یادداشت/

شب یلدا برای من بی معناست آقاجانم تا وقتی شب و روزم بی توست

یلدا با کرسی و با شعرخوانی حافظ زیباست. حقیقتش رابگویم آقا، تاوقتی دریمن کودکان گرسنه اند، در میانمار کودکان کباب می شوند، فلسطین دراشغال است برایم یلدا مفهوم جشن ندارد. یلدای واقعی برایم اولین شب ظهورت است.
کد خبر: ۹۳۰۴۸۰۵
|
۳۰ آذر ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۷

به گزارش خبرگزاری بسیج از کرج، رحمت نژاد خبرنگار بسیجی در یادداشتی آورده است:نه! دنیای خوبی نیست، بدون تو همه چیز تغییر کرده است، همه درگیر خویش شده اند، اینجا ماه ها و روزها برای رسیدن به تو عجله ندارند. اینجا کوچه ها برای تو آبپاشی نمی شود،گل ها بدون تو هم شکوفه می کنند ،جای خالی ات همه جا حس می شود، حتی در دل هایمان، اینجا هوا مملو از نبودنت شده است.

ما سَرمان در گوشی است و وقت هایی که نیست، غَمِ نان و آب و مَعاش نمی گذارد، نمی گذارد برویم تو را بخوانیم و بفهمیم. همه عادت کرده اند به زندگی بدون امام، به بی عدالتی دردنیا، به ظلم به مظلوم ، به یلدای بی امام ، غافل ازاینکه بی تو، شب یلدا که هیچ، بلکه هرجشنی بی معناست، زندگی ها بر مَدار خودخواهی وتشریفات و بدعت های به وجود آمده می چرخد.

صدای رادیو تاکسی رشته افکارم را پاره می کند، « براساس پیشنهاد قرارگاه عملیاتی ستاد ملی مقابله با کرونا و بررسی های انجام شده، برای پیشگیری از رفت و آمدها و تجمعات شب یلدا مقرر شد روزهای شنبه و یکشنبه  29 و 30 آذر ماه، اصناف از ساعت 18 تعطیل و تردد خودروهای شخصی نیز در این دو روز، از ساعت 20 ممنوع شود».

شبِ یلدایِ امسال مصادف شده است با میلاد حضرت زینب(سلام الله علیها) و روزِ پرستار. دسته ای رُزِ سُرخ در بَغَلَم بی قرارند برایِ رسیدن به دستانِ مدافعانِ سلامتی که ماه هاست در روزهایِ انتشار ویروس کرونا با دوری از خانه و خانواده هایشان با همان روحیه ی زینب گونه و جهادیِ رزمندگان هشت سال دفاعِ مقدس جان بر کَف گرفته اند و خالصانه از بیماران پرستاری کرده‌اند.

باز هم صدایِ رادیویِ تاکسی رشته افکارم را پاره می کند! «شب یلدا،بهانه ای ست برای دور هم بودن ،اما گرانی هندوانه ،انار ،آجیل در بازار سر به فلک کشیده ...» به بیرون نگاه میکنم، همه چیز بوی شب یلدا می دهد، آتلیه یِ عکاسی ای که تبلیغ عکس با تِمِ شب یلدا می کند، خانم دست فروشِ کنار خیابان که گیره سر و گردنبند و دستبند شب یلدا می فروشد و دخترکان و مادران دورش جمع شده اند، شیرینی فروشی ای که انواعِ کیک وشکلات ودسر باتزیین هندوانه ای دریخچالش به چشم می خورد، به قول گوینده رادیو، قیمت هندوانه وانار وآجیل هم سر به فلک کشیده!

مگر شب یلدا چه شبی ست که اینچنین قیمت بازار را به هم ریخته! هندوانه یخ زده که رنگ جوهر قرمز هم به خوردش داده اند کیلویی  n تومان!انار کیلویی n تومان! خلاصه بازار سیاهی راه افتاده بیا و ببین ! بازار سیاهی شبیه بازار سیاه زلزله یِ کرمانشاه که قیمت پلاستیک واقلام ضروری زلزله زدگان سر به فلک کشیده بود. بازارسیاهی شبیه بازار سیاه سفر اربعین که قیمت ویزا وکرایه چندبرابر شده بود. بازار سیاهی شبیه روزهایِ ابتداییِ کرونا که میلیون ها ماسک و دستکش  و الکلِ احتکار شده کشف و ضبط شد.

بازارسیاهی جزیی از مسلکمان شده حتی در شرایط بحرانی زلزله! کرونا! دیگر خودمان هم به خودمان رحم نمی کنیم! جالب اینکه، مردمی که همیشه از گِرانی می نالند دراین بازار سیاه چنان غرق خرید شده اند که اصلا گرانی و کرونا یادشان رفته، وَ تمامِ تلاششان را می کنند تا قبل از تعطیلیِ اصناف، ساعت 18 خریدشان را بکنند.  مگر آدم چه قدر در یک شب می تواند بخورد وبیاشامد که این بازار این همه به تکاپو افتاده است؟

ازتاکسی پیاده میشوم، به سمتِ بیمارستانِ امام علی(علیه السلام) کرج که این روزها مدافعانِ سلامت و بیماران را در دِلِ خود جای داده است می روم. به رسمِ ادب و قدر دانی از مدافعانِ سلامت در روزِ پرستار رو به چهره های کبود و سرخ که برایِ نجاتِ جانِ انسان ها می جنگند، لبخند میزنم و شاخه ای رُزِ سُرخ تقدیم میکنم. لباسِ چند پَرستار با بیت، مصراع و یا دل‌نوشته‌ای حال و هوایِ دیگری گرفته و توجه ام را جَلب می کند. 

« جهاد»، « اگر در شهر پیچیده هراس مرگ باکی نیست/ پرستارم و جانم را برای تو سپر کردم» از بیت‌ها و دل نوشته هایی است که حک شدنش بر روی لباس کادر درمان به چشم می‌خورد؛ به مناسبت روزِ میلادِ حضرت زینب(سلام الله علیها) در نماز خانه یِ بیمارستان جشن دارند، شاخه گُلِ هایِ رُزِ سُرخ انگار نمک گیرشان کرده است! من را هم به جشنشان دعوت می کنند.

در ابتدای مراسم همه با هم دعایِ فرج را زمزمه می کنیم: « الهی عَظُمَ البَلاء... » چه قدر دلم میخواهد بعد از « ادرکنی، ادرکنی ها ...» بگویم: 

یلدا مگر چیزی جز به انتظار طلوع خورشید نشستن است ؟یلدا برای من بی معناست آقاجانم تا وقتی شب وروزم بی توست ...کاش همه مان،یلدایمان را به یاد تو آقا صبح کنیم،کاش گره بزنیم سیاهی یلدا را باسپیدی صبح آمدنت، تازندگی مان باکیمیای دعایت سروسامان بگیرد.

راستی آقا این روزها بویِ الکلِ دست هایمان وقتِ دعا خواندن فرشته ها را اذیت نمی کند؟ یلداباکرسی و دیدوبازدیدش دوست داشتنی است ،باشعرخوانی حافظ زیباست. حقیقتش رابگویم آقا، تاوقتی دریمن کودکان گرسنه اند، درمیانمار کودکان کباب می شوند، فلسطین دراشغال است برایم یلدا مفهوم جشن ندارد. یلدای واقعی برایم اولین شب ظهورت است. صاحب الزمانم، مابرای آمدنت دعامی کنیم وتوبرای به راه آمدنمان.

ارسال نظرات
پر بیننده ها