به گزارش خبرگزاری بسیج از اردبیل ، وقتی پای صحبتش مینشستی، انگار با تمام وجودش حرف میزد. زمانی که میخواست خاطرهای از رفقای شهیدش بگوید از گوشه چشمان مهربانش، قطرهای اشک میلغزید و گونههایش را به آرامی خیس میکرد. مجروح بود، اما هیچگاه از راهی که آغاز کرده بود و جان شیرینش را در راه دفاع از وطن و عقیده و آرمانش فدا ساخته بود، پشیمان نبود و همه را به ایستادن و مقاومت کردن فرا میخواند.
در یکی از آخرین سخنرانیهاش گفت: برادران گرچه تنی ناتوان دارم و نمیتوانم چون گذشته اسلحه در دست در مقابل دشمن بایستم، لیکن آمادهام تا این جان رنجورم را سپر خویش قرار دهید. وقتی این جملات را میگفت، همه بارانی شدند، کلماتی که با تمام وجودش بیان میکرد و به آنچه میگفت اعتقاد راسخ داشت.
اژدر محمدیدوست، مرد مهربان جبههها و مدیری دلسوز و خدوم بود. از روزگاری میآمد که چون یارانش نفس امام عزیز را درک کرده و امروز سفارشش، پشتیبانی از ولایت بود.
حاج اژدر چون کوهی استوار و رزمندهای نستوه در همه سالهایی که از زخمهای دوران جبهه و جنگ رنجور بود، ایستاد و ناامیدی و خستگی را خسته کرد. او برای همه آنهایی که دل در گرو انقلاب و ایران دارند، الگویی تمام عیار بود.
خزان روزگار او را چه زود از ما گرفت و داغمان را تازه ساخت. آری، مرد مهربان و پهلوان نامآور اردبیل چشم از جهان فرو بست، اما یاد و نامش همواره تاریخ بر تارک اردبیل و ایران خواهد درخشید.