرزانیان از شیراز در این کارگاه شعر خواندند.