از «جواد فِری» انقلاب تا شیر شجاع «دارخوین»

«محمد‌جواد دل‌آذر» از جوانان مبارز قم در دوران پیروزی انقلاب بود و پس از حماسه آفرینی‌های فراوان در عملیات‌های مختلف دفاع مقدس روز ۱۳ اسفند سال ۶۴ به شهادت رسید.
کد خبر: ۹۳۲۵۳۶۸
|
۱۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۷
 
به گزارش خبرنگار بسیج از قم، «محمد‌جواد دل‌آذر» فرزند محمدعلی در دوم فروردین سال ۱۳۳۷ در شهر مقدس قم به دنیا آمد.

وی که همواره به همراه پدر در نماز‌های جماعت شرکت می‌کرد و محضر علمای اسلام شرف‌یاب می‌شد، توفیق یافت چهره ملکوتی امام خمینی را نیز زیارت کرده و نسبت به این شخصیت آسمانی، الفت و دوستی قلبی پیدا کند.

هفت ساله بود که وارد دبستان ارسطو شد. پس از گذراندن پایه ششم ابتدایی به دلیل مشکلات مالی ناگزیر به کار سفالگری روی آورد. هر چند تحصیل خود را در دبیرستان شبانه حکیم نظامی دنبال کرد، ولی علی‌رغم استعداد عالی، موفق به ادامه تحصیل نشد و با تشویق و اصرار دوستان به استخدام کادر درجه داری هوانیروز ارتش درآمد.

با این حال جوّ ضد اسلامی حاکم بر ارتش در زمان طاغوت، مجال ماندن را از او گرفت. از این رو با فرار و غیبت‌های مکرّر، پس از ۲۰ ماه حضور در ارتش و فراگیری آموزش‌های رزمی و نظامی، زمینه اخراج و رهایی خود را از این محیط فراهم آورد.

پس از این دوره جواد دوباره وارد محیط کار شد، امّا در کنار کار کردن، از تقویت بینش سیاسی و دینی خود نیز غافل نبوده و با مطالعه کتاب‌ها و انس با طلّاب علوم دینی، بر رشد خویش می‌افزود.

آنگاه که جرقه انقلاب در خرمن طاغوت افتاد، او یکی از کارآمدترین جوانان قم و جلودار مبارزات علیه رژیم طاغوت در این شهر بود. سازماندهی راهپیمایی‌ها و تظاهرات در سطح شهر، آموزش‌های نظامی به جوانان انقلابی برای مبارزه با عمال پهلوی، ساختن سه راهی با مواد منفجره و مقابله با مزدوران رژیم طاغوت نمونه‌ای از فعالیت‌های انقلابی اوست.

جواد که به خاطر مو‌های مجعدش نزد دوستان به «جواد فری» معروف بود چنان شناخته شده بود که مأموران طاغوت بار‌ها در صدد تعقیب و دستگیری او بر آمدند. هنگامی که حضرت امام (ره) تصمیم گرفتند از پاریس به ایران مراجعت کنند جواد به عضویت کمیته استقبال در آمد. با ورود امام (ره) به میهن اسلامی، او یکی از اعضای گروه جیپ اسکورت مسلّحانه خودروی حامل ایشان بود. در حالی که جیپ، اتومبیل حامل امام را همراهی می‌کرد واژگون شد و جواد به سختی از ناحیه کمر آسیب دید و به بیمارستان منتقل شد و او را به بیمارستانی در تهران منتقل کردند.

با عنایت خدای متعال عمل جراحی وی نتیجه‌ای معجزه‌آسا داشت. جواد پس از این عمل چند ماه قادر به حرکت نبود، اما جراحت کمر او کم کم رو به بهبودی گذشت. انتقال او به بیمارستان آیت الله گلپایگانی قم و سپس به منزل در حالی صورت گرفت که تقریبا نیمی از بدنش در گچ بود. جواد که همچون موج دریایی پر تلاطم اهل آرامش نبود پس از مدتی گچ‌ها را از کمرش جدا کرد.

با تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در قم، به عنوان عضو فعال گروه ضربت این کمیته در دستگیری عوامل مزدور رژیم معدوم پهلوی و قاچاقچیان مواد مخدر تلاش بسیاری کرد. با آغاز درگیری در کردستان از سوی کمیته راهی آن دیار گشت و چند ماه در سنندج و دیگر شهر‌های آن منطقه به مبارزه با عناصر ضد انقلاب مشغول شد.

در آذر سال ۱۳۵۸ به اتفاق شهید محمد منتظری به منظور مبارزه با صهیونیست‌ها به جنوب لبنان مسافرت کرد و شش ماه در آنجا به فعالیت و نبرد دلاورانه با دشمن صهیونیستی پرداخت.

بازگشت جواد از لبنان با دور تازه‌ای از مبارزات یعنی مبارزه با عناصر فریب خورده منافق در سطح شهر و خنثی کردن تلاش‌های مذبوحانه آن‌ها بر ضد انقلاب همراه بود. فعالیت‌های چشمگیر وی و دوستانش به گونه‌ای بود که با وجود شهید دل‌آذر و عناصر حزب‌الله جایی برای عرض اندام منافقین و منحرفین کوردل باقی نمی‌ماند.

وی در سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و بعد از گذراندن یک دوره آموزشی کوتاه مدت به سوی جبهه‌های نبرد شتافت و چندین بار مجروح شد. در روز‌های ابتدای جنگ با حضور در جبهه‌های دارخوین، سلیمانیه و محمدیه با مسئولیت واحد خمپاره انداز شجاعانه در مقابل دشمن بعثی ایستاد. تجربه و آموزش‌هایی که او در دوران حضور در کادر درجه داری ارتش کسب کرده بود در این جا به کمک وی آمد.

لیاقت و شایستگی‌های جواد کم کم او را آماده پذیرش مسئولیت‌هایی خطیر در عرصه دفاع مقدس کرد. مسئولیت فرماندهی عملیات لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع) آزمون سنگینی بود که این فرمانده لایق توانست از آن سر بلند بیرون آید. او در بیشتر عملیات‌هایی که لشکر ۱۷ به عنوان یگان عمل کننده شرکت داشت، با شجاعت و زیرکی خود نقشی تعیین کننده در پیروزی‌های لشکر ایفا کرد.

سرانجام پس از سال‌ها تلاش انقلابی و شجاعانه و شرکت در عملیات‌های محرم، رمضان، خیبر، والفجر ۴ و بدر، ۱۳ اسفند سال ۱۳۶۴ در عملیات ظفرمند والفجر ۸ در منطقه فاو، زمانی که در قنوت عشق با معبود خویش در راز و نیاز بود، بر اثر ترکش خمپاره به آرزوی دیرینه اش شهادت در راه خدا رسید و پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد.

کتاب زندگینامه داستانی سردار شهید محمدجواد دل‌آذر تحت عنوان «شیر دارخوین» به رشته تحریر در آمده است.

انتهای پیام/
ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار