سردار احمد ذوالقدر فرمانده سپاه حضرت سیدالشهدا(ع) استان تهران شهریور ماه امسال در حاشیه مراسم بزرگداشت هفته دفاع مقدس و آغاز سال تحصیلی جدید که در جوار گلزار شهدای گمنام دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرقدس برگزار شد، اظهار کرد: همه بشریت و آزادی خواهان مدیون شهدا هستند و دانشگاه محل آموزش علم و دانش بوده و مکان مقدسی است و بازگشایی مدارس و مراکز علمی همزمان با آغاز هفته دفاع مقدس نیز زمان های مقدسی است.
وی گفت: امروز سربازان مدافعان حرم تولیدکننده اندیشه دفاع مقدس هستند. شهدا و رزمندگان و جانبازان و امام بزرگوار برای خاک نجنگیدند و مدافعان حرم نیز برای توسعه خاک نرفتند.
او بیان کرد: دفاع مقدس در مقابل صدام و یک کشور نبود بلکه یک جنگ جهانی علیه انقلاب اسلامی نو پا بود و نه برای سرزمین بلکه برای اندیشه بود و فقط سه کشور در آن زمان اعلام بی طرفی کردند.
سردار ذوالقدر خاطر نشان کرد: همه توان نظامی دنیا مقابل ایران ایستاد و همه سلاحهای زمینی، هوایی، دریایی، حتی اندیشههای نظامی و نیروی انسانی علیه ایران به کار گیری و آزمایش شد و در مقابل شهدای بزرگوار و رزمندگان و جانبازان فداکار با دست خالی ایستادند و مقاومت کردند.
وی افزود: در دوران جنگ تحمیلی حتی سیم خاردار نیز به ایران داده نشد و پذیرفتن مجروحین شیمیایی نیز توسط کشوری انجام شد که بمبهای شیمیایی را به عراق داده بود و جهت تکمیل علوم آزمایشگاهی خود بیماران ما را معالجه می کردند.
نگرانی از مهاجرت جوانان نخبه ایرانی به خارج از کشور
دغدغه پروفسور داریوش فرهود؛ پدر علم ژنتیک ایران نیز، تولد کودکان سالم، تربیت صحیح و برنامهریزی درست برای آینده فرزندان، و نگرانی او از مهاجرت جوانان نخبه ایرانی به خارج از کشور بویژه آمریکا است.
پروفسور داریوش فرهود در بحث ژنتیک و موضوع اخلاق می گوید: علم و اخلاق، مانند دو بالی هستند که توان پرواز را به عالِم و دانشمند میدهد. پزشکی، حرفهای است که بدون بهرهمندی از احساس انسانی و همدلی نمیتوان آن را به خوبی انجام داد و همین باعث میشود که مباحث اخلاق در پزشکی جایگاه ویژهای پیدا کند.
اینکه با استفاده از علم ژنتیک بخواهیم ویژگیهای خاصی مثل رنگ چشم آبی یا قد بلند را (به صورت انتخابی) در فرد ایجاد کنیم، در انسان کار بسیار پیچیدهای است و از جمله مسائلی است که به اصطلاح آمدهاند ابرویش را درست کنند، چشمش را کور کردند؛ یعنی نمیتوان از عوارض جانبی احتمالی آن پیشگیری کرد. اما اینکه با استفاده از ژنتیک، نژادها را مشخص کنیم، امکانپذیر است. میتوان ردههای قومیتی را پیدا کرد، اما این موضوع تأثیری ندارد که بگوئیم مثلاً کُرد، لُر یا آذری هستم، زیرا ما مزیت قومیتی برای هیچکسی قائل نیستیم. اینکه ۵۰۰ دلار بدهیم و مشخص کنیم که به عنوان مثال، یک ژن من در ۴ هزار سال پیش به قوم ماد باز میگردد، اهمیت چندانی ندارد.
اما دو کار مهم دیگر باقی میماند. اول اینکه بیایم از روی DNA معلوم کنیم که فرد چه مهارتهایی میتواند داشته باشد؛ به عنوان مثال، از ابتدا مشخص کنیم که کودک میتواند چه مهارتهایی داشته باشد (و بهتر است) در علوم انسانی یا علوم تجربی کار کند. این کار شدنی است که البته احتمال به اضافه و منهای ۱۰ تا ۲۰ درصد خطا هم وجود دارد. به نحو دیگری هم این کار در دنیا انجام میشود؛ اگر میبینید مدیران بسیار خوبی انتخاب میکنند، فرد را از دبستان یا دبیرستان به عنوان نخبه شناسایی و دنبال میکنند.
حدود ۲۰۰ سال پیش اگر میخواستند بیماری فرد را مشخص کنند، نگاه میکردند که آیا دست فرد ارتعاش دارد یا ندارد، دست عرق میکند، شکل نشستن چطور است، وضعیت چشم و رنگ زبان را نگاه میکردند که آیا بار دارد یا نه؛ یعنی معاینات به شکل بالینی بود. از حدود ۱۱۰ سال پیش اولین آزمایش قند خون توسط دکتر بِست انگلیسی روی ادرار انجام شد و آن را مزه کردند و متوجه وجود قند در آن شدند و بیماری قند را کشف کردند. به مرور زمان آزمایشهای مختلفی توسعه پیدا کردند و درحال حاضر حدود ۷۰۰- ۶۰۰ نوع آزمایش سرولوژی (آنزیمها و هورمونها و ...) داریم.
اما حدود ۱۰ سال است که عنوان میکنند که این آزمایشها به درد نمیخورد، نه اینکه به درد نمیخورد، اما حرف (و نتیجه) نهایی نیست. الان آزمایشهای ژنتیکی مطرح هستند خود من چه بسا ژنهایی برای سرطان، بیماری قلبی-عروقی، دیابت دارم. (این ژنها) از طریق آزمایش ژنتیک قابل شناسایی هستند؛ یعنی مشخص میکند که این کودک، ژنهای (مستعد) چه بیماریهایی را دارد.
از فرار مغزها تا سرقت ژن ها
(وقتی از رفتن جوانان صحبت میکنیم) بحث فرار مغزها نیست، بحث فرار ژنها است. من اگر الان در این سن از مملکت بروم اتفاقی نمیافتد، اما وقتی یک جوان از کشور میرود با یک خارجی ازدواج میکند و بچه او آمریکایی میشود، ژن ایرانی را برده است. این افرادی که میروند، هوشمندترین افراد کشور هستند. آنها هم این افراد را غربال میکنند و بهترین ژنهای ما را میگیرند. چرا باید کاری کنیم که این جوانان از مملکت بروند؟!
پیری جمعیت را میتوان بحرانی نامید که بسیاری از کشورهای جهان با آن درگیر هستند و زنگ خطر پیری جمعیت ایران، مدتها است که به صدا درآمده است. براساس گزارشها، نرخ رشد جمعیت در سال ۹۹ به ۶ دهم درصد رسیده و این امر حاکی از آن است که در حال افول جمعیتی در کشور هستیم. نسبت سالمندی و سالخوردگی جمعیت در ۲۰ سال آینده به حدود ۲ برابر میرسد.
با این شرایط مردم و مسئولان قطعاً از بحث جوانسازی و صیانت از جمعیت کشور حمایت میکنند؛ اما این موضوع منافاتی با اهمیت انجام غربالگری، اطمینان از سلامت جنین و تشخیص احتمال ابتلا به اختلالاتی مانند سندرم داون و در صورت لزوم با تشخیص پزشک متخصص، صدور مجوز سقط قانونی ندارد.
طرحی به نام جوانسازی و صیانت از جمعیت کشور پیشنهاد کردهاند. به عنوان یک شهروند وقتی به این طرح نگاه میکنم، ایرادهای زیادی دارد. مرتب عنوان میکنند که برای فرزند اول این رقم را پرداخت میکنیم و برای فرزند دوم هم رقم دیگر؛ بحث فرزندآوری به (رقم پرداختی و) میلیون نیست. فرزند که به دنیا میآید فقط بحث خرج (و هزینهها) نیست. آیندهای که پدر برای فرزند خود تصور میکند، (این موضوع) اهمیت دارد و باید به آن فکر کرد.
چندی قبل معاون وزیر اعلام کرد که جراحی قلب در ایران درحال از بین رفتن است و کسانی که باید دورههای فلوشیپ را بگذرانند، نیستند و به محض پایان تحصیل پزشکی، برای تخصص به خارج از کشور میروند (آغاز سونامی کمبود پزشکان). شما جلوی این مسئله را بگیرید که تمام ژنهای عالی ایرانی درحال رفتن از ایران هستند. صندلیهای دانشگاهها خالی هستند (دانشگاهها متروکه میشوند؟). من این مسائل را دنبال میکنم. همین امسال خیلی از افرادی که قبول شدند به دانشگاه نرفتند! چرا ترکیه که در نشیب و فراز سیاسی است، باید تبدیل به مرجعی شود که مردم کشورمان برو ند در آنجا سرمایهگذاری کنند و خانه بخرند؟!
اینکه به ازای هر فرزند چند میلیون بدهیم، دردی را دوا نمیکند. خیلی از کسانی که از کشور رفتند، پول هم داشتند. چرا رفتند؟ چرا به چرایی این ماجرا فکر نمیکنیم؟ چرا در دانشگاه قبول میشوند ولی نمیروند؟ بنابراین با گذاشتن کارهای تشویقی و چند روز مرخصی (زایمان) بیشتر مشکلی حل نمیشود. سؤال در بحث جمعیتی درست نیست و جواب آن هم درست نیست.
چرا قانونی نمیگذارند که این همه مغزها از کشور نروند؟ مغزهای متفکر و نخبگان دارند از ایران میروند .
درحال حرکت به سمت یک جمعیت پیر هستیم، درست مثل کشورهای اروپایی یا ژاپن. اینطور نیست که بگویم شرایط آلمان، آمریکا، ژاپن خیلی خوب است و شرایط ایران بد است. آنها هم اشتباهاتی میکنند؛ ولی من مسئول آنها که نیستم، من مسئول کشورم و خانواده خودم (مردم وطنم) هستم. اول باید تمهیداتی باشد که این مهاجرتها از ایران به حداقل برسد و دوم اینکه کاری انجام دهیم که بچههای دچار مشکل، کمتر به دنیا بیایند.