معاونت بررسی و گفتمان‌سازی بسیج اساتید مطرح کرد:

تحلیلی بر رفتار انتخاباتی احمدی نژاد

انتخابات خرداد 1400 بازنده‌هایی داشت، یکی از آن‌ها احمدی نژاد بود که با برداشت‌های غلط خویش گمان می‌کرد اگر از مردم بخواهد تا پای صندوق‌های رای حاضر نشوند، این اتفاق خواهد افتاد. در حالی‌که در خوش‌بینانه‌ترین حالت، وزن این فرقه را می‌توان در بخشی از آرای باطله جستجو کرد.
کد خبر: ۹۳۵۸۴۷۴
|
۲۷ تير ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۰

به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، معاونت بررسی و گفتمان‌سازی سازمان بسیج اساتید کشور در یادداشتی تحلیلی به رفتار انتخاباتی محمود احمدی نژاد پرداخته است. 

در متن این یادداشت آمده است:

انتخابات 1400 برندگان  و بازندگان بزرگی داشت. بزرگترین پیروز انتخابات هسته سخت نظام بود که ثابت کرد حتی بر خلاف فضای سنگین روانی حاکم بر جامعه و نگاه های تند و سنگین طیفی از مردم، پای صندوق های رای حاضر شده و توانستند با انداختن حدود 9 میلیون رای، فرضیه هیچ کس نخواهد آمد باطل کرد. طرفداران نظام در این انتخابات همچنین نشان دادند امکان بسیج حدود 50 درصد از جامعه را دارند.

با تلاش هسته سخت نظام ملت ایران موفق شد بر موج تحریم های سیاسی – روانی غرب برای تحریم انتخابات فائق آمده ثابت کرد تحریم های اقتصادی آمریکا و غرب بر مردم ایران اثر نکرده است. بدون تردید آثار این ایستادگی ملت بر ادامه گفتگوهای وین را شاهد خواهیم بود.

لذا بزرگترین بازنده انتخابات تفکر تحریم در غرب بود که گمان می کرد با فشارهای اقتصادی توانسته حمایت ملت ایران از نظام را کاهش داده و همانطور که در چند انتخابات گذشته با حمایت از یکی از نامزدهای متمایل به خود، او را از صندوق های رای دربیاورد، اکنون قادر است از ملت ایران بخواهد که با صندوق های رای قهر کرده و مشروعیت نظام را زیر سوال ببرنند.

بازنده بزرگ دیگر این انتخابات «ابرجریان لییرال – سکولاری» بود که ایده دین حداقلی را تحت عنوان پروتستانیزم اسلامی در کشور دنبال می کند. نماینده های فکری  و سیاسی این جریان را می توان در طیف های گسترده ای از اصلاحات مشاهده کرد که اصلاح طلب پیشتاز می نامند و ملت ایران از آنها با عنوان فتنه و سبز یاد می کند. اصلاح طلبان هر چند سیاست اصلی شان تحریم بود اما برای نجات از شکست مفتضحانه در آخرین روزها دست به تلاش هایی نیز زدند اما چیزی جز همان افتضاح عایدشان نشد و متوجه وزن خویش در کشور شدند. البته ممکن است بخواهند موضوع رد صلاحیت ها را مطرح کنند اما خودشان از شوراها و فضای جامعه متوجه شدند که لطف بزرگتر را شورای نگهبان به آنها کرد که نگذاشت این افتضاح را با نیروهای اصلی خود دریافت کنند.

انتخابات خرداد 1400 یک بازنده بزرگ دیگر هم داشت و آن احمدی نژاد بود که با برداشت های غلط خویش گمان می کرد اگر از مردم بخواهد تا پای صندوق های رای حاضر نشوند، این اتفاق خواهد افتاد. در حالیکه در خوشبینانه ترین حالت، وزن این فرقه را می توان در بخشی از آراء باطله جستجو کرد.

آنچه احمدی نژاد را به این باور غلط رسانده بود، یکی توهمات شخصی و روحیه خود بزرگ بینی اش بود و دوم اطرافیان چاپلوس و تملق گویان حلقه اولش و سوم مردمی که در سفرهای او به نقاط دوردست به استقبالش می آمدند. اما آنچه احمدی نژاد از درک آن عاجز ماند این بود که وقتی مردم به استقبالش می آمدند شعارشان «صلی علی محمد(ص) یاور رهبر آمد» بود و او با نادانی تمام به حساب خود گذاشته و چنین تصور می کرد که مردم او را بر نظام ترجیح خواهند داد.

با حضور مردم در پای صندوق های رای، وزن و پایگاه خالص احمدی نژادی ها مشخص شد که شاید یک چهارم آرای باطله باشد. اگرچه احمدی نژاد و حلقه اول او ممکن است همچنان در سایه جهالت و لجاجت نخواهند وزن واقعی خود را دیده و مشاهده کنند اما برای افکار عمومی و برخی از عوام که همچنان او را محبوب توده ها می دانند روشن شد و تاریخ مصرف احمدی نژادی که خود را تنها منجی کشور تعریف می کرد، به پایان رسیده است. چراکه مردم ایران در آینده نزدیک متوجه خواهند شد که فرضیه انحصار نجات کشور بدست احمدی نژاد ادعایی بیش نبوده و این تفکر انقلابی و مدیریت جهادی است که می تواند مشکلات مردم و کشور را حل کند.

از این رو به نظر می رسد به چند دلیل زمان برای برخورد با احمدی نژاد فرارسیده است:

  • ملت ایران نه بزرگی به احمدی نژاد گفته و نشان دادند اگر ذره ای اعتبار برای او قائل هستند این اعتبار در کنار نظام و برای نظام بوده و ارزشی برای او در تقابل با نظام قائل نیستند.
  • عده ای که احمدی نژاد را یک جریان سیاسی با پایگاه اجتماعی وسیع ارزیابی می کردند متوجه شدند که محبوبیت احمدی نژاد در توده ها به خاطر مشکلاتی فزاینده و عملکرد بد دولت پس از او بوده و مردم به وی به مثابه یک ابزار برای نجات نگاه می کردند نه یک رهبر کاریزماتیک که بدون گفتمان نظام و انقلاب دارای ارزش و جایگاهی باشد. با این انتخابات مشخص شد احمدی نژاد منهای نظام برای مردم ارزش و جایگاهی ندارد و بزرگترین خطای وی عدم درک او از این واقعیت است.
  • علت دیگری که پایان راه احمدی نژاد را نشان می دهد شکست پروژه اپوزیسیون سازی از دورن نظام توسط سرویس اطلاعاتی جبهه عبری – غربی بود. به نظر می رسد غربیها نیز این واقعیت را دریافتند که سرمایه گذاری آنها روی احمدی نژاد خطایی بزرگی بوده است. چراکه هواداران وی وزنی برای او منهای نظام قائل نبوده و شخصیت وی دارای ارزش و اعتبار گفتمانی و جریانی ندارد.
  • علاوه بر این خود فرقه بهاریه و شخص احمدی نژاد متوجه شدند فرضیه دوقطبی سازی و «بزرگ شدن به اندازه قطب مقابل» شاید در مواردی مانند هاشمی و روحانی جواب داده و نتیجه بخش هم بوده است اما این فرضیه در برابر نظام و رهبری آن جواب نمی دهد. یکی از بزرگترین اشتباهات احمدی نژاد (او که از دوران جوانی دارای خصلت خود برتر بینی بود و برای بزرگ نشان دادن خود دست به دوقطبی سازی خطرناک می زد.) همین بود که برای بزرگ کردن خود، هیچ خط قرمزی قائل نبود. لذا دوقطبی و تقابل با روحانیت و علما را نیز برای پیشبرد اهداف خویش مجاز می شمرد. لذا در نخستین روزهای مسئولیت سیاسی خویش که از ارومیه شکل گرفت، متاسفانه تقابل با روحانیت را با نماینده ولی فقیه در استان مرحوم حسنی شروع کرد (بنابه روایت یکی از همکاران وی) و همانجا اعلام کرد که اعتقادی تعبدی به این قشر ندارد و قائل به لزوم فاصله از روحانیت نیز می باشد. مهمترین سندی که نشان می دهد احمدی نژاد حتی نسبت به ولایت فقیه هم تعبدی نگاه نمی کرده فرمان مقام معظم رهبری به او در عدم بکارگیری مشایی در دوره قبل از ریاست جمهوری و در دوره بعد از آن می باشد. احمدی نژاد بارها اثبات کرده که تشخیص خودش را بر نظرات دیگران ولو ولی فقیه ترجیح می دهد.

شاید بسیاری تصور کنند که احمدی نژاد تا دور دوم ریاست جمهوری خویش دارای انحرافی نبوده است درحالیکه او دوقطبی سازی با نظام و رهبری را از همان ابتدای دولت نهم نشان داد و نمی خواست ذیل رهبری نظام معرفی شود. سند این ادعا دستور وی برای ورود زنان به ورزشگاه ها می باشد که در سال 85 صادر کرد و برای توجیه رفتار خویش نزد علما، این دستور را در راستای مطالبه رهبری عنوان کرد و این دروغ بزرگ را به مقام معظم رهبری نسبت داد. همین نگاه وی او را به این جمع بندی رساند که تعداد آراء اش در دور دوم به دلیل قرار گرفتن در چارچوب نظام و رهبری کاهش یافته و برای خودش 30 میلیون رای قائل بود.

  • یکی دیگر از دلایل پایان کار احمدی نژاد، شکست مدل وی در ایفای نقش اپوزیسیونی در موقعیت پوزیسیونی است که با شکست مواجه شد. رفتارهای گریز از مرکز احمدی نژاد و تقابل وی با نظام تا جایی که در جریان انتخابات اخیر نظام را متهم به ترور احتمالی خویش کرد و پا بر خون شهدای مدافع حرم گذاشت و همه خطوط قرمزهای نظام را درنوردید، در راستای اتخاذ ژست اپوزیسیونی و گرفتن رهبری اپوزیسیون نظام بود که این ایده هم با شکست مواجه شد و نشان داد که احمدی نژاد در هر جایگاهی بسیار کم وزن تر از حدی است که تصور می کند.
  • علاوه بر این احمدی نژاد در انتخابات 1400 تئوری فتنه پیشاانتخاباتی را دنبال می کرد و گمان می کرد پس از اعلام ردصلاحیتش می تواند هوادارانش را به تهران و خیابان های حوالی منزلش فراخوانده و اعتراضی مانند میدان التحریر مصر را راه اندازی کند. اما با کمال ناباوری متوجه شد که کسی حاضر به پراختن هزینه برای دفاع از او نیست.
  • احمدی نژاد برای رسیدن به اهدافش به هر نوع اقدامی دست زده و اینک مانند سران گروهک های ضدانقلاب «تحریم انتخابات» را نیز در کارنامه خود دارد. مهر ننگی که حتی در کارنامه سران فتنه نیست. لذا احمدی نژاد مسیری را طی می کند که همه عناصر ضد انقلاب طی کرده و بعید است او بخواهد اصلاح شده و راه بازگشت به نظام را انتخاب کند. بنابراین تنها مسیر باقی مانده برای او توسل به خشونت و راه های تقابل عملیاتی است که وی را در مسیر تندتری نسبت به گذشته قرار خواهد داد. حتی اگر همچنان در مجمع تشخیص نظام حضور داشته باشد.

در چنین شرایطی چند راهکار فراروی نظام قرار دارد:

الف) ادامه رویه گذشته و تحمل وی از سوی نظام که البته با بایکوت خبری از سوی نشریات داخلی همراه می باشد.

ب) اخراج از مجمع تشخیص مصلحت نظام بدون هر گونه اقدام جانبی دیگر که به نظر می رسد هیچ ثمری جز  افراطی تر کردن وی نخواهد داشت. 

ج) توسل به راهکارهای امنیتی مانند حصر خانگی و... نظیر برخوردی که با امثال منتظری، موسوی و کروبی شد. به نظر می رسد وی این گونه اقدامات را بهترین سرنوشت برای خود می داند تا هم بهانه لازم برای اقدامات و مواضع تندتر پیدا کند و هم با تداوم دوقطبی سازی با نظام، تصویری قهرمان گونه از خود بسازد.

د) فراخوان وی به دادگاه جهت پاسخ به اعمال مجرمانه ای چون متهم سازی نظام، طرح دعوی خصوصی از کسانی که به آنها اتهام زده، توضیح پیرامون مسائل مربوط به پرونده های بقایی و مشایی، تشویش اذهان عمومی با ادعای ترورش و نسبت تلویحی آن به نظام با عنوان ساختن کسانی که برایش مراسم خواهند گرفت.

به نظر می رسد محاکمه احمدی نژاد و پاسخگو سازی وی در یک  دادگاه علنی و یا غیرعلنی پیامدهای مثبت زیادی خواهد داشت که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • با رسیدگی به تخلفات مالیش چهره واقعی وی برای کسانی که فریب ادعاهایش را خورده و او را فردی پاک دست و ضد فساد می دانند، روشن می شود.
  • رویاهای وی و برخی از اطرافیانش برای بازگشت به قدرت خاتمه یافته و از قربانی شدن برخی جوانان بویژه دانشجویان عدالتخواه جلوگیری به عمل می آید.
  • از سرمایه گذاری بیشتر سرویس اطلاعاتی روی وی برای اپوزیسیون سازی کاسته و از بروز برخی اقدامات امنیتی جلوگیری می کند.
  • محاکمه احمدی نژاد مسیر برای برخورد حقوقی با سایر روسای جمهور متخلف را فراهم می شود.
  • با ورود قوه قضائیه به چنین پرونده هایی امید مردم به نظام افزایش یافته و در بازگرداندن مردم به نظام موثرواقع می شود.
  • اگر برخورد با احمدی نژاد در آغاز دوره ریاست مسئول جدید قوه قضائیه صورت گیرد نگرانی های نیروهای انقلابی در ضعیف شدن دستگاه قضاء پس از رفتن آقای رئیسی کاهش می یابد.

 انتهای پیام/

 

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار