گفت‌وگوی «بسیج» با آزاده و جانباز ملایری «احمد سیاوشی»

استقامت و پایداری اسرا در اردوگاه‌های مخوف عراق سند افتخار آزادگان

استقامت و پایداری اسرا در اردوگاه‌های مخوف عراق سند افتخارآزادگان در پایبندی به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است.
کد خبر: ۹۲۶۷۱۷۶
|
۲۶ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۹:۰۱

استقامت و پایداری اسرا در اردوگاه‌های مخوف عراق سند افتخار آزادگانبه گزارش خبرگزاری بسیج از همدان، استقامت و پایداری اسرا در اردوگاه‌های مخوف عراق سند افتخار آزادگان در پایبندی به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است.

احمد سیاوشی، یکی از آزادگان و جانبازان سرافراز ملایری در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری بسیج به بیان خاطره‌ای از دوران اسارت خود پرداخت که در ادامه آمده است.

بعد از عملیات رمضان به همراه ۱۹ نفر از رزمندگان توسط عراقی‌ها به اسارت درآمدیم و با چشمان و دست‌های بسته ما را به داخل سنگر خود بردند یکی از بعثی‌ها من را نشان می‌داد و با توجه به ظاهرم می‌گفت به خدا قسم این پاسدار خمینی است؛ این را ببرید و اعدام کنید و در این لحظه داشتم با خدا و امام زمان(عج) خلوت می‌کردم که یکی دیگر از عراقی‌ها گفت چرا می‌خواهید اعدام کنید، او مسلمان است.

نکته‌ای که باید اشاره کنم برخورد سخت و بی‌رحمانه مزدوران رژیم بعثی عراق بود که در زمان اسارت بر ما داشتند از یک سو برخورد بد و ناشایست دشمن و از سوی دیگر اصراری که آنها داشتند تا به ارزش‌ها توهین شود.

یادم می‌آید که حدود ۱۴۰۰ نفر در اردوگاه شماره یک در موصل بودیم همگی یک نیت، یک صدا و هماهنگ با همدیگر مهربان و دوست صمیمی بودیم، هر چه قدر عراقی‌ها ما را اذیت و آزار می‌دادند به همبستگی و وحدت ما افزوده می‌شد.

یک روز ۴ نفر از مسئولین آسایشگاه‌های ما را برای شکنجه بردند تا حدی آنها را می‌زدند که صدای آنها به گوش ما می‌رسید؛ بعد از خدا، ما به عنوان حامی و پشتیبان آنان یکصدا اعتراض کردیم و آزادی آنها را خواستار شدیم، حتی اعتصاب غذا کردیم و با صدایی رسا به گوش همه اردوگاه می‌رساندیم.

همگی به خاطر حفظ جان خود مجبور شدیم درب زندان را شکسته و در محوطه اردوگاه تجمع کنیم؛ نماز جماعت را در محوطه اردوگاه برگزار کردیم و بعد از نماز اشعاری علیه حزب بعث سر داده و خواهان آزادی عزیزانی بودیم که به دست آنها شکنجه می‌شدند؛ ناگهان افسران و درجه‌داران حزب بعث وارد شدند و به ما گفتند به زندان‌های خود بروید، ما گفتیم چند نفر از برادران ما که زیر شکنجه هستند را آزاد کنید تا به زندان‌های خود برگردیم؛ طولی نکشید حدود دو گردان از کماندوهای بعثی به ما حمله‌ور شدند و تعدادی از اسرا از جمله شهید «یارمحمدی» که در عملیات رمضان به اسارت در آمده بود بر اثر ضرب و شتم دشمنان بعثی به شهادت رسیدند و حدود ۵۰۰ نفر دیگر از برادران نیز مجروح شدند.

بعد از دو روز حدود ۵۰۰ نفر از ما را جدا کرده و به اردوگاه شماره ۲ در موصل بردند، در آن اردوگاه به یاد دارم که «حاج سید علی اکبر ابوترابی» خط و مش و راه و روش اسارت را به برادران اسیر یادآور شدند و اظهار داشتند ما تکلیف داریم به سیره ائمه اطهار(ع) با دشمنان برخورد کنیم و نباید شما اسرا به دست بعثیان عراقی آسیب دیده و یا به شهادت برسید.

علیرغم اینکه بچه‌های ما در اردوگاه‌ها با بدترین شرایط زندگی می‌کردند اما ذکر اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را همواره بر زبان داشتند و مبارزه آنها در اسارت به گونه‌ای بود که خود عراقی‌ها می‌گفتند مگر شما اسیر نیستند؟ آیا ما اسیر شما هستیم؟ نمی‌دانیم با شما چکار کنیم!

حاج آقا ابوترابی درس‌هایی از نهج البلاغه را در ساعات و روزهای مناسب که بعثیان بی‌خبر از خدا متوجه نشوند، به ما آموزش می‌دادند و با راهنمایی‌های ایشان برادران به خواندن و یادگیری قرآن نیز تسلط پیدا کردند، حتی احکام شرعی و کلاس‌های ورزشی را بین اسرا تقویت کردند.

بعد از ۱۴ماه در موصل ۲ تعدادی از ما را به اردوگاه شماره ۴موصل بردند؛ هنگام سوار شدن و پیاده شدن از خودرو با تونل‌های مرگی که تشکیل می‌دادند با کابل‌هایی که در دستشان بود از ما استقبال می‌کردند.

حدود ۳ سال با خشونت‌های بی‌رحمانه عراقی‌ها دست و پنجه نرم کردیم. در اردوگاه شماره ۴ بودیم که رهبر عزیزمان که در آن زمان رییس جمهور بودند در نیویورک سخنرانی داشتند که ما در قرن بیستم هستیم اما اسرای ما در زندان‌های عراق هنوز آب گرم می‌خورند؛ با این سخنان بعد ۶ سال اسارت برای اسرا در زندان‌ها یخ آوردند.

بعد از اسارت و انتقال به اردوگاه‌ها طی ضرب و شتم و آزار و اذیت‌های ناروایی که به برادران اسیر روا  می‌داشتند عراقی‌ها برای تضعیف روحیه اسرا خبرهای یأس و ناامیدی می‌دادند و این در حالی بود که صدام یک طرفه اعلام کرد ما آمادگی شرایط ذیل را برای دولت ایران داریم که در روز جمعه تحقق می‌یابد: ۱- تبادل یک طرفه اسرا از روز جمعه ۲- عقب نشینی کل نیروهای مسلح در مرز کشور ایران ۳- قبول قرارداد الجزایر.

در این میان همه اسرایی که این خبر را شنیدن بهت زده شدند و شاید به نظرشان می‌رسید این اقدامات صورت نگیرد اما عینا در روز پنجشنبه صلیب سرخ جهانی وارد اردوگاه شد و هزار نفر از افرا د ما را نام‌نویسی کردند و شبانه ما را به وسیله مینی‌بوس‌هایی که از قبل تدارک دیده بودند به موصل انتقال و از آنجا به وسیله قطار تا بغداد و از آنجا نیز مجددا توسط مینی‌بوس‌ها به محل تبادل اسرا رساندند و از این طریق تبادل شروع شد و از روز جمعه هزار نفر اول وارد خاک جمهوری اسلامی ایران شدیم.

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار