۰۶ / مرداد / ۱۴۰۴ - 28 July 2025
01:46
کد خبر : 9247664
۱۳:۰۶

۱۳۹۹/۰۳/۲۰
یادداشت/سید مرتضی رضوی پور

نگاهی به کتاب رویای نیمه شب

سید مرتضی رضوی پور در یادداشتی به توصیف کتاب رویای نیمه شب پرداخته است.
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم،یادداشت سید مرتضی رضوی پور بدین شرح است:

((بسم الله الرحمن الرحیم))

موعود موجود
هاله‌ای از نور بود و دستان پر مهر خویش را در مشتم گره کرده بود و با مهربانی و الطافی که ویژۀ ذات یک معصوم بود به من نگاه می‌کرد. این سخن کسی است که حدود ۷۰۰ سال بعد از هجرت پیامبر اکرم (ص)، در کشور عراق و در شهر حلّه می‌زیست. او پای عقاید خویش در برابر حکومت ظالم و ضد شیعۀ مرجان صغیر و وزیر پلیدش ایستاد و در راه دفاع از تشیع و، ولی عصر (عج) تا پای مرگ هم پیش رفت.

هاشم کسی بود که در خانواده‌ای سنی مذهب چشم به جهان گشود. چرخ روزگار او را دلباختۀ دختر ابوراجح حمامی نمود و در راه دلدادگی اش، این تفاوت عقاید بود که مانند دیواری مانع وصلت ایشان می‌شد. او ماجرا‌هایی را از سر گذراند تا اینکه سرانجام به خواستۀ خویش رسید. (سنی بودن هاشم مانع از ازدواج او با ریحانه دختر ابوراجح شده بود.
کتاب " رویای نیمه شب " حکایت جوانی به نام هاشم است که اختلافات مذهبی سد بزرگی بر سر راه وصال عاشقانه اش ساخته بود.

هاشم از ابوراجح داستان اسماعیل هرقلی را که سعادت بر در خانه اش لانه کرده بود و توانست معجزۀ مولایش امام زمان (ارواحنا فداه) را با تمام وجودش حس کند، شنیده بود. با آن که اعتقادی به حضرت نداشت، در زندگی اش او را حس می‌کرد. در هنگام بیماری، ابوراحج به او توصیه نمود از امام زمان (عج) طلب یاری کند؛ امامی که بار‌ها از اوصافش سخن گفته بود. صبح روز فردا که بیدار شد آنچه را که به چشم خود می‌دید باور نمی‌کرد ...

این قصه سر دراز دارد و لیکن در اینجا می‌خواهم به موضوع مهم تری بپردازم و آن موضوع، کسی است که موجودیتش را به ما شیعیان وعده داده اند.

چیزی که در این کتاب مرا مبهوت خویش ساخت این بود که قضاوت بدترین تصمیم انسان است؛ من و منِ نوعی که در بسیاری از روز‌ها به در خانۀ اهل بیت می‌روم و طلب یاری میجویم هنوز توفیق دیدار روی، ولی عصرم (عج) را ندارم و میدانم با رویّه‌ای که در پیش دارم نه تنها از ملاقاتش محرومم، بلکه باعث آزار آن حضرت نیز هستم و شاید هم مسبب خون گریه‌های شبانۀ مولایم باشم.

ولی آن جوان خوش سیمای داستان که از قضا سنی هم بود و اعتقادی به اهل بیت و ائمّه‌ی معصومین (ع) نداشت توفیق این را داشت که مورد عنایت حضرت قرار گیرد. چگونه آنکه نمازش را با دست بسته می‌خواند، به یکباره ندبه خوان شد و وعده‌ای را با مولای خویش گذارد و چگونه برای پایان بخشیدن به فراغ ۱۲۰۰ ساله‌ی مولایش شب و روز نشناخت که مبادا یوسف زهرا (س) بیش از پیش در بیابان‌ها سرگردان شود و همچنان به انتظار ۳۱۳ فرمانده مخلص، روز‌ها را به شب سپری کند.

تا به حال فکر کرده اید که چرا لقب حضرت را "زمان" گذاشته اند؟ او در زمان خودش هم غریب است. به راستی چه منتظرانی هستیم که برای خوش گذرانی‌های دو روزه مان اماممان را می‌فروشیم؟ به چه؟ به پول؟ به گناه؟ به آن چیز که از آن منع شده ایم؟ فرمود: ه اند: {اَلاِنسانُ حَریصٌ علی ما مُنِع}؛ انسان به آن چیز که از آن منع شده باشد حریص است. از انسان حریص باید ترسید، زیرا خواسته هایش پایان ندارد و هنگام رسیدن به هدف جاه طلبانۀ خویش همچون حیوانی است که سراسر وجودش مملو از ولع است. نکند که ما از انسان‌های حریص به دنیا باشیم.

از غربت آن بزرگوار همین بس است که دوره مظلومیت ۱۳ معصوم، ۲۵۰ سال بوده، ولی دوره اباصالح المهدی (عج) به تنهایی ۱۲۰۰ سال است. او غریب است و نمی‌دانم کی می‌خواهیم درست شویم؟ کی می‌خواهیم تصمیم بگیریم فریب نیرنگ‌های زمانه را نخوریم و در راه نجات جهان قدم برداشته و از او یاری بجوییم؟ امام عصرمان زمانی از ما خشنود می‌شود که منِ شیعه قلبم را حریم خدا بدانم و به گناه آلوده اش نسازم و سعیم بر این باشد در طول زندگیم حتی یک نفر را هم که شده، به جمعیت کم شیعه اضافه کنم و همین برای عاقبت بخیریم کافی است. بهتر بگویم اگر بتوانم امام زمانم را به مردم این زمانه بشناسانم بی شک باری تعالی را از خود راضی نموده ام. بیاییم که هاشم این عصر باشیم و از ابوراجح‌های کمیاب این زمانه حمایت کنیم. یکی از آن ملزومان حمایت رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی مان می‌باشند. پس از مرجان صغیر‌های دورانمان نترسیم و با آن‌ها مبارزه کنیم و واضح است که این مرجان‌ها هرچه باشند چه انس یا هوای نفس، باید از آن عبور کنیم و آنقدر بکوشیم تا ظهور حضرت را با چشمان خود دیده و از پا به رکابان ایشان باشیم، به امید آن روز...
(اللهم عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج)

سید مرتضی رضوی پور

گزارش خطا
ارسال نظرات شما
x

عضو کانال روبیکا ما شوید