آخرین تیر ترکش دولت ترامپ، عادی سازی روابط کشورهای عربی و دیگر کشورهایی بود که بواسطه فرهنگ و ساخت اجتماعی شان، در ظاهر ارتباطی با رژیم صهیونیستی نداشتند.
کد خبر: ۹۳۰۵۰۷۸
|
۰۱ دی ۱۳۹۹ - ۰۷:۳۴

به گزارش خبرگزاری بسیج؛رژیم صهیونیستی از بدو تاسیس با تهدید های عدیده ای روبرو شد که تهدید موجودیتی و هویتی مهمترین آن بود. با گذشت ۷ دهه از زمان تاسیس این رژیم هنوز کشورهای زیادی در منطقه از پذیرش آن، و برقراری روابط با این کشور سرباز می زنند و ملت ها و دولت های منطقه و جهان، به حمایت از ملت مظلوم فلسطین اعتقاد دارند.

 

بحران مشروعیت دیگر بحرانی است که گریبان رژیم صهیونیستی را بیش از هر زمانی گرفته است و این مسئله مسئولان آن را وادار کرده تا بیشتر از گذشته بدنبال حل بحران های موجودیتی و هویتی خود باشند تا شاید از این طریق بتوانند، بحران مشروعیت را نیز لگام بزنند.

 

از سوی دیگر با روی کار آمدن دولت ترامپ در آمریکا و دگردیسی در سیاست خارجی این کشور، شاهد این بودیم که اقدامات آنها در سطح جهان ابتر مانده و دستشان برای انتخابات آمریکا خالی بود.

 

توافق با کره شمالی علی رغم تمام تلاش های رئیس جمهور پیشین آمریکا و حضور در خاک این کشور به جایی نرسید و فشارها، ایران را پای میز مذاکره ننشاند. از طرفی روابط نامتعادل با روسیه، چین و کشورهای اروپایی، زنگ خطری جدی برای دولت ترامپ بود.

 

معادله «معامله قرن»

 

ترامپ در روز ۵ دسامبر ۲۰۱۷ قدس را پایتخت رژیم صهیونیستی اعلام و سفارت آمریکا را از تل‌آویو به قدس انتقال داد. اتفاقی که با انزجار ملت ها و دولت های زیادی همراه شد و در ادامه این روند و تنها چند ماه بعد، ترامپ و نتانیاهو در واشنگتن از طرح به اصطلاح معامله قرن رونمایی کردند، طرحی که فلسطین را بعنوان کشوری محصور در اسرائیل معرفی کرده و بخش اندکی از خاک فلسطینیان را شامل می شد.

 

این معادله قرار بود هم به نتانیاهو و هم به ترامپ کمک کند تا بتوانند پیروز انتخابات های کشورشان باشند، اما در نهایت با شکست مفتضحانه ای روبرو شد؛ معامله به اصطلاح قرن با تمام تبلیغاتی که برای آن شد به یکباره مانند دودی از بین رفت و ترامپ را از هر زمانی ناامید تر کرد. پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا نتیجه همین آزمون و خطاهایی است که جز رسوایی برای آمریکا دستآورد دیگری نداشت.

 

ترسیم نقشه برای یک کشور و ملت آن هم از فرسنگ ها دورتر، از اتفاقات نادری است که تنها در ذهن زمامداران ناپخته و ناآگاه شکل می گیرد. آن هم نقشه ای که هیچ یک از ارزش های آن ملت را در نظر نگرفته و به نوعی توهین هم تلقی می شود. این شکست هم میخی بر تابوت دولتی شد که ادعای تغییر مناسبات به نفع ملت آمریکا را داشت.

 

روابط غیرعادی

 

آخرین تیر ترکش دولت ترامپ، عادی سازی روابط کشورهای عربی و دیگر کشورهایی بود که بواسطه فرهنگ و ساخت اجتماعی شان، در ظاهر ارتباطی با رژیم صهیونیستی نداشتند. اگر چه در گذشته کشورهایی مانند مصر و اردن علی رغم خواست ملت هایشان اقداماتی را در این زمینه انجام داده بودند و با واکنش هایی مواجه شده و هزینه های گزافی هم پرداخته بودند، اما در سال های اخیر برقراری رابطه با اسرائیل، تابویی بود که سران وابسته عربی و آفریقایی توانایی اجرایی کردن آن را نداشتند.

 

ترامپ در آستانه انتخابات آمریکا با یک برنامه تبلیغاتی دیگر یعنی عادی سازی روابط «امارات متحده عربی» و رژیم اشغالگر سعی داشت خود را پیروز عرصه سیاست خارجی نشان دهد. «بحرین» پس از امارات روابط خود را در ظاهر هم با اسرائیل عادی کرد و ادعای این کشورها ایجاد صلح و ثبات در منطقه بود، امر مهمی که نه تنها با ایجاد دشمن مشترک و هراساندن افکار دیگر ملت ها از ایران، حادث نخواهد شد، بلکه به بی ثباتی در منطقه دامن خواهد زد. تمام این اقدامات کمکی به پیروزی متحد سران مرتجع عربی در آمریکا نکرد و در نهایت افتضاح شکست را نصیب آنها کرد.

 

نگاه ترامپ تنها معطوف به کشورهای عربی نبود و «سودان» و «مغرب» هم در ادامه این روند روابط خود را با رژیم صیونیستی عادی کردند. اقدامات این دولت ها با منافع و خواست ملت هایشان در تضاد و تعارض قرار دارد و سر پر سودای آنها، مسیر تباهی را مقابلشان گشاده است. اعتراض ها در این کشورها گواه روشنی است به فاصله بین جامعه و دولت و شکاف ها این زمامداران را دست به دامان آمریکا و اسرائیل کرده است. بحران «مشروعیت» و «مقبولیت» در بسیاری از کشورهای عربی و آفریقایی حکام این کشورهای را به لبه پرتگاه برده است.

 

در آفریقا به واسطه بحران های عدیده و فقر و گرسنگی ملت های آن و عدم کارآمدی دولتهای آنها، روند توسعه به حلقه مفقوده ای تبدیل شده است که بسیاری از کشورهای آفریقایی با آن، دست به گریبان هستند. چندین کشور آفریقایی در سالهای گذشته با پیگیری برنامه هسته ای به دنبال ایجاد توسعه و مطرح کردن خود در سطح بین الملل بودند که سودان هم از این امر مستثنی نیست. "رویاپردازی هسته ای" هم می تواند یکی از دلایل پذیرش اسرائیل و پشت کردن به آرمان فلسطین توسط این دولت ها باشد.

 

پروژه عادی سازی روابط برخی کشورها با رژیم صهیونیستی عاقبتی جز شکست ندارد، این روند هم مانند معامله به اصطلاح قرن افتضاح دیگری در کارنامه سیاست خارجی دولت ترامپ خواهد بود. دولت های عربی و آفریقایی بجای اینکه دست به دامان رژیم اشغالگر شوند، باید صدای ملت خود را شنیده و درصدد حل بحران ها به شکلی اصولی باشند. برقرای رابطه با اسرائیل برای ملت امارات، بحرین، سودان و مغرب تحقیر به حساب می آید و تهدیدات بیشتری را متوجه آنها خواهد کرد.

 

جواد بخشی الموتی

دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی

ارسال نظرات