به گزارش تصویری خبرگزاری بسیج استان مرکزی هفته اول شهریورماه، به مناسبت شهادت دو دولت مرد بزرگ انقلاب اسلامی، شهید محمدعلی رجایی (رئیس جمهور) و شهید حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدجواد باهنر (نخست وزیر) هفته دولت نام گرفته است. در طی این هفته، مردم با عملکرد و دستاوردهای دولت در زمینه های گوناگون عمرانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آشنا می شوند. هیئت دولت با توجه به وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی رحمه الله و رهنمودهای مقام معظم رهبری، می کوشد در زمینه های گوناگون به موفقیت های بیشتر و مهم تری دست یابد و آینده بهتری برای ملت بزرگ و پرافتخار ایران به وجود آورد.

هفته دولت

در تاریخ هر ملت، فراز و نشیب های تلخ و شیرینی وجود دارد که تعیین کننده سرنوشت و سازنده فرهنگ آن ملت است. نظام جمهوری اسلامی در ایران به رهبری بزرگ مردی که جهان مانند او را کمتر به خود دیده است، نیز جان فشانی فرزندان فداکار این مرز و بوم، بزرگ ترین بخش تاریخ ماست که خاطرات تلخ و شیرین بسیاری در دل دارد. در این میان، شهادت دو شخصیت فداکار اسلام، رجایی و باهنر که به آتش کین منافقان سوختند، فصلی از شهادت را به نام «هفته دولت» در تاریخ انقلاب گشوده است. علت نام گذاری چنین هفته ای این است که دولت شهید رجایی، نخستین دولت و مکتبی بود که پس از حاکمیت لیبرال ها بر کشور، عهده دار امور گردید. این دولت در آن دوره بحرانی، بیش ترین حد تلاش و کوشش را برای خدمت به اهداف مقدس انقلاب از خود نشان داد، تا آنجا که جان خویش را سر آن نهاد.

رجایی و باهنر از زبان هم رزم

مقام معظم رهبری درباره ویژگی های اخلاقی شهیدان رجایی و باهنر می فرماید: «شهید باهنر، مرد بی تظاهری بود که هیچ کس از ظاهر آرام او نمی فهمید در باطن و ذهن و اندیشه موّاج او چه می گذرد. وی یکی از متفکرین و تئوریسین ها و ایدئولوگ های انقلاب بود. نوشته های زیادی داشت و کتاب های زیادی را تنظیم کرده بود....ارتباطات نزدیکی با شهید مطهری و شهید بهشتی داشت و هر دوی اینها، برای عظمت فکری و قدرت تفکر عملی او ارزش زیادی قائل بودند... نقش شهید رجایی و باهنر در افشا نمودن ماهیت لیبرالی و منافقانه بنی صدر، بسیار برجسته بود. البته شهید رجایی در درجه اول و بعد هم شهید باهنر در این مورد نقش داشتند. شهید رجایی با صبر خود و متانت و حوصله عظیم و با قبول دردها و رنج های قلبی و غیر قابل افشایی که داشت، توانست ـ با تعبیر خود من ـ با نرمش قهرمانانه ای، بنی صدر خائن را افشا و رسوا کند و به زمین بکوبد».

کارنامه رجایی و باهنر

زمانی که دولت شهید رجایی از مجلس رأی اعتماد گرفت و کار خود را شروع کرد، مردم ناراضی و نگران از عملکرد دولت موقت، در پی نخست وزیری می گشتند که عقده قلب آنها را بگشاید و به انقلاب شور و هیجانی دوباره ببخشد. این در حالی بود که یک خط لیبرالیستی خطرناک در زیر نقاب ها و حجاب های گوناگون، می کوشید انقلاب اسلامی را از مسیر خود منحرف کند، آن را از حرکت باز دارد و به نابودی بکشاند.

شهیدان رجایی و باهنر توانستند عشق و ایمان را به مردم ارزانی کنند و خدمات شایانی به همه مردم به ویژه محرومان ارائه دهند که برکات آن تا کنون نیز ادامه دارد.

ارزیابی حادثه شهادت

مقام معظم رهبری، یک سال بعد از شهادت مظلومانه رجایی و باهنر، در مورد ارزیابی این حادثه می فرماید: «ما امروز از این حادثه درس می گیریم که ضد انقلاب برای پیشبرد اهداف خودش، حاضر است چهره هایی به قداست رجایی و باهنر را به آن شکل فجیع نابود کند. ما می فهمیم که ضد انقلاب با چهره های منافقانه ای حاضر است در همه جا و حتی اتاق کار شهید رجایی نفوذ کند و به این وسیله، جنایتی را انجام دهد؛ در صورتی که شهید، با همه زیرکی و هوشیاری او را نشناسد و چهره منافقانه او را نتواند تشخیص دهد. ما این حادثه را در تاریخ گذاشتیم، اما یک بایگانی بسته و متروک نیست، بلکه هر لحظه در مقابل چشم ماست و باید از آن عبرت بگیریم و همچنان که بارها گفتیم، خودمان را برای سرنوشت افتخارآمیز و غرورآمیز این دو شهید عزیز آماده کنیم».

پیام امام رحمه الله به مناسبت شهادت

امام خمینی رحمه الله به مناسبت شهادت شهیدان رجایی و باهنر فرمود: «ملتی که قیام کرده است در مقابل همه قدرت های عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قیام کرده است، این ملت را با ترور نمی شود عقب راند؛...گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شده اند، در نظر همه ما عزیز و ارجمندند.آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی هستند که با هم در جبهه های نبرد با قدرت های فاسد هم جنگ و هم رزم بودند. مرحوم رجایی به من گفتند که من بیست سال است که با آقای باهنر همراه بودم و خدا خواست که با هم از این دنیا به سوی او هجرت کنند».

نیاز بشر به حکومت

در زندگی اجتماعی، وجود قانون که حدود و وظایف اجتماعی افراد را تعیین کند، امری ضروری است. از سویی، قانون بدون پشتوانه اجرایی، تأثیر ندارد. از این رو، لازم است فرد یا گروهی بر اجرای قانون نظارت کنند و با به کارگیری ابزارهای لازم، زمینه اجرای آن را فراهم آورند. این امر همان حکومت و رهبری جامعه است که در طول تاریخ، با اشکال ساده و پیچیده در میان بشر معمول بوده است.

اندیشه دولت در شریعت و فقه

دین، دعوت به اجتماع و دولت را از زمان حضرت نوح علیه السلام آغاز کرده و برای نخستین بار بر تشکیل جامعه و دولت تأکید ورزیده است.

دین اسلام نیز از آغاز، با فریاد«قولوا لا اله الا الله تفلحوا» حرکت سیاسی، فکری و اعتقادی خویش را روشن ساخت و با همین رویکرد، به تشکیل دولت الهی پرداخت. نامه های پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله بر امور مردم، و نیز سازمان دهی اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، و قضایی، مسئله ای بود که پس از آن الهام بخش حکومت های بعدی شد.

ارتباط دین و دولت در قرآن

در قرآن مجید، ارتباط تنگاتنگی میان دین و دولت وجود دارد. بر اساس آیات الهی، دولت امری است که در ذات دیانت نهفته است. خداوند در قرآن مجید می فرماید: «خداوند مالک حکومت و دولت است و آن را به هر که بخواهد می دهد و از هر که بخواهد می گیرد». واژه ملک در این آیه، همان سلطنت و دولت است که در اصل از آن خداوند است و آن را به نیکان می دهد. منظور از دولت در این دسته از آیات، همان دولت الهی است که جنبه حقیقی دارد و مشروعیتش ذاتی است.

در اندیشه قرآنی، طبیعت جامعه بشری، نهایت کمال خود را می جوید و حرکت جوامع هم به همان سمت وسواست. این قاعده کمال نهایی، در همه جنبه های انسانی، اجتماعی، مدنی، اخلاقی و روانی جریان دارد و ناگزیر باید زندگی اجتماعی و مدنی انسان نیز به عالی ترین شکل خود دست یابد و همه استعدادهایی که در وجود آدمی نهفته است، آشکار گردد و به هدف غایی زندگی برسد.

ارتباط دین و دولت در روایات

اگر در روایات معصومان علیهم السلام تأمل کنیم، در می یابیم که دولت، یکی از نقاط محوری در کلام آن بزرگواران بوده است. امام علی علیه السلام می فرماید: «دین را حصار دولت و شکر را نگهبان نعمتت قرار ده، که هر دولتی که دین آن را فراگیرد، شکست نخواهد خورد». ایشان در جای دیگر فرموده است: «دولت کریمان، از برترین غنیمت هاست و دولت فرومایگان، مایه ذلت کریمان است.» نیز از ایشان است که: عالمان دین، فرمان روایان مردمند و همانا سزاوارترین فرد به دولت حق، توانمندترین فرد بر آن و داناترین کس به امر خداوند در تشکیل و تأسیس دولت است. روایات دیگر، دین داران روشن بین را مسئول تشکیل دولت حق می داند؛ چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «هیچ امتی امر خود را به فردی که برتر از او وجوددارد وانگذاشت، مگر اینکه امرشان نابود شد و از میان رفت».

حکومت دینی از دیدگاه امام رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام در پاسخ این پرسش که چرا خداوند مسئله اولی الامر را مطرح کرده است، فرمود: «خداوند برای بندگان خود، حدود و تکالیفی را تعیین کرده که عمل به آنها، مایه سعادت و مخالفت با آنها، موجب بدبختی خواهد بود. مطالعه تاریخ بشر، بیانگر این واقعیت است که جوامع بشری هیچ گاه بدون حاکم و سرپرست نبوده اند و این امر نشان دهنده نیاز بشر به حکومت و حاکم در مسائل دینی و دنیوی است. در این صورت، بر خداوند حکیم روا نیست بندگان خود را بدون راهبر و سرپرست واگذارد؛ زیرا او می داند آنان به راهبر و زمام دار نیاز دارند و اگر خداوند برای مردم امام، سرپرست، امین و حافظ دین معین نمی کرد، دین از دست می رفت و سنت ها و احکام الهی تغییر می یافت؛ زیرا وجود رهبر و دولت اسلامی، عامل وحدت و انسجام و پناهگاه مظلومان است».

دولت، امانت الهی

قرآن کریم، حاکم و سرپرست اجتماع را، امین و نگهبان آن جامعه می داند. امام علی علیه السلام با الهام از این آیه، در نامه ای به حاکم آذربایجان می نویسد: «مبادا بپنداری حکومتی که به تو سپرده شده، شکاری است که به چنگت افتاده است؛ خیر، امانتی برگردنت گذاشته شده و بالادست تو، از تو حفظ حقوق مردم را می خواهد. تو را نرسد که به استبداد و دل خواه، میان مردم رفتار کنی.» حضرت در جای دیگر، ضمن بخشنامه ای به مأموران مالیاتی خود می فرماید: «به عدل و انصاف رفتار کنید. به مردم درباره خودتان حق بدهید. پر حوصله باشید و در برآوردن نیازهای آنها تنگ حوصلگی نکنید که شما خزانه داران رعیت، نمایندگان ملت و سفیران حکومتید».

معیارهای حکومت علوی، الگوی دولت اسلامی

مقام معظم رهبری، شاخصه های حکومت امیرمؤمنان را چنین بیان می کند:

پای بندی کامل به دین خدا و اصرار بر اقامه الهی

«هر حکومتی که اساس کارش بر اقامه دین خدا نباشد، علوی نیست. اگر در نظام اسلامی که به نام حکومت علوی خود را معرفی می کند، اقامه دین خدا هدف نباشد، مردم به دین خدا عمل بکنند یا نکنند، اقامه حق الهی بشود یا نشود و بگوییم به ما چه ربطی دارد، اگر این گونه باشد، این حکومت علوی نیست. اقامه دین الهی، اولین شاخصه است و این، مادر همه خصوصیات دیگر زندگی امیرالمؤمنین و حکومت ایشان است. عدالت او هم ناشی از این است. مردم سالاری و رعایت مردم در زندگی امیرمؤمنان هم مربوط به همین است».

عدالت طلبی

«درباره عدالت علوی باید بیشتر از اینها تدبّر کنیم؛ زیرا ارزش یک حکومت، به اقامه عدل است. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: من آماده ام که سخت ترین شرایط زندگی را برای خودم فراهم کنم، اما خدا را در حالی که به یکی از بندگان او ظلم کرده ام ملاقات نکنم. امام علی علیه السلام نسخه کامل اسلام است و حکومت وی، یک حکومت صد در صد اسلامی است. امروزه عدالت باید واقعیتش را در جامعه نشان دهد و کسی حق ندارد بگوید چون ما نمی توانیم مثل امیرالمؤمنین عمل کنیم، پس تکلیفی نداریم، نه، بین آنچه ما می توانیم عمل کنیم و آنچه امیرالمؤمنین بود، مراتب بسیاری فاصله است. ما هر چه می توانیم باید این مراتب را طی کنیم و پیش برویم و مسئولان باید با اجرای عدالت، جاذبه اسلام را مضاعف کنند».

مبارزه با فساد

«امام علی علیه السلام در نامه 53 می فرماید: درباره خود، دوستان و خویشاوندانت رعایت انصاف را در قبال مردم و خدا بکن؛ یعنی اختصاص و امتیاز به آنها نده. ما امروز باید رفتار امیرمؤمنان را دنبال کنیم. مبارزه با فساد، یکی از پایه های اصلی حکومت و نظام اسلامی است. ما باید تلاشمان را بکنیم و همه، مبارزه با فساد را وظیفه خود بدانند؛ زیرا این روش امیرالمؤمنین است. امیر مؤمنان از مردم ملاحظه نکرد؛ حتی از کسانی که از او توقع داشتند ملاحظه نکرد؛ آنجا که دید فساد وجود دارد، با آن مبارزه کرد».

پاک دامنی

«امیرمؤمنان در نامه معروف به عثمان بن حنیف می فرماید: هر مأمومی امامی دارد که باید از دانش او استفاده کند و از نور او نور بگیرد و به او اقتدار و از او پیروی کند. سپس می گوید: من که امام شما هستم، این گونه زندگی می کنم. یکی از خصوصیات حکومت امیرمؤمنان تقواست. تقوا یعنی آن شدت مراقبتی که انسان در اعمال شخصی خود، از راه حق سرپیچی نکند و کاملاً مراقب خود باشد. در همه چیز، دست زدن به آبروی انسان ها، گزینش ها، طرد کردن ها و حرف زدن ها مراقبت کند و بر خلاف حق سخنی نگوید. این یعنی شدت مراقبت».

صداقت و صراحت

«علی علیه السلام مظهر تقوا و امانت و صدق و صراحت بود. آن بزرگوار با اینکه یک سیاست مدار و رییس دنیای اسلام بود و تدبیر امور یک جمعیت عظیم بر دوش او بود، اما سیاست مداری علی موجب این نمی شد از جاده صراحت و صداقت کنار رود. کاری که سیاست مداران دنیا انجام می دادند، این بود که به حرف هایشان اعتقاد قلبی نداشتند و چهره و قیافه ای را که به خود می گرفتند، با باطن آنها متفاوت بود. لیکن اینها در امیرالمؤمنین وجود نداشت. علی علیه السلام ، آن قله بلند انسانیت، در این جهت بر خلاف اغلب سیاست مداران عمل کرده است. خصوصیت او این بود که اگر اسم مردم را می آورد، برای آنها حقیقتاً ارزش قائل بود؛ نه مثل آن کسانی که در سطح بین المللی، از هر چه تروریست حرفه ای است و هر چه غارتگر بین المللی است عملاً حمایت و پشتیبانی می کنند، بعد خجالت هم نمی کشند و بر زبان، نام حقوق بشر و مردم سالاری را جاری می کنند».

توجه به محرومان

 

«در نظام اسلامی باید همه افراد جامعه، در برابر قانون و در استفاده از امکانات خدادادی میهن اسلامی، یکسان و در بهره مندی از مواهب حیات، متعادل باشند. هیچ صاحب قدرتی، قادر به زورگویی نباشد و هیچ کس نتواند بر خلاف قانون، میل و اراده خود را به دیگران تحمیل کند. طبقات محروم و پا برهنگان جامعه، مورد عنایت خاص دولت باشند و رفع محرومیت و دفاع از آنان در برابر قدرتمندان، وظیفه بزرگ دولت و دستگاه قضایی محسوب شود. هیچ کس به خاطر تمکن مالی، قدرت آن را نیابد در امور سیاسی کشور و در مدیریت جامعه دخالت و نفوذ کند، و هیچ تدبیری در جامعه، به افزایش شکاف میان فقرا و اغنیا نینجامد. پابرهنگان، حکومت اسلامی را پشتیبان و حامی خود حس کنند و برنامه های آن را در جهت رفاه و رفع محرومیت خود بیابند».