به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، حجت الاسلام دکتر خسروپناه پژوهشگر و معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی در سومین نشست شورای تبیین مواضع معاونت بررسی و تحلیل، در نقد پارادایمهای روش شناسی علوم اجتماعی مدرن بیان کرد: مقصود از علوم اجتماعی بخشی از علوم انسانی است که از علوم مبانی سازی چون فلسفه و الهیات و ... بهره می برد و میخواهد انسان محقق را بشناسد تا به سمت انسان مطلوب سوق دهد. فرضا در اقتصاد، انسان محقق اقتصادی را توصیف می کند تا به انسان مطلوب تبدیل کند.
وی افزود: در تعریف علوم اجتماعی مدرن، علوم اجتماعی آمده از قرن ۱۶ به بعد را تحت عنوان مدرن می شناسیم. اما تعریف فلسفی آن علوم اجتماعی است که ۳ " یسم" مثل چتری در آن نفوذ کرده : "اصالت انسان (هیومنیسم )"؛ " اصالت دنیا (سکولاریسم) " ؛ " فاعل شناسای انسانی (سوبژکتیویسم )". در غرب مدرن این ۳ اصل روح حاکم بر کل مکاتب است که در راس آنها امانیسم یا اصالت انسان است.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: در حقیقت این ۳ روح حاکم، گوهر مدرن را تشکیل میدهد. از قرن هفدهم به بعد دعواها بر سر عقلانیت مدرن است. گوهر مدرنیته عقلانیت برگرفته از انسان محوری است و این آمده ظهوراتی در علومی چون فیزیک گالیله و فیزیک نیوتن و لاپلاس، زیست شناسی داروین، کوانتوم مکانیک، علم ژنتیک و سایر علوم داشته است.
خسروپناه مطرح کرد: امروز در دنیا روانشناسی شناختی مطرح است. امروز اقتصاد شناختی، جامعه شناسی شناختی مطرح است که همه ریشه در علوم شناختی دارد. مهم ترین پارادایمهای روش شناسی امروز؛ روش تبیینی، روش تفسیری، روش انتقادی و روش گفتمانی است. روش تبیینی تنها به ظاهر پدیدهها توجه دارد و مهم ترین نقدی که به این پارادایم وارد هست آنست که رفتار انسان فقط زاییده عوامل بیرونی نیست. انسان موجودی است که شعور دارد و علاوه بر آنکه موجودی هوشمند است وبر این اساس دارای علتی غایی و هدفی برای فعالیت هایش است، با روشهای آماری نیتها فهمیده نمی شود. روش تبیینی با باطن انسانی کاری ندارد، نیتها و انگیزهها را در نظر نمیگیرد در حالیکه در تحقق رفتار اجتماعی انگیزه و نیات موثر است.
این پژوهشگرعلوم انسانی گفت: پس از آنکه غربیها به نقص روش تبیینی پی بردند به روش هرمونتیک روی آوردند که در آن صحبت از مولف(فاعل کار) است و معتقدند زیست بوم مولف باید شناخته شود. علوم انسانی نظریه پردازی در مورد افعال انسانی است، پس باید انسان را از طریق زیست بومش شناخت. روش تفسیری مایههای باطنی میدهد. ما با روش تبیینی و تفسیری پدیده تحقق یافته را میشناسیم و شناختی از fact و act پیدا می کنیم. پس از آن پارادایم دیگری در غرب به نام پارادایم انتقادی آمد که پدیدهها و ایدهها را نقد می کرد اما مطلوب را بیان نمیکرد. این پارادایم بر روشنگری و رهایی تاکید می کرد اما چگونگی رسیدن به روشنگری را بیان نمیکرد.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: هرمونوتیک میگفت مولف باید شناخته شود و هرمونتیک فلسفی به مفسر میپرداخت. اشکال وارده بر روش تبیینی و تفسیری آنست که با این روشها تازه پدیده تحقق یافته را میشناسیم اما دنبال نقد و تغییرش نمیرویم. در غرب پارادایم انتقادی آمد( مکتب فرانکفورد) که امتیازش تغییر وضع موجود است اما اشکال وارد بر آن این است که تصویری از وضع محقق و مطلوب ارائه نمیدهد، در نقد موفق بود و در توصیف وضع مطلوب موفق نبود.
وی با اشاره به انسان بسندگی، عقل بسندگی و دنیا بسندگی مدرن بیان کرد: در حقیقت علوم اجتماعی مدرن با این ۳ اصل هم در جهان شناسی خود را به طبیعت دنیا محدود کرده هم در منابع معرفت خود را به عقل بشری محدود نموده و هم در خصوص حقایق خود را به انسان محدود کرده است در حالی که اگر از منابعی چون خدامحوری، دنیای آخرت ساز و عقلانیت وحیانی استفاده شود گستره ادراکی و هستی شناسی و انسان شناسی بیشتری خواهیم داشت. در حقیقت با استفاده از وحی ساحتهای دیگری روشن میشود. ما معتقد به عقلانیت وحیانی هستیم، عقلی که ما را به وحی میرساند و ساحتهایی از انسان و دنیا و هستی را برای ما روشن می کند که با تجربه به دست نمیآید.
حجت الاسلام خسروپناه اظهار کرد: ما در علوم اجتماعی ۳ هدف را باید دنبال کنیم، توصیف انسان محقق، توصیف انسان مطلوب و نقد و تغییر انسان محقق به مطلوب. در حقیقت معتقدیم تنها پرداختن به انسان محقق به روش تبیینی و تفسیری و گفتمانی کافی نیست یا تنها نقد کافی نیست. این یک تفاوت بین علوم اجتماعی حکمی با مدرن است . تفاوت دیگر آنکه قائل به عقل بسندگی و دنیا بسندگی نیستیم بلکه موافق با عقلانیت وحیانی، دنیای آخرت ساز و خدامحوری (در راس امور) هستیم و با این ۳ مبنا روشی ارائه کردهایم که مزایای ۳ روش تبیینی و تفسیری و انتقادی را دارد و گرفتار نسبیگرایی هم نشده و آن را تحت عنوان روش حکمی اجتهادی معرفی میکنیم.
وی در پایان سخنان خود ضمن آنکه از اساتید بسیجی خواست با برگزاری کرسیهای نقد نظریه به میدان بیایند و منابع انسانی را شناسایی کرده و با هم افزایی ساختارها را تغییر دهند، منابع درسی را تکمیل کرده و برنامه آموزشی را تغییر دهند گفت: اگر اساتید بسیجی علوم انسانی را نقد کنند و نظریه پردازی نمایند، انقلاب علمی شکل خواهد گرفت. اگر ۱۰۰۰ استاد نظریه پرداز حکمی پرورش یابند کار بسیار ریشهای انجام شده است، ما اکنون قوه هاضمه فکری نیاز داریم. اگر این منابع انسانی در بسیج اساتید شکل بگیرد، همه دانشمندان اروپایی و آمریکایی در دنیا اولین مخاطبان نظریات ما خواهند بود. برای تمدنسازی هیچ راهی نداریم مگر آنکه منابع انسانی را تقویت کنیم. اکنون در کشور استادان علاقهمند زیادی شناسایی شدهاند و لیکن به جبهه جریان ساز نیاز داریم تا این حرکت به گفتمان تبدیل شود.
انتهای پیام/