به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، در سالروز شهادت امام محمدباقر (ع) امیرعلی حسنلو مدیرگروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه در خصو سیره به بیان نکاتی پرداخته است.
وی در پاسخ به این سوال که سیره امام باقر (ع) در مواجهه با اقشار مختلف مردم چه ویژگیهایی داشت بیان کرد: قبل از پاسخ مقدمهای را بیان میکنم، امام محمد باقر (ع) پیشوای پنجم شیعیان در دوران امامت خود با تنی چند از زمامداران و خلفا معاصر بود: ولیدبن عبد الملک (۸۶-۹۶)، سلیمان بن عبد الملک (۹۶-۹۹)، عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱).، یزیدبن عبدالملک (۱۰۱-۱۰۵) و هشام بن عبد الملک (۱۰۵-۱۲۵).
این خلفا به استثنای عمر بن عبدالعزیز که شخصی نسبتاً دادگر بوده و به خاندان پیامبر (ص) علاقه داشت، همگی در ستمگری، استبداد و خود کامگی، دست کمی از نیاکان خود نداشتند و به ویژه نسبت به پیشوای پنجم شیعیان همواره سختگیری میکردند.
در چنین شرایطی اما وجود مبارک امام محمدباقر (ع) چون شمعی بود که جامعه از نور آن بهره مند میشد. درب خانه امام (ع) به روی مردم جهت استفاده از علوم بی نهایتش در این دوران تاریک باز بود و مردم به این خانه امید پناه میآوردند و از دریچه رحمت و علم آن امام همام بهره مند میشدند. امام محمدباقر (ع) در پذیرش مردم از دوستان تا گروههای مختلف اعم از دانشمندان، علما، ثروتمندان، فقرا چنان سخاوتی داشت که در وصف ایشان چنین ابیاتی سروده شد:
لو کان یوجد عرف مجد قبلهم لوجدته منهم علی أمیال
اگر مجد و بزرگواری قبل از آنها (ائمه) پیدا شود تنها در بین آنها به جهاتی این مجد دیده میشود
إن جئتهم أبصرت بین بیوتهم کرماً یقیک مواقف التسال
اگر به سوی آنها روان شوی بینا شوی از کرم آنها در بین خانههای آنها که مواقف کردند.
نورالنبوة والمکارم فیهم متوقع فی الشیب والاطفال
نور نبوت و مکارم اخلاق در پیر و جوان آنها و کودکانشان، توقع میرود
از سوی دیگر همان طور که در تاریخ آمده است، دوره حاکمیت امویان، مدینه مورد بی مهری بود و فقر در شهر رسول الله از بی داد امویان مستولی شده بود، در نتیجه امام باقر (ع) از فقرای مدینه حمایت مالی فراوانی داشت.
بهترین و نیکوترین کار نزد آن حضرت در این دنیا این بود که به برادران دینی خود صله دهد؛ هرگز از دادن صله ملول نمیشد، حتی به فرزند خود امام صادق (ع) سفارش کردند که بعد از خود به مردم نیازمند انفاق کنند. امام باقر (ع) شبها به تمام مستمندان مدینه که شناسایی کرده بود غذا رسانده و در این امر مخفیانه عمل میکرد.
یکی از ویژگیهای بارز شخصیتی امام باقر که تاکنون به آن پرداخته نشده است ویژگی تلاش و کوشش آن بزرگوار به منظور تأمین وضع معیشتی زندگی فردی و کمک به محرومان جامعه اسلامی بود. امام باقر (ع) همچون امامان دیگر در اوج زهد و تقوا و در نهایت عبادت و بندگی خدا، اهل کار و تلاش بوده و از اینکه دیگران زندگیاش را تأمین کنند به شدّت بیزاری میجست. چنان که وقتی محمد بن منکدر یکی از زُهّاد معروف عصر آن حضرت از ایشان میخواهد که از کار و کوشش دست بردارد و به فکر دنیا و طلب مال نباشند! و با بیان چندگونه سوال میکند که اگر در این حال (کار و کوشش) مرگ سراغ حضرت بیاید چه خواهد کرد؟ حضرت در جواب میفرمایند: «به خدا سوگند اگر مرگ در این حالت سراغم آید، به حق در حالت اطاعت از خدا سراغم آمده است. چون با همین کار است که خود را از تو و دیگران بینیاز میسازم. من زمانی از خدا بیمناک هستم که هنگام معصیت و نافرمانی خدا، مرگم فرا رسد.» محمد بن منکدر میگوید: پس از شنیدن این سخنان به آن حضرت عرض کردم: خدا رحمتت کند، من میخواستم شما را موعظه کنم، امّا شما مرا راهنمایی کرد.
یکی از ویژگیهای بارز شخصیتی امام باقر که تاکنون به آن پرداخته نشده است ویژگی تلاش و کوشش آن بزرگوار به منظور تأمین وضع معیشتی زندگی فردی و کمک به محرومان جامعه اسلامی بود
امام باقر (ع) در کنار تأمین معاش زندگی خویش، هیچ زمانی از حال محرومان غافل نمیشد و به دستگیری و دلجویی از مستمندان جامعه میپرداختند. و این در حالی بود که شرایط حاکم، فشار مالی فراوانی بر اهل بیت علیهم السلام تحمیل میکرد. امام صادق در این باره میفرماید: «پدرم با اینکه از نظر امکانات مالی، نسبت به سایر خویشاوندان، در سطح پایینتری قرار داشتند و مخارج زندگی وی، سنگینتر از بقیه بود، هر جمعه به نیازمندان انفاق میکرد و میفرمود انفاق در روز جمعه، دارای ارزشی فزونتر است، چنان که روز جمعه، خود بر سایر روزها برتری دارد».
حسنلو با اشاره به خفقان دوره اموی، در خصوص نوع برخورد امام محمدباقر (ع) با مخالفان اهل بیت و چگونگی راهنمایی و هدایت مردم از سوی ایشان را درمواجهه با ظلم اینگونه عنوان کرد: امویان پس از شهادت امام حسین (ع) بر امور مسلط شدند؛ سنن پیامبر (ص) به شدت تحت تأثیر و در معرض تحریف بود و پس از قیام و شهادت امام حسین (ع) حرکت فرهنگی ضرورت داشت؛ همچنین بیان انحراف امویان مساله مهم دیگری بود که باید تحقق مییافت، در چنین فضایی امام باقر (ع) برای احیای ارزشهای دینی و پاسداری از ارزشها، و به تناسب موقعیت، از راهها و شیوههایی بهره جست:
۱- نهی از همکاری با حکومت طاغوت
امام (ع) همواره مؤمنان را از همکاری با حکومت طاغوت نهی میکرد و به هر طریق ممکن، این پیام خود را به گوش امت میرساند.
«عقبة بن بشیر اسدی» میگوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: من در میان قوم خود از حسبی عالی برخوردار بودم؛ قوم من در گذشته عریف (معاون و کارگزار) داشتند که جان سپرد؛ مردم تصمیم گرفتند که مرا به جای او به ریاست بگمارند، نظر شما چیست؟ آن حضرت فرمود: «فان کنت تکره الجنة و تبغضها فتعرف علی قومک و یاخذ سلطان جابر بامرء مسلم لسفک دمه فتشرکهم فی دمه و عسی لا تنال من دنیاهم شیئا»؛ (اگر از بهشت بدت میآید و از آن ناخشنودی، کارگزار قوم خود شو؛ زیرا چه بسا سلطان ستمگری، مسلمانی را میگیرد تا خونش را بریزد و تو [که گوشهای از کار آن سلطان را بر عهده گرفتهای] شریک آنان در خون او خواهی بود، در حالی که ممکن است از دنیای آنها بهرهای نبری) و زمانی که فردی گفت: از زمان حجاج تاکنون والی بودهام، آیا راهی برای توبه هست؟ امام سکوت کرد و بعد از تکرار سوال، فرمود: «لا، حتی تؤدی الی کل ذی حق حقه»؛ (نه، مگر اینکه حق هر صاحب حقی را ادا کنی).
همچنین یکی از شیعیان به نام «عبدالغفار بن قاسم» میگوید: به امام باقر (ع) گفتم: نظرتان در نزدیک شدن من به سلطان و رفت و آمد به دربار چیست؟ فرمود: این کار را برای تو صلاح نمیدانم؛ گفتم: گاهی به شام میروم و بر ابراهیم بن ولید وارد میشوم؛ فرمود: «ای عبدالغفار! رفت و آمد تو نزد سلطان سه پیامد منفی دارد: محبت دنیا در دلت راه مییابد، مرگ را فراموش میکنی، و نسبت به آنچه خدا قسمت تو کرده ناراضی میشوی.»
عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! من عیالوارم و هدفم از رفتن به آنجا، انجام تجارت است؛ فرمود: «ای بنده خدا! من نمیخواهم تو را به ترک دنیا دعوت کنم، بلکه میخواهم گناهان را ترک کنی؛ ترک دنیا فضیلت است، اما ترک گناه فریضه و واجب است و تو در شرایطی هستی که به انجام واجبات نیازمندتری تا کسب فضائل. زمانی هم که مردم برای تبریک گفتن به والی جدید مدینه، به خانهاش میرفتند، فرمود: خانه والی، دری از درهای آتش است.
همچنین آن حضرت فرمود: «انما عقر الناقة رجل واحد فلما رضوا اصابهم العذاب؛ فاذا ظهر امام عادل فمن رضی بحکمه و اعانه علی عدله فهو ولیه و اذا ظهر امام جور فمن رضی بحکمه و اعانه علی جوره، فهو ولی»؛ ناقه [صالح] را یک نفر پی کرد، ولی چون توده مردم به آن راضی شدند، عذاب به همه آنها رسید؛ پس هرگاه امام عادلی ظاهر گشت، هر کس راضی به حکم او باشد، و او را در عدلش یاری کند، یاور او خواهد بود؛ زمانی که امام ستمگری ظاهر شود، هر کس به حکم او راضی باشد، و او را بر ستمکاریش یاری کند، یاور او خواهد بود.
۲- مبارزه رو در رو
امام صادق (ع) میفرماید: «در یکی از سالها که هشام بن عبدالملک برای انجام مراسم حج به مکه آمده بود، امام باقر (ع) نیز در مکه بود؛ امام (ع) برای مردم سخنرانی کرد و فرمود: «سپاس خدایی را که محمد (ص) را به پیامبری مبعوث کرد و ما را به وسیله او کرامت بخشید؛ ما برگزیدگان خدا بر خلق اوییم و انتخاب شده از میان بندگان وی هستیم؛ ما خلفای الهی هستیم؛ پس آن کسی که از ما پیروی کند، سعادتمند است. این سخنان به گوش هشام رسید… وقتی به مدینه برگشتیم، به وسیله نامهای از کارگزارش در مدینه خواست امام (ع) را به دمشق بفرستد؛ وقتی وارد شدیم، سه روز اجازه ورود نداد؛ روز چهارم وقتی در آستانه ورود قرار داشتیم، هشام - که نفرین خدا بر او باد - به اطرافیانش دستور داد، پس از او، هر یک به امام باقر (ع) ناسزا بگویند و سرزنش کنند؛ امام (ع) وارد شد و بدون آنکه توجه خاصی به هشام کند، در جملهای کلی به اهل مجلس گفت: «السلام علیکم»، و بدون اجازه گرفتن از هشام، در جایی مناسب، بر زمین نشست....
هشام گفت: ای محمد بن علی! همواره یک نفر از شما خاندان، وحدت مسلمانان را می شکند و مردم را به سوی خود فرا میخواند، هشام شروع به سرزنش کرد و بعد از وی، یکایک اهل مجلس سخنان توهین آمیزی گفتند؛ امام باقر (ع) ایستاد و فرمود: «ای مردم! به کدام سو می روید و شما را به کجا میبرند؟ خدا [نسل] اول شما را به وسیله ما خاندان هدایت کرد و آیندگان شما هم به وسیله ما راه مییابند؛ اگر شما پادشاهی زودگذر دنیا را دارید، ما در آینده فرمانروایی خواهیم داشت؛ پس از فرمانروایی ما هیچ حاکمیت و پادشاهی نیست؛ زیرا ما اهل فرجامیم و خدا فرموده است: «والعاقبة للمتقین».
در پی این سخنان، به دستور هشام، امام (ع) را به زندان بردند، ولی در آنجا همگان دلبسته امام شدند و بعد از شکایت زندانیان از این وضع، هشام دستور داد، امام باقر (ع) و فرزندش امام صادق (ع) را نزد وی ببرند.
وقتی وارد شدند، هشام و اطرافیانش مشغول تیراندازی بودند؛ هشام گفت: ای محمد! تو هم با بزرگان قوم من وارد مسابقه شو و تیراندازی کن؛ امام باقر (ع) فرمودند: از من گذشته است، اگر صلاح بدانی معاف باشم؛ هشام گفت: به حق کسی که ما را با دینش عزت داد و محمد را مبعوث کرد، تو را معاف نمیکنم؛ امام (ع) کمان وتیر را گرفت و نُه تیر را پشت سر هم به هدف زد که هر یک در وسط تیر قبلی قرار گرفت و به هدف خورد؛ هشام گفت هرگز همانند کار تو را ندیده بودم و گمان نمیکنم کسی در روی زمین اینگونه تیراندازی کند؛ امام (ع) فرمود: ما کمالات و حقایق دین را به ارث می بریم؛ همان دین کاملی که خداوند فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا». با شنیدن این سخنان، چهره هشام دگرگون شد و سوالات و اشکالهای متعددی را مطرح کرد و امام (ع) پاسخ داد.
مدیر گروه تاریخ مرکز پاسخگویی به شبهات با توجه به شرایط خاص دوره حیات امام محمدباقر (ع) و انحرافات فکری که در جامعه ایجاد شده بود، در خصوص شیوه مواجهه آن حضرت با انحرافات اظهار داشت: آن امام همام اقدامات فرهنگی متعددی داشت و در عین حال از بُعد علمی نسبت به آگاهسازی جامعه مبادرت ورزید که در ادامه به برخی از این موارد اشاره میکنم؛
۱- مبارزه با قدریّه و جبریّه
از جمله مسائل بحثانگیز اعتقادی که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به پرسشهای مختلف بر میانگیخت، مسأله جبر و اختیار است. دور ماندگان از مکتب اهل بیت (ع) به دلیل عدم آشنایی کامل با منطق وحی و عدم تسلّط بر مجموعه آیات قرآن (که ظاهر دستهای موهِم جبر و ظاهر دستة دیگر، موهِم اختیار مطلق است) و ناآگاهی از شیوه جمع میان پیامهای آن، گرفتار افراط و تفریط میشدند، گروهی به جبر گراییدند و دستهای به اختیار کامل. گرچه این جریان فکری در عصر امام صادق (ع) اوج بیشتری داشت امّا خیزشهای آن در عصر امام باقر (ع) نمایان شد.
امام باقر (ع) در ردّ نظریّه جبر و اختیار مطلق میفرماید: «لطف و رحمت الهی به خَلق، بیش از آن است که آنان را به انجام گناهان مجبور سازد، و سپس آنان را به خاطر کارهایی که به اجبار انجام دادهاند عذاب کند. از سوی دیگر، خدا قاهرتر و نیرومندتر است که چیزی را اراده کند و تحقق نیابد. از آن حضرت سوال شد مگر میان جبر و اختیار، جایگاه سوّمی است؟ امام فرمودند: آری میان جبر و اختیار مجالس گستردهتر از فضای آسمانها و زمین است.
۲- مبارزه با غالیان و دروغ پردازان
انحطاط اخلاقی و عقیدتی جامعه اسلامی در عصر خلفای جائر اموی پیامدهای زیانباری را به همراه داشت که از جمله دو پیامد افراط و تفریط در باورهای دینی بود. این دو آفت در حکومت امویان جامعه را به شدت رنج میداد. اگر در جامعه آن روز گروهی از مردم تحت تأثیر شرایط محیط و تبلیغات زهرآگین اموی اهلبیت (ع) تا آنجا از خاندان رسالت فاصله گرفته بودند که آنان را مورد ناسزاگویی قرار میدادند در مقابل، دستهای از مردم به انگیزههای مختلف، در تعظیم مقام خاندان رسالت تا به دانجا زیادهروی میکردند که امامان معصوم (ع) ناگزیر با آنان به مواجهه و مبارزه میپرداختند. عصر امام باقر (ع) از این امر مستثنی نبود.
امام باقر (ع) به عنوان هادی و رهبر شیعیان به مبارزه جدی با این تفکرات منحرف پرداختند و با ردّ اعتقادات و لعن و بیزاری جستن از آنان، اندیشه صحیح اعتقادی را در این باره به شیعیان تعلیم دادند.
وی در خصوص ویژگیهای اخلاقی وعلمی امام باقر (ع) در مجالس درس و بحث بیان نمود: بَعد از شخصیت عظیم الشان پیامبر (ص) منزلت علمی ونقش برجسته امام باقر (ع) در احیای دین بر هیچ کس پوشیده و مخفی نیست، دوست و دشمن همگی اذعان دارند که آن امام همام شکافنده علم بود، سخنان اهل سنت در این مورد بی شمارند که برای اختصار یک مورد را اشاره میکنم و خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
شیخ مفید مینویسد: از هیچکدام از فرزندان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) این اندازه از علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون ادب که از امام باقر (ع) صادر شده، ظاهر نشده است.
«ابن خلکان» از مشاهیر مورخین و قضات و علمای نامی قرن هفتم هجری در اصول اشعری و در فروع شافعی مذهب بود و کتاب «فرضیات الأعیان و ابناء الزمان» از اوست، ابن خلکان از متعصبین اهل سنت بوده، درباره امام باقر مینویسد: «ابوجفر محمد بن زین العابدین … ملقب به «باقر» یکی از ائمه دوازده گانه در اعتقاد شیعه امامیه و پدر (امام) جعفر صادق علیه السّلام میباشد و باقر عالم بزرگ و سید عظیمی بود و به این جهت به او «باقر» گفته میشد که علم را میشکافت و به آن توسعه میداد.
شاعر چنین سروده است:
یا باقر العلم لاهل التُقی و خیر مَن لبّی علی الاجبل
ای شکافنده علم برای پرهیزگاران و ای بهترین کسی که بر کوههای حجاز لبیک گفتی.
پیدایش مذاهب کلامی چون مُرجئه و معتزله و خوارج، و آشنایی مسلمانان با آراءِ ادیان دیگر، و حضور پراکنده پیروان سایر ادیان در میان مسلمانان، و ظهور اختلافات فقهی بر اثر عدم دسترسی فقهای متأخّر به سنّت نبوی به سبب ممنوعیت طولانی روایت و کتابت حدیث و انحرافات عملی و فکری سران سرزمین اسلامی از تعالیم پیامبر (ص) و توجیه حکومت امویان، از طریق ارائه ناقص و تحریف شده تعالیم اسلام، از مهمترین وقایع دوران امام باقر (ع) بود.
گذشته از این، آن دسته از صحابه و تابعان که به پیروی از امام علی (ع) و جانشینان او معتقد بودند، یا به دست حاکمان اموی کشته شده یا بدون امکان انتقال دانستههای خود به نسل بعد درگذشته بودند.
این خلاء از یک سو راه هر نوع اقدام را برای امام باقر (ع) دشوار ساخته و از سوی دیگر راه را برای جاعلان حدیث و غالیان هموار کرده بود. مراقبتهای پنهانی مأموران حکومت اموی از آل علی و امام باقر علیهمالسلام، به فرد شاخص این خاندان، تهدیدی جدّی برای تلاشهای آن حضرت به شمار میرفت.
در این شرایط، امام باقر (ع) به عنوان عالمی که دانش خود را از طریق پدرانش از پیامبر (ص) دریافته، حلقههای درسی بزرگی را در مدینه تشکیل داد.
آن حضرت با این کار چهار هدف عمده را پی گرفت:
۱. عرضه دیدگاههای ناب دین
عرضه دیدگاههای اسلامی در همه زمینهها، به ویژه درباره پرسشهایی که دانشمندان سایر ادیان مطرح میکردند؛ این مطالب هم سبب استواری ایمان پیروان دین میشد و هم غیرمسلمانان را به برتری اسلام معترف میکرد.
امام باقر (ع) با هر یک از پیروان عقاید گوناگون (اهل الآراء) که بر او وارد میشد، مناظره میکرد و مردم مطالب بسیاری را در علم کلام از او فرا گرفتند
بنا بر نقل مرحوم شیخ مفید، امام باقر (ع) با هر یک از پیروان عقاید گوناگون (اهل الآراء) که بر او وارد میشد، مناظره میکرد و مردم مطالب بسیاری را در علم کلام از او فرا گرفتند.
اشاره به «اهل آرا» در کلام مفید حائز اهمیت است. در روزگار امام باقر (ع) گرایشها و مذاهب مختلف کلامی پدید آمد و نیز پیروان ادیان دیگر در سرزمینهای اسلامی زندگی میکردند و میان ایشان و مسلمانان برخوردهای فکری روی میداد.
بدین طریق، پرسشها و بحثهای کلامی مطرح میشد و حضرت باقر (ع) گذشته از مقام امامت و زعامت شیعیان، به عنوان یکی از دانشمندان بزرگ زمان خود، که همه دانشمندان اسلامی به برتری علمی او معترف بودند، به پرسشها پاسخ میگفت و در بحثها شرکت میجُست.
به همین دلیل، موضوع بسیاری از احتجاجات آن حضرت و نیز احادیثی که از ایشان روایت شده، مسائل کلامی است و آنچه امام در این باره فرموده، هم اساس اعتقادات شیعه را تشکیل میدهد و هم در دیدگاههای کلامی مسلمانان اثر جدّی داشته است.
۲. روشنگری درباره انحرافات
روشنگری نسبت به اشتباهات و انحرافات فقهی و کلامی و تفسیری و تاریخی و اخلاقی که یا وابستگان حکومت اموی آن را پدید آورده بودند و یا از عدم اتّصال به سنّت نبوی ناشی میشد. بنابراین، بیشتر مطالب امام باقر (ع) به ابوابی از علوم اسلامی اختصاص یافته که در جامعه اسلامی به صورت نادرست عرضه و به کار بسته میشده است.
بر همین اساس، گفته شده که شمار زیادی از روایات منقول از امام باقر (ع) و نیز سایر امامان شیعه، در حکم تعلیقه یا نقد فقه و کلام و سایر علوم اسلامی متداول در روزگار آنان بوده است، به طوری که در موارد زیادی فهم درست بیانات این امامان بدون آگاهی از نظریات سایر مذاهب اسلامی تا حدی دشوار است.
۳. گشایش ابواب علمی غیرمطرح
گشایش ابوابی از معرفت دینی که حاکمان آن روز جامعه اسلامی از طرح آنها جلوگیری کرده بودند و آگاهی مردم از آنها سلطه نظام حاکم سیاسی را متزلزل میکرد.
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که امویان مردم را در آموزش مباحث ایمان آزاد گذاشتند، اما فراگیری آنچه را به شرک بر میگشت منع کردند، تا اگر مردم را به کارهای شرک آمیز وادارند (ناروایی) آن را در نیابند.
به نظر میرسد که وجود همین تعالیم، علاوه بر بیانات صریحی که رویارویی با حکّام و وابستگان آنها را توصیه میکرده، یکی از مهمترین عوامل مقاومت روانی پیروان این مذهب در برابر جریانات سیاسی حاکم بر جوامع اسلامی بوده باشد.
۴. پرورش دانشمندان اسلامی
گزینش و پرورش گروهی از دانشمندان اسلامی بر مبنای دیدگاههای امام باقر (ع)، و گسیل کردن آنان به شهرهای بزرگ اسلامی به منظور ارائه درست نظریات آن حضرت، و در نتیجه خنثی کردن تبلیغات دراز مدت امویان در معرفی اهل بیت پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم، و نیز نفی گرایشهای غلو آمیز برخی از پیروان اهلبیت، برخورد صریح و قاطع با غالیان و اظهار بیزاری از سران آنان، از جمله مغیرة بن سعید و بیان بن سمعان (هر دو مقتول در ۱۱۹ ق) جزو اقدامات مهم ایشان به شمار میرود.
آن حضرت برای دستیابی به هدفها و نیز اجرای مقاصد دیگری که برخود فرض میدید، گذشته از برپایی حلقههای متعدد درس عمومی و خصوصی، به مناظره با دانشمندان برجسته شهرهای اسلامی و پیشوایان فکری فِرَق مهم آن روزگار و عالمان سایر ادیان و برخی مدعیان راهبری معنوی مردم عنایت خاصی داشت. آن حضرت همچنین از مراسم حج برای گفتگو با مسلمانان مناطق مختلف اسلامی بهره فراوان میبرد.
شماری از مناظرات آن امام همام از سوی مجلسی، احمد بن علی طبرسی و امین گردآوری شده است. اگر بخواهیم برخی مناظرات مشهور آن حضرت را معرفی کنیم میتوان به مناظره با پیشوای مسیحیان شام، قتادة بن دعامه (فقیه بزرگ بصره)، بزرگان کیسانیه، عمر بن ذَرّ قاضی، نافع مولی ابن عمر و مهمترین راوی سخنان وی طاوس الیَمانی و محمّد بن مُنْکَدِر از زهّاد و تارکین دنیا، ابوحنیفه یکی از ائمّه اهل سنّت و عبداللّه بن نافع ازرق از مدافعان تفکّر خوارج اشاره داشت.
انتهای پیام/
منبع :خبرگزاری مهر