تشعشع خورشید از قلم استاد عبدالمجید فرائی؛ شاعر پیشکسوت آئینی کشور
کد خبر: ۹۲۸۶۶۸۶
|
۲۸ مهر ۱۳۹۹ - ۲۳:۲۶

باچشم دلم، نگاه کردم، دیدم

با گوش حقیقت شنوابشنیدم

***؛

ایکاش،تواین نکته همی دانستی

اجرام و سما، برای انسان‌چیدم

 نقش رخ تست،هرچه را می بینی

از این سخن یار، به خود  بالیدم

یک آینه، در مقابل من بگرفت

درآینه، من کل جهان را دیدم

 آن هاهمه، تصویرخودمن بودند

ازشوق وشعف،حضوراو بالیدم

 بیخودشدم ازخویشتن ازرحمت او

از بانی و نقاش ازل،  پرسیدم

 من کیستم ای رب؟بجزبنده ی تو

شرمنده، ز دیده اشک ها باریدم

 آن بنده نواز، باعطوفت فرمود:

ای بنده کنون، گناه تو بخشیدم

 درگاه خداوند توانای‌ جهان

افتادم وخاک پای اوبوسیدم

 لبخند به لب،  مرا تماشامی کرد

من  نیز،به رسم بندگی،کوشیدم

 صدشکر،ازاین موهبت عیدغدیر

من درکنف تشعشع خورشیدم *

 سروده"عبدالمجیدفرائی"۹۹/۵/۱۷

 * - من ذره ام.

(به ذره گرنظرلطف، بوتراب کند)

(به آسمان رود و کار آفتاب کند)

مصرع دوم،ازحضرت علی"ع"است

 

کنف = سایه- کرانه

ارسال نظرات