
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم،متن این سروده بدین شرح است:
دلم را می برد هر موج در گیسوی فرزندم
دلم پر می کشد وقتی می آید بوی فرزندم
دلم می خواهد او بازی کند با تاب دستانم
و من بازی کنم تا صبحدم با موی فرزندم
اگر بیمار باشد مثل بیماران هرجایی
تمام شهر می گردم پی داروی فرزندم
خجالت می کشم از دیدن عکسم در آیینه
اگر زخمی بیفتد گوشه ی ابروی فرزندم
برایش می خرم من گوشواره، روسری، چادر
نرفتم هیچ موقع دست خالی سوی فرزندم
■
حسین آمد ولی با دست خالی سوی فرزندش
حسین آمد ولی شرمنده شد از روی فرزندش
حسین آمد ولی با سر، بدون دست، بی شانه
حسین آمد پریشان تر شد اما موی فرزندش
پدر قدش شده کوتاه تر از دخترش اینجا
که فوقش می رسد این سر، سر زانوی فرزندش
حسین آمد ولی نشناخت اول دختر خود را
که بوی یاس مادر را شنید از بوی فرزندش
نگاهش را پدر می دزدد از چشمان دختر چون
خجالت می کشد از دیدن ابروی فرزندش
نمی گوید اگر چه دختر از پهلوی خود حرفی
نمی خواهد بماند بیش از این پهلوی فرزندش
پدر دنبال دارویی برای او نمی گردد
که می داند فقط مرگ است و بس داروی فرزندش
محمد توکلی