شاعر رزمنده و جانباز بسیجی پایگاه عاشورا حوزه بسیج مساجد و محلات خاتم الانبیا (ص) شاهرود به توجه به اوضاع و احوال این روزهای کشور شعری سروده است
به گزارش خبرگزاری بسیج از شاهرود، شاعر رزمنده و جانباز بسیجی پایگاه عاشورا حوزه بسیج مساجد و محلات خاتم الانبیا (ص) شاهرود به توجه به اوضاع و احوال این روزهای کشور شعری به شرح زیر سروده است:
شیطان ز. بعضی مردمان تقوا گرفته.
دولت کنون با مردمش دعوا گرفته.
امروز معیشت شد گروگان مدیران.
این حق مردم نیست در مرز دلیران.
دیدید زبان دانان دنیا دست خالی.
شد غوطه ور ایران در بحران مالی.
هر وقت که ایران رنگ یک بلوا گرفته.
آن فتنه گر در گوشهای ماوا گرفته.
هر فتنه انگیزی کنون، در سعی و کوشش.
تا با فشار، ملت روانه سوی شورش.
بر گرده مردم، تورم بار کردند.
با خدعه مردم، باخیابان یار کردند.
امسال صدای فتنهای در گوش آید.
هر بی بصیرت؛ سال آخر هوش آید.
امسال زمان مرد خاکستر نشین است.
هرفتنهای برپا شود، او صدر نشین است.
او تا قلم بردست گرفت، شری به پا شد.
از مردمان این وطن نفسی فنا شد.
هر خواهری دیگر ندارد، چند برادر.
یا یک برادر میخورد، افسوس خواهر.
این سال آخر، میهن ما غم گرفته.
از جیب خالی، هر پدر ماتم گرفته.
امروز دگر، دردهای امت گفتگو نیست.
ایمان مردم، بازی هر گنده گو نیست.
با نرمش آنان، جدا شد دست سردار.
از دشمن خونی، بگویید دست بردار.
حرف از، بطالت رفتن عمر جوان است.
ثروت، به غارت بردن بعضی سران است.
حرف فراوان، از زن هر مرد تنها.
بی مسکن و بیکار، بوده مرد و زنها.
روی سخن، با آنکه بر رهبر بتازد.
بی اعتنا از پند او، بر خود بنازد.
درد است حکام وطن، اشراف باشند.
رعیت به میدان، حاکمان اطراف باشند.
ایرانیان خون داده اند، عزت ندادند
مانوس با سختی ولی، خفت ندادند
هر نوع سخن، غیر از امامین بوده باطل.
سی سال باطل رفته اید، ما را چه حاصل؟
شیطان ز. بعضی مردمان تقوا گرفته.
دولت کنون با مردمش دعوا گرفته.
امروز معیشت شد گروگان مدیران.
این حق مردم نیست در مرز دلیران.
دیدید زبان دانان دنیا دست خالی.
شد غوطه ور ایران در بحران مالی.
هر وقت که ایران رنگ یک بلوا گرفته.
آن فتنه گر در گوشهای ماوا گرفته.
هر فتنه انگیزی کنون، در سعی و کوشش.
تا با فشار، ملت روانه سوی شورش.
بر گرده مردم، تورم بار کردند.
با خدعه مردم، باخیابان یار کردند.
امسال صدای فتنهای در گوش آید.
هر بی بصیرت؛ سال آخر هوش آید.
امسال زمان مرد خاکستر نشین است.
هرفتنهای برپا شود، او صدر نشین است.
او تا قلم بردست گرفت، شری به پا شد.
از مردمان این وطن نفسی فنا شد.
هر خواهری دیگر ندارد، چند برادر.
یا یک برادر میخورد، افسوس خواهر.
این سال آخر، میهن ما غم گرفته.
از جیب خالی، هر پدر ماتم گرفته.
امروز دگر، دردهای امت گفتگو نیست.
ایمان مردم، بازی هر گنده گو نیست.
با نرمش آنان، جدا شد دست سردار.
از دشمن خونی، بگویید دست بردار.
حرف از، بطالت رفتن عمر جوان است.
ثروت، به غارت بردن بعضی سران است.
حرف فراوان، از زن هر مرد تنها.
بی مسکن و بیکار، بوده مرد و زنها.
روی سخن، با آنکه بر رهبر بتازد.
بی اعتنا از پند او، بر خود بنازد.
درد است حکام وطن، اشراف باشند.
رعیت به میدان، حاکمان اطراف باشند.
ایرانیان خون داده اند، عزت ندادند
مانوس با سختی ولی، خفت ندادند
هر نوع سخن، غیر از امامین بوده باطل.
سی سال باطل رفته اید، ما را چه حاصل؟
اخبار مرتبط
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار