خبرهای داغ:
گفتگو با یک پرستار ایثارگر دوران دفاع مقدس؛
همیشه و در همه زمانها، روحیه ایثارگری و خدمت به بشر در پرستاران وجود داشته و دارد. این روحیه، نشات گرفته از راه و مسیر حضرت زینب (س) است...»
کد خبر: ۹۲۷۸۴۶۰
|
۰۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۶

به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج،نام پرستار، به نام و شخصیت عظیم و گرانقدری همچون حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) گره خورده است. نقش‌آفرینی این قشر متعهد در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بی‌نظیر بوده است؛ به طوری که دوران دفاع مقدس شاهد ایثارگری و رشادت‌های بانوان رزمنده‌ای بود که نقش بسزایی در پشتیبانی از رزمندگان داشتند و چه بسا که خود در این راه به مجروحیت، اسارت یا شهادت می‌رسیدند. روایت جهادگری پرستاران و امدادگران در آن برهه حساس تاریخی، وجهه دیگری از الگوی زن مسلمان و انقلابی را بازآفرینی می‌کند که در همه عرصه‌ها حضور فعال و مثمرثمر دارد. با فرارسیدن هفته دفاع مقدس، به سراغ یکی از پرستاران ایثارگر جنگ هشت ساله رفتیم تا مروری بر خاطراتش کنیم.
"صدیقه فیاضی"، متولد ۱۳۳۴ در شادگان و بزرگ شده آبادان است. او دانشجوی رشته پرستاری در دانشگاه اصفهان بود که در آن مقطع، به خاطر انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه، با گروه جهادی دانشجویان در شهر و روستاها اطراف اصفهان مشغول خدمت و ارایه خدمات پزشکی بوده، اما پس از مدتی با هدف خدمت به همشهری‌های خود به آبادان برمی‌گردد که جنگ تحمیلی آغاز می‌شود. وی سال ۶۱، بعد از آزادی خرمشهر در سوم خرداد، با بازگشایی دانشگاه‌ها به اصفهان برگشت و اکیپ دانشجویان رزمنده را تشکیل داد که در عملیات، به مناطق مختلف برای خدمت به مجروحین اعزام می شدند، مانند ارومیه، ایلام، سنندج، اندیمشک و دزفول. بعد از جنگ، سال ۷۱ با پیشنهاد رئیس دانشگاه علوم پزشکی اهواز، مسئولیت راه اندازی دانشکده پرستاری و مامایی آبادان را برعهده گرفت، طبق فرمایش امام راحل که فرمودند: «بازسازی را مانند جنگ بدانید»، آنجا را با دست خالی و کمک اداره بازسازی مناطق جنگی و به کمک دانشگاه اهواز و یکسری از دانشجویان راه‌اندازی کرد.
همچنین از دیگر فعالیت‌های این پرستار ایثارگر در زمان جنگ، این بود که در ایلام یک سالن ورزشی را در اختیارشان گذاشتند با ۴۰۰ تخت و گفتند یک روزه اینجا را تبدیل به نقاهتگاه مجروحین کنید، تا مجروحان جنگی که نیاز به عمل نداشتند به آنجا انتقال داده شوند. با کمک دوستان این کار انجام شد و از روز بعد عملیات، از مجروحان مراقبت بعمل آمد.
ایثارگری پرستاران برای درمان بیماران کرونایی، من را یاد دوران جنگ می‌اندازد
این پرستار ایثارگر در این گفتگو اظهار داشت: ما در دانشگاه، کارهای پزشکی، جهادی و فرهنگی انجام می‌دادیم. با شروع جنگ تحمیلی، من وارد بیمارستان طالقانی آبادان و مشغول خدمت به مجروحین جنگی شدم. در ابتدای جنگ، دو ماه از خانواده خودم هیچ اطلاعی نداشتم زیرا فرصت رفتن به منزل نبود. بعلت نیاز بیمارستان، کمبود نیرو و ضرورت حضور دایم، مدام در بیمارستان بودم . امروز با شیوع بیماری کرونا، وقتی می‌بینم پرستاران، خانواده و کودکان خود را رها می‌کنند و هفته به هفته در بیمارستان ها مشغول خدمت به بیماران کرونایی هستند، ناخودآگاه به یاد دوران جنگ می افتم و با خود میگویم همیشه و در همه زمانها، روحیه ایثارگری و خدمت به بشر در پرستاران وجود داشته و دارد. این روحیه، نشات گرفته از راه و مسیر حضرت زینب (س) است، ایشان با گذشت و ایثارش راه را به ما نشان داد تا بدانیم چه مسیری را باید بپیماییم. تمام این خدمات با توفیق الهی و الگو گرفتن از حضرت زینب (س) و روحیه ایثارگرانه انجام می شد. پرستاران در زمان جنگ از هیچ کاری در مراقبت از مجروحین دریغ نورزیدند و در این راه، شهدای زیاد دادند ازجمله آقای حیدری رئیس دانشکده پرستاری و مامایی اصفهان. در آبادان و خرمشهر نیز پرستاران و امدادگران زیادی شهید شدند. مانند خواهر رزمنده شهیده مریم فراهانیان و بسیاری از شهدایی که اسم آنها بخاطرم نشستند.

سختی های پرستاری در دوران جنگ
وی به یکی دیگر از سختی های پرستاری در دوران جنگ اشاره کرد و گفت: علاوه بر مراقبت از مجروحین، در آن برهه زمانی وظیفه سنگین جلوگیری از نفوذ دشمن در بیمارستانها برای تخلیه اطلاعاتی از مجروحان و لو رفتن مسائل سری جبهه و جنگ، کسب اطلاعات و حفاظت از جان مجروحان را هم داشتیم. در آن زمان، گروههای معاند و ضد انقلاب وارد بیمارستان ها می‌شدند و از مجروحانی که برای درمان به آنها داروی کتالار و کتامین تزریق شده بود، حرف می‌کشیدند. خاصیت این مواد دارویی اینگونه است که اگر به بیمار تزریق شود، سپس هر حرفی از بیمار بپرسی جواب میدهد و ناگزیر ما چنین وظیفه ای داشتیم که از نفوذ دشمنان بر سر بالین مجروحان جنگی محافظت کنیم.
فیاضی تعریف کرد: پس از یک هفته فعالیت شبانه روز در بیمارستان و خدمت به مجروحین، به منظور دیدن خانواده از بیمارستان خارج شدم که سر ایستگاه ایستاده بودم، ناگهان صدای مهیب انفجار لوله های نفت شنیده شد و سپس زبانه کشیدن شعله های آتش را در اطراف منزل شاهد بودم. هیچ کس قادر به رفت و آمد در منطقه نبود، بنابراین دیدن خانواده نیز برایم میسر نشد. مجددا بدون اینکه بدانم خانواده‌ام در چه وضعیتی هستند به بیمارستان برگشتم و مشغول خدمت به مجروحین شدم. تا دو ماه از خانواده هیچ اطلاعی نداشتم، چراکه دائم در بیمارستان مشغول خدمت و مراقبت از مجروحین بودم و شرایط سختی را می گذراندیم. رژیم بعث عراق مکرر شهر را بمباران می کرد، آب و برق قطع شده بود، با گرمای شدید تابستان و نبود خنک کننده، شرایط سخت بود. وجود مجروحان گاهی با تب ۳۸ درجه، وظیفه مراقبت را دشوارتر و مسئولیت را سنگین‌تر می‌کرد. از طرفی نبود آب کافی و جیره بندی، امکان پاشویه دادن را دشوار می‌کرد.
وی در ادامه گفت: به لطف خدا، پس از دو ماه مجروحی نیاز به یک همراه پرستار داشت که بنده و خانم محسنی پذیرفتیم که مجروح را تا اهواز همراهی کنیم و از طرفی اطلاعی از خانواده‌ام کسب کنم. پس از تحویل مجروح به بیمارستان در شهر اهواز و ماهشهر پیگیر خانواده شدم که اطلاع دادند همه الحمدالله سالم هستند و در شادگان با شرایط بسیار سخت زندگی می کنند. مجددا به اتفاق خانم محسنی از ماهشهر با یک لنکروس ارتشی به اتفاق دو سرباز از مسیر خاکی که دائم تیراندازی می شد به سمت آبادان رفتیم و مجددا در بیمارستان طالقانی آبادان به خدمت مجروحین ادامه دادیم.
خدمتگزاری که به دستور شهید جهان آرا انجام شد
این پرستار ایثارگر یادآور شد: در سال ۱۳۶۰ بعنوان یک بسیجی به دستور شهید جهان آرا، توفیق خدمتگزاری به مجروحان را داشتم و برای مدتی مدیر بیمارستان آقای حسنی و آقای دکتر عین الهی مسولیت مدیریت پرستاری بیمارستان را به عهده بنده گذاشتند تا اینکه در پنجم مهرماه، شکست حصر آبادان اتفاق افتاد. در این عملیات بدلیل نبود امکانات و بسته شدن راه، این دوران هم با سختی گذشت. بطوریکه یک هفته پس از آن دچار خونریزی معده شدم. سال ۱۳۶۱ پس از آزادی خرمشهر با اعلام بازگشایی دانشگاه مجبور به ترک آبادان و برگشت به کلاس درس در اصفهان شدم اما آنجا آرامش نداشتم زیرا دوری از جبهه و مجروحین خیلی سخت بود. لذا با کمک دانشجویان دانشکده، گروه دانشجویان پرستار رزمنده را تشکیل دادم و در هر عملیات که ممکن بود به شهرهای مختلف از جمله ارومیه، ایلام، اندیمشک و.. اعزام می شدیم و توفیق خدمت گذاری به مجروحین را داشتیم و اگر امکان حضور در جبهه‌ها نبود، شبها در بیمارستان آیت الله کاشانی در خدمت مجروحین بودم و روزها سر کلاس درس و کارآموزی.
این استاد دانشگاه، ادامه داد: اکثر مواقع، از خاطرات جنگ و از مجروحین و شیوه مراقبت آنها، برای دانشجویانم تعریف می‌کردم. یکبار موضوع پیاده روی از آبادان به شادگان و بلعکس را توضیح می دادم که در زمان جنگ چندبار با پای پیاده از مسیر میانبر، از آبادان به شادگان و بالعکس میرفتم درحالیکه یک دختر ۲۲ ساله بیشتر نبودم. دانشجویان تصور می‌کردند اغراق میکنم، میگفتند خانم، آبادانی ها زیاد لاف میزنند! اما عین واقعیت است زیرا آن زمان، ماشین بقدر کافی نبود و برای تردد، باید از مسیرهای بیراهه با پای پیاده درحالی که تیرها و ترکش‌ها به سمت مان می آمد، می‌رفتیم. عشق خدمت به مجروحان، ۶ بار من را در این مسیر قرار داد و این امروز برای دانشجویانم قابل باور نیست.
ضرورت احیای ارزش های دفاع مقدس در دانشگاه ها
وی تاکید کرد: ضرورت دارد در دانشگاه‌ها، ارزش‌های دوران دفاع مقدس احیا شود و پرستارانی ایثارگر به جامعه تحویل داده شوند. اکنون بسیاری از اساتید پرستاری در دانشگاه‌ها، پرستاران دوران جنگ هستند. پرستاری در همه زمانها، الگوی خود را حضرت زینب (س) قرار می‌دهد. از این رو امیدواریم در آینده نیز بتوانیم پرستارانی ایثارگر و از جان گذشته به جامعه تحویل دهیم. البته این ویژگی در جامعه مان وجود دارد، مثلا وقتی زلزله بم آمد، اکثر دانشجویان، درخواست داشتند که اکیپی را تشکیل دادند تا برای خدمت ایثارگرانه اعزام شوند.
معجزات الهی در دوران جنگ
فیاضی معجزات الهی در دوران جنگ را یادآور شد و گفت: معجزات الهی در دوران دفاع مقدس هرگز از یادم نمی‌رود. اطراف بیمارستان طالقانی مدام بمباران می‌شد. اما معجزه ای بود که موشک به بیمارستان برخورد نمی‌کرد. یا مثلا، معمولا عادتمان بود که به سردخانه میرفتیم و با شهدا حرف میزدیم. یکروز یکی از پرستاران بنام خانم باغی به سردخانه رفت و ناگهان متوجه شدکه یک مجروحِ شهید شده، درحال نفس کشیدن و تکان خوردن است. سریع او را بیرون کشید و احیا را شروع کرد و الحمدالله زند ماند، معجزه دیگری که یادم است، حالات شهدا، مانند لبخندشان بر چهره بود، درحالی که اصلا امکان ندارد وقتی جسم می‌میرد، لبها حالت خنده به خود بگیرند.
این پرستار دوران دفاع مقدس تعریف میکند: فریاد "یاحسین" و "یازهرا" مجروحان در اورژانس هنوز هم در گوشم می‌پیچد. یاد دارم شهید محمدرضا کیانی مدتها در بسیج بیمارستان خدمت میکرد، بعد از مدتی خسته شد و گفت به جبهه می‌روم. آن موقع من مدیریت بخش پرستاری بیمارستان طالقانی را برعهده داشتم. یکروز در اورژانس بیمارستان متوجه شدم که یک نفر درحال داد زدن و یا زهرا گفتن است برگشتم و دیدم شهید کیانی است. مجروح شده و ترکشی به نزدیکی قلبش خورده بود. به اتاق عمل منتقل شد و تحت عمل قرار گرفت اما متاسفانه یک هفته بعد بعلت وخامت صدمه در اتاق ریکاوری شهید شد. هنوز طنین فریادهای یا زهرایش در گوشم می‌پیچد. بیشتر مجروحان در مقابل آنهمه درد و زجری که میکشیدند، ناله و فریاد آنچنانی نمیکردند. گاهی برخی به خاطر عفونت بالا، تب شدید داشتند و در آن گرمای بالای ۴۰ درجه خوزستان تحمل و طاقت بسیاری داشتند و هیچ نمی‌گفتند. بطورکلی صحنه‌های عجیبی در دوران جنگ رقم میخورد که دیدن آنها فقط در جنگ و جبهه ممکن است.

پرستاران نیز خون خود را اهدا می‌کردند/ عظمت الهی را در مجروحان و شهدا می‌دیدم
فیاضی در مورد ویژگی معنوی و ایثار و ازخودگذشتگی مجروحان و شهدا بیان کرد: روزی یک امدادگر جبهه که دائم مجروح به بیمارستان منتقل می‌کرد، خود مجروح شد و دو چشم، دو پا و یک چشم خود را از دست داد. یک چشم وی نیز به علت له شدن بر روی تخت عمل خارج شد. من که تا آن لحظه چنین صحنه‌ای را ندیده بودم، بشدت حالم بد شد. با کمک دوستان کمی بهتر شدم اما صحنه‌ دلخراش و آزاردهنده‌ای بود. پس از آن اعلام شد مجروح نیاز به خون تازه و گروه خونی B دارد. از آنجایی که در سطح شهر کسی نبود، هر زمانی که نیاز به خون تازه بود، خواهران امدادگر و رزمنده خون اهدا می کردند. در مورد این مجروح، بنده توفیق اهدا خون به ایشان را داشتم که خداوند از من بپذیرد ان شالله. پس از انتقال مجروح به ریکاوری و بهوش آمدن، اولین چیزی که از من خواست، قرائت سوره زلزال بود. این موضوع همیشه برایم معما بود تا زمانیکه کتاب معاد را مطالعه می‌کردم متوجه شدم خواندن این سوره در راحتی جان دادن موثر بوده و خداوند ملائکی را مامور راحتی جان دادن فرد می نماید. پس احتمالا مجروح از شهادتش باخبر بوده که با آن شرایط، فقط درخواست قرائت قرآن را داشت. یکی از ویژگی رزمندگان در آن شرایط روزه بودن آنها بود که خیلی از آنها با زبان روزه شهید شدند، مانند شهید ربیعی که هر وقت مجروح می شد و به بیمارستان انتقال می یافت، از من می خواست تا اذن کاری انجام نشود که روزه‌اش را باطل کند. در واقع، همه قبل از شهادتشان، چهره‌های بسیار نورانی داشتند و ائمه را باقدرت تمام حس می‌کردند و خبر از شهادتشان میدادند. گویی عظمت الهی را در مجروحان و شهدا می‌دیدم. ما پرستاران هم شبها برای بهبود حال بیماران بدحال، زیارت عاشورا و دعای توسل میخواندیم و در واقع مثل اعضای خانواده شان شده بودیم.
افتخار پرستاری از سردار «علی فضلی» را داشتم
این پرستار دوران جبهه و جنگ در ادامه خاطراتش یادآور شد: بنده در دوران جنگ تحمیلی افتخار پرستاری از سردارانی همچون «علی فضلی» را داشتم. ایشان به دلیل ترکش به قفسه سینه و داشتن چست تیوپ، دچار تنگی نفس شدند که نیاز به اکسیژن داشتند اما بدلیل کمبود تجهیزات بیمارستانی در آن دوران بویژه دستگاه اکسیژن، ایشان را به اتاق ریکاوری انتقال دادم و اکسیژن وصل شد. البته بلافاصله که مجروح آوردند مجددا ایشان به بخش منتقل شدند. در آن دوران سعی می‌شد با حداقل امکانات، بهترین مراقبت‌ها از مجروحین بعمل آید. سردار فضلی، بارها مجروح می شدند و پس از بهبودی، مجددا در جبهه حضور می‌یافتند. البته این برگشت مجدد به جبهه را در اکثر مجروح ها شاهد بودیم که نشان ایثار، پایمردی و وجود خصلت شهادت طلبی و پرورش یافته مکتب آقا اباعبدالله حسین (ع) بودن، در آنها بود.
وی افزود: من به حال آنها غبطه میخوردم و آرزو میکردم کاش پسر بودم و میتوانستم به جبهه بروم. روزی سردار فضلی به من گفت: خانم فیاضی آیا شما زمان انقلاب در تهران بودی؟ گفتم: نه، من اهل خوزستان هستم. این مقدمه کوچک سبب شد من از او بخواهم من و چند تا از پرستاران را به جبهه ببرد. یک روز سردار فضلی، برنامه ریزی کرد تا ما را به خرمشهر ببرد. در روز موعود، رفتیم تا زیر پل خرمشهر، و چه صحنه‌های باورنکردنی دیدیم. سربازان در یک تونل تاریک و نمدار استراحت می‌کردند و ما با یک دوربین از زیر پل در آنطرف خرمشهر، عراقی ها را مشاهده کردیم، دیدن شرایط سخت رزمندگان، من را بسیار ناراحت و غمگین کرد.
وی در پایان و در یک جمله به دانشجویان پرستاری توصیه کرد: پرستاران عزیز و دانشجویان گرامی ما در هر برهه از زمانی مانند جنگ، شیوع بیماری و سایر شرایط وظیفه سنگین مراقبت و آموزش در جامعه را بعهده دارند. ان شالله قدر خودشان را بدانند و مردم ما هم قدرشناس خدمات ارزنده آنها انشالله هستن و باشند. اجرشان با حضرت زینب (س).

طنین یاس - فرزانه همتی

ارسال نظرات