ظرفیتسازی تمدنی در راهپیمایی اربعین
به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، در نشست علمی «جایگاه پیادهروی اربعین در سیر تمدنی انقلاب اسلامی» که به همت معاونت پژوهش و آموزش مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای) برگزار شد، دکتر موسی نجفی مبحث خود را با عنوان « ظرفیتسازی تمدنی در مسئله راهپیمایی اربعین» ارائه کرد.
در بخشی از سخنان دکتر نجفی چنین آمده است:
تمدن اسلامی، یک مرکز قُدسی دارد. در راهپیمایی اربعین، مرکز قُدسی همان امام حسین(علیهالسلام) است. مردم به سویی روان هستند که امام حسین(علیهالسلام) است. میروند که وارد شهر کربلا بشوند، زیارت بخوانند و سلام بدهند. راهپیمایی نمیکنند که کوهنوردی و یا پیادهروی کرده باشند. انتهای راهپیمایی محلی قُدسی است. لذا در طول مسیر نیز، اگر آب و غذا میدهند برای امام حسین(علیهالسلام) است، هر کاری که میکنند، به خاطر امام حسین(علیهالسلام) است. این قُدسیت در همهی آن دیده میشود. پس، اینجا دقیقاً مقابلِ تمدن غرب قرار میگیرد، آن، قُدسیتزدایی از عالم میکند و این، نه به شکل یک فرهنگِ فردیِ بسته بلکه به شکل یک فرهنگِ اجتماعیِ عظیم در قالب راهپیمایی و تظاهرات -که خودش امر جدیدی است- بروز قُدسی پیدا میکند.
این، حرف جدیدی در عالَم است. ما به ماهیت آن که مدرن هست یا نیست، کاری نداریم. این سبک راهپیمایی قبل از انقلاب اسلامی نبوده است. این راهپیمایی، قُدسی است. خود این قُدسیت نشان میدهد که راهپیمایی اربعین، فرهنگی چند ساحتی دارد. این، در مقابل تمدنِ تکساحتی غرب قرار میگیرد. این جلوههای مختلفی است که نشان میدهد علیرغم اینکه تمدن غربی قُدسیتزدایی کرده و سُنت را تمام شده میدانسته است، این سُنت –راهپیمایی اربعین- بعد از مدرن دوباره زنده شده است. جلوههای تمدنی آن در حوزهی فضائل اخلاقی خیلی شدید است: عدالت، معنویت و محبت خیلی زیاد است.
راهپیمایی اربعین، راهپیمایی ملی نیست؛ نه برای عراقیهاست، نه برای ایرانیها و نه برای لبنانیها. در واقع، برای کشور خاصی نیست و جنبهای فراملی دارد. این خود، نشاندهنده یک زیست تمدنی است.
در تمدنها یک امر مهم هست. از آقای کسینجر در کتاب «نظم جهان»اش خواندم که میگوید: «دلیلی که اسلام میتواند نظم جهانی حاصل از قرارداد وستفالیا -که نظم اروپایی و غربی تحت تأثیر آن شکل گرفته است- را تحت تأثیر قرار داده و به هم بزند، قضیه دارالاسلام و دارالکفر و دارالحرب است که مسلمانها به این قائل هستند». تمامِ حرفِ کسینجر این است که مسلمانان میتوانند با این تقسیمبندیها، با همه نسبت برقرار کنند؛ با مؤمنین، با غیر مؤمنین و با کسانی که داخل جامعهی اسلامی زندگی میکنند اما مسلمان نیستند. تکلیف همه را مشخص میکنند. البته این را با صراحت نمیگوید و این برداشت من از متن ایشان است.
راهپیمایی اربعین میتواند با فرهنگهای دیگر نسبت برقرار کند. اصولاً تمدن اسلامی -که یکی از جلوههای امروزش در جامعهی مدرن، راهپیمایی اربعین است- قدرت نسبت برقرار کردن با همه چیز را دارد.
در راهپیمایی اربعین هم، ممکن است همه خیلی مقید به احکام نباشند؛ اما آنجا زندگی مؤمنانه و نظمی مؤمنانه را تجربه میکنند. آنجا فضای سکولار نیست و تکلیف همه معلوم است. سبک زندگی مقدس دیده میشود و همه با آن نسبت دارند.
برادران اهل تسنن و حتی از مذاهب دیگر مثل ارتدوکسها و کاتولیکهای مسیحی هم به این مراسم میآیند و منعی برای ایشان جهت شرکت در این راهپیمایی نیست. این نشاندهندهی آن است که راهپیمایی اربعین میتواند با فرهنگهای دیگر نسبت برقرار کند. پس اصولاً تمدن اسلامی -که یکی از جلوههای امروزش در جامعهی مدرن، راهپیمایی اربعین است- قدرت نسبت برقرار کردن با همه چیز را دارد. البته با برتری سبک زندگی اسلامی، نظم مؤمنانه و آن کانون مقدسی که در آن وجود دارد.
به نظرم مهمترین بحث راهپیمایی اربعین جلوهای است از نظریه پیوستگی که توانسته یک امر سنتی را از گذشته آورده و با عبور از عالم مدرن، کاملاً در یک ظهور اجتماعی به این گستردگی و با این ابعاد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نشان دهد. به طوری که برخی از محققین در آمریکا بحث کرده بودند که راهپیمایی اربعین، طرح خاورمیانهی جدید آمریکا را کاملاً به هم زد و ملتهای ایران، عراق، لبنان، سوریه و غیره را در یک ترکیب جدید قرار داد. نه تنها این کشورها تجزیه نشدند بلکه وحدتی مؤمنانه را در راهپیمایی اربعین تجربه کردند.