سردار غلامی با دلنوشته خود، دلهایمان را به دوران دفاع مقدس می برد.
کد خبر: ۹۲۷۸۳۱۹
|
۰۲ مهر ۱۳۹۹ - ۰۷:۴۰

به گزارش خبرگزاری بسیج، دلنوشته سردار غلامی در دوران دفاع مقدس: هوا گرم و آتش قهر دشمنان اسلام برگرمی زمین و فضای آن می افزاید.

راهی طولانی از صحرایی سوزان در پیش است،بضاعتم کم و خردسالان فراوانی که با پای برهنه از میان آتش دشت محسن آب به سوی نقطه امید و رهایی در حرکتند همراه دارم.

 گاه گداری سرم را به عقب برگردانده و شهر زیبای مهربانم که در گوشه قلبم جای گرفته و آن را به جای می گذارم از زاویه دید چشمان خسته و خیره ام می‌گذرانم.

چندان دور نشده ام که حرارتی سوزان از پشت سر دعوتم به وداع با شهر شیرینم می کند . برای بار دوم سرم را برگرداندم و مهران را نظاره کردم، نخل و سرو و  درختان اوکالیپتوس سرسبز آن که گویا خیابان سیدحسن است در آتش می‌سوزند یعنی باید وداع آخرین کرد، سالها از کاشانه در به در ماند و فریاد کودکان خردسالش را از اینکه پدر تشنه ام شنید و چون چاره ای برای پاسخ نیست سوخت و با این دشت و شهر سوزان که آسمانش هم سوزناک است ساخت.

 آری این جریان و ماجرای فرار مردم جنگ زده شهرهای مهران و دهلران و روستاهای تابعه آن است که چه دلخراش آن را می شنوی!

 می خواهم بگویم ای نسل های آینده، ای  آنانی که زخم بی التیام استکبار و اعراب بی انصاف را بر بدن خود دارید آیا می دانید فرزندان و پیران شما را در خانه و کاشانه خود کشتند و اموال این دردمندان سال‌ها زجر کشیده را چپاول کرده و به یغما بردند ؟

آیا می‌دانید نوامیس مسلمین را ... و سال ها قصد لگد مالی و انهدام ارزش‌های اسلامی و انقلاب شما را داشتند ؟

بشنوید ماجرای مادران و پدران پیر نابینای به جای مانده از قافله فرار از مهران غریب را که در گوشه خانه هایشان بی آنکه کسی به آن کمکی برساند از جور ظالمان مردند

شنیده اید ماجرای دختری جوان که در جریان فرار از مهران به همراه خانواده اش در صحرای سوزناک محسن آب از دنیا رفت و او را به جای گذاشته و مظلومانه همانجا دفنش می کنند؟

ای آزادگان آینده تاریخ ، ای نسل های شرافتمندی که فردای آرام تاریخ را در آغوش می کشید بخوانید ماجرای نسل درگیر با جنگ ناخواسته استکبار را که خشم و کینه ابدی شما به این دشمنان در تار و پود آنان نهفته و براستی سرمایه ادامه آزادگی شما و سایر ملل در بند کشیده اند

 جاده کنجانچم بسته شده است از سر تا سر پهن دشت سوزان محسن آب آوای خسته و فریاد جانسوز کمک به گوش می رسد جمع های کوچک و نیازمند مادرانی که دست خردسالان خود را گرفته و به دنبال پناهگاه هستند قلب هر انسان آزاده ای را به درد می آورد.

 تنها راه فرار مردم از جاده ترشابه به منطقه ملکشاهی است که آوارگان بی پناه مهران را به سمت ایلام هدایت می کند ، یعنی ایلام به صورت جدی وارد جنگ شد.

 

ارسال نظرات