به گزارش خبرگزاری بسیج از لرستان، دوستانش او را «میکل دلفانی» صدا میزنند، رنگ را با عشق میآمیزد و روی بوم میریزد و کار نقاشی را زمانی که سن کمی داشت، آغاز به کار کرد و در میان راه از محضر اساتیدی چون «علی لواحی»، «حسین فخیمی» و «عبدالرضا کوشکی» بهره گرفت.
«روحالله بابایی»، متولد 1362، در یک خانواده هنرمند زاده شده و رشد کرده است. این مجسمهساز و نقاش دلفانی به کار خود عشق میورزد و معتقد است حاصل کار همراه با عشق، فتح قلههای جهان است. او نقاشی میکند ولی آنطور که خودش میگوید، بیشتر عاشق مجسمهسازی است. مجسمه «فردوسی و شاهنامه» او جزو 107 مجسمه برتر فیگوراتیو جهان شد. از دیگر آثار فاخر این هنرمند میتوان مجسمه پیام عاشورا و مجسمه دا (مادر) را نام برد.
*چه زمانی وارد دنیای هنر شدید؟
از بدو تولدم مشق عشق میکردم چون در محیطی مملو از تابلوهای نقاشی و رنگ روغن متولد و بزرگ شدم. در آن ایام سعی میکردم به برادرانم که نقاش بودند، نزدیکتر شوم که شاید بتوانم از وسایلشان استفاده کنم. البته آنها هم با کمال میل وسایل باارزششان را در اختیار این کودک نوپا قرار میدادند، خصوصا برادر بزرگترم که حق زیادی به گردن من دارد. در نوجوانی، علاوه بر نقاشی، به گچکاری هم علاقه داشتم و توانستم به سرعت گچکار قابلی بشوم و این خود مقدمهای برای شروع کارهای هنریام شد.
* چرا نقاشی و خصوصا مجسمهسازی را انتخاب کردید؟
من عاشق هنر و دیوانه رنگم. اما در همان سن کم هم دوست داشتم متفاوت باشم و رشتهای را انتخاب کنم که دیگر برادرانم کار نکرده بودند. اوایل به نقاشی عشق میورزیدم. کار گچکاری را هم دوست داشتم. اما هرچه بیشتر جلو میرفتم، علاقهام به مجسمهسازی بیشتر میشد. تا اینکه با مشورت خانوادهام تصمیم گرفتم مجسمهسازی را ادامه بدهم. در این مسیر طولانی چه زجرها که نکشیدم و چه سختیها که خانوادهام متحمل نشدند. ولی خب، لمس ابزار کار مجسمهسازی روحم را نوازش میدهد و تمام سختیها را برایم آسان میکند.
* چرا دوستانتان شما را «میکل دلفانی» صدا میزنند؟
میکل آنژ را که میشناسید؛ مجسمهساز بزرگ ایتالیایی است. البته صدا زدن چون منی با نام میکل آنژ کار پسندیدهای نیست. حتی به شوخی هم راضی به این نیستم، اما چه کنم که رفقا لطف بیحدی به من دارند.
* از آثارتان بگویید و مجسمهای که جهانی شد.
من کار نقاشی هم انجام میدهم، اما به مجسمهسازی علاقه بیشتری دارم. چندتا از کارهای مجسمهام بیشتر معروف شدهاند ازجمله مجسمه «پیام عاشورا» که از تابلوی استاد فرشچیان الهام گرفتهام. مجسمه «دا» که به معنی مادر است و نشان شیفتگیام به مقام والای مادر است و مجسمه «فردوسی و شاهنامه» که بین 107 اثر برگزیده فیگوراتیو جهان قرار گرفت.
*از مجسمه فردوسی و شاهنامه بیشتر بگویید.
زمانی که کار فردوسی را انجام میدادم، با هر قلم اشعار حکیم فردوسی را با خودم زمزمه میکردم. این مجسمه در واقع مجموعهای است از چند داستان شاهنامه که سعی کردهام آنها را در کنار هم بیاورم. شاید خودم هم باور نمیکردم روزی به این افتخار برسم که یکی از مجسمههایم جهانی بشود. البته در هر کار هنری باید قواعد کار را با عشق آغشته کرد، درست مثل مادری که فرزندش را آرام آرام در دامان پرمهرش بزرگ میکند تا به بلوغ برسد. اگر کار با عشق همراه باشد، تعجبی ندارد که جهانی شود.
* چه عواملی باعث شد این اثر شما به این جایگاه برسد و جهانی شود؟
به جرات میتوانم بگویم این اثر حاصل سالها تلاش و تمرین من در کار مجسمهسازی است. همانطور که گفتم، علاوه بر رعایت قواعد و قوانین، هر کاری باید با عشق آمیخته شود تا نتیجه مطلوب به دست بیاید. برای انجام این کار مطالعات فراوانی انجام دادم و با اساتید زیادی مشورت کردم و در نهایت سعی کردم کار را به بهترین نحو ممکن به سرانجام برسانم که خدا را شکر، همانطور که انتظار داشتم به پایان رسید.
* برای ادامه کار هنری شهر دلفان را چگونه ارزیابی میکنید؟
بدون شک دلفان یکی از خاستگاههای هنر در دنیاست. آثار مفرغی بینظیری که امروز زینتبخش موزههای بزرگ دنیاست، هزاران سال پیش به دست ساکنان همین خاک ساخته شده است. البته برای رسیدن به هر جایگاهی شرایط باید مساعد باشد، اما به نظرم - بدون در نظر گرفتن شرایط - میتوان برای رسیدن به جایگاههای بالا بیشتر تلاش کرد تا کمبود ناشی از نبود امکانات تا حد ممکن رفع شود.
الان اگر گشت و گذاری در شهر داشته باشید و میان هنرمندان جستوجویی انجام دهید، خواهید دید کم نیستند جوانانی که کیفیت کارشان بسیار بالاست اما به خاطر مشکلات فراوانی که دارند، در گمنامی به سر میبرند.