استانِ آذربایجان، در راسِ ایران
باشدسرِایران زمین،بالطفِ یزدان
ای درتَوهّم غوطه ور،برخیزازخواب
تبریز باشد، جایگاهِ نرّه شیران
عضوی از او باشد، ارومیّه دلاور
باشد عزیز و نورِچشمِ مُلک ایران
از اردبیلِ نازنین، گویم : برایت
آنجاست می دانی خودت،مهدِدلیران
آنجا رضازاده، به دامن پرورانده
بایک ابالفضلش،شماراکرده حیران
ای اردوغان،ابله ترازخود،دیده بودی؟
عِرضِ خودت رامی بری،ای مردِنادان
شاید، ز سر عقلت پریده، ازسفاهت
ازمنطق وعقل وخِرَد،هستی گریزان
افتاده ای دردامِ شیطان، از منیّت
باید رهاسازی خودت،ازبندِشیطان
ما امتحان دادیم، مارامی شناسی
کردیم، صدّام ورفیقانش، پشیمان
اندیشه کن، راهِ خطا را رفته ای تو
پس حدِّخودبشناس،ایرانی مرنجان
کردی غلط،پس معذرت خواهی،مجازاست
خودرا رها کن ای رجَب، ازبندِ بحران
ما دردوسویِ ساحلِ" آراز " * یک تن
هستیم، از قومیّت و قرآن، نگهبان
*****
آذری دوست دارد، ایران را
باتمام وجود، از دل و جان
ما شنیدیم، شعرخوانیِ تو
از لبان تو بود، یک هذیان
پای از رویِ خاکِ ما بردار
جای تونیست،بیشه شیران
هردوسوی ارس، برادروار
قطع خواهندکرد،پایِ اَردوغان
* آراز=اصطلاح ترکی رودارس است
سروده "عبدالمجیدفرائی 24 و ۹۹/۹/۲۳
