وقتی بیماری بچه ها، آغاز کارآفرینی مادر فداکار می شود
به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج،
مادران ایرانی به عشق، مهربانی و صبوری شناخته شدهاند، انسانهای پر از احساس که دریایی از رحمت و اسوههایی از فداکاری اند و وجه متفاوت ایثارمدارنه در بی منت بودن و وسعت دامنه آن در بین تمام اعضای خانواده است. بطوری که می توان گفت برای یک مادر فرزند هر چه پر اشتباه و هر چه پر زحمت باشد باز هم او را بسیار دوست می دارد!.
در سرزمین ما و خیلی از کشورهای دیگر مادرانی هستند که در کسوت مادری لباس پرستاری از فرزند پوشیده اند و به زیبایی هر چه تمام تر ادای عشق مادری و وظیفه پرستاری می کنند، مادران بیماران خاص، مادران بیماران ای بی، مادران بیماران فلج مغزی - حرکتی که مادرانه را طور دیگری تفسیر کرده اند.
امروز ما در خدمت مادر دو فرزند معلول هستیم . بانویی که هم در نقش مادری ، هم در نقش پرستاری و هم در نقش یه زن کارآفرین در جامعه با تمام رنجها و سختی ها به خوبی نقش خود را ایفا می کند.
داستان امروز ما معرفی یکی از مادران نمونه ی کرد از استان ایلام شهرستان دهلران است که برای کودکانش همچون فرشتهای مهربان بوده و رنجها و مرارتهای کودکانش را عاشقانه تیمار میکند. مادری که همانند خورشید شبانه روز زندگی فرزندانش را روشنی میبخشد.
شهناز محمد زاده مادر دهلرانی است که ۵ فرزند ، دو پسر و سه دختر دارد. دختران او به نام های محیا و فادیا از بندگان خاص خدا و دارای معلولیت اند. اما شهناز خانم، در سختترین شرایط زندگی، صبور و با توکل بر الطاف خداوند، عاشقانه وجود فرزندان معصومش را به آغوش میکشد. دختران زیبا و بی گناهی که « فلج مغزی» هستند.
خانم محمدزاده به گرمی پذیرای ما می شود، او صبور و مهربان است، توکل به خدا و رضایت از آنچه برایش تقدیر کرده در کلام به کلام صحبت هایش معلوم است. او می پرسم: در این سال ها هیچ وقت احساس خستگی و ناامیدی نکردی؟ هیچ وقت به فکرت نرسید که دخترها را به مراکز بهزیستی تحویل بدهی؟
می گوید: من با خدا معامله کردم و از خداوند خواستم، کمکم کند که از درگاهش ناامید نشوم، درست است که سختی نگهداری از بچه ها زیاد است اما وقتی سختی ها رو با خدا معامله میکنی، شیرینی خاص خودش را دارد! آرزوی من فقط عاقبت بخیری است.
از این مادر مهربان می پرسم با این همه دغدغه نگهداری بچه ها چطور شد به کارافرینی رو آوردید؟ می گوید: از سال ۱۳۷۲ برای معالجه فرزندانم به تهران مسافرت میک نم در بیمارستان با افرادی آشنا شدم که به صنایع دستی علاقمند بودند و قرار شد در سفر بعدی سفارشات آنها را با خود به تهران بیاورم اینگونه جرقه ای در ذهنم زده شد که برای خود کاری دست و پاکنم و به این شکل در جرگه کارآفرینان قرار گرفتم.
آنچه من از کارها و هنرنمایی های این بانوی کُرد خوش سلیقه دیدم ، تمام نقش های بافته شده از حصیر، جاجیم و گلیم بافی بود که همگی طرح هایی ذهنی داشتند و چنان ترکیب رنگ ها و نقش ها و نگارها با هم همخوانی دارند که چشم هر بیننده ای را به طرف خودش جذب می کند.
شهناز خانم ادامه می دهد: زمانی که برای معالجه فرزندانم که به شهرهای اراک،اصفهان، سمنان،یزد و ارومیه مسافرت می کردم صنایع دستی خودم را در آنها شهرها به فروش می رساندم که کمک خرجی خوبی برای درمان بچه هایم باشد.
این بانوی کارآفرین با بیان اینکه در تولید محصولاتم از اولین مرحله که از تولید نخ آغاز می شود تا رنگ ریزی و بافت محصولات، توسط خودم انجام می شود و در این کار چند شاگرد دارم و به زنان سرپرست خانوار هم آموزش رایگان می دهم.
وی با تأکید براینکه کارگاه من در منزلم می باشد تا در کنار دو دختر معلولم باشم و به آنها هم رسیدگی کنم، می گوید: به خاطر فرزندان معلولم، هیچوقت از خدا گلهای نکردم. من همیشه قبل از خواب برای دختران معلولم دعای نور می خوانم و روز را با شکرگذاری از خداوند به پایان می رسانیم.
محمد زاده با بیان اینکه هزینههای پزشکی بالا است، ادامه می دهد: همیشه سر نماز خدا رو شاکرم بابت دو فرشته ای که به من عنایت کرده است، خدا روزی رسان است و روزی بچهها را میدهد. من مطئمنم که بعد از هر سختی آسانی است من روحم بالا پیش خداست و جسمم روی زمین است در کنار خانواده به خصوص فرزندانم است.
طنین یاس - از ایلام شهرستان دهلران؛ فاطمه چراغی پور