مصاحبه با خواهر جهادگر شهید رضا نظری
رضا نظری آرزو داشت که با اهدای اعضای خود به هم میهنان کمک کند ولی شهادت نصیب این جهادگر شد.
کد خبر: ۹۴۰۸۱۶۳
|
۲۷ دی ۱۴۰۰ - ۲۱:۱۳

به گزارش خبرگزاری بسیج از ارومیه، سالروز وفات حضرت ام البنین سالگرد بزرگداشت و تکریم مادران و خانواده شهدا را پشت سر گذاشته ایم.

در این راستا با هدف زنده نگه داشتن روحیه ایثار و شهادت همچنین نهادینه سازی فرهنگ حرکت جهادی مصاحبه ای با خانم لیلا نظری خواهر جهادگر شهید رضا نظری انجام داده ایم، که در ادامه می‌خوانید.

لطفا خودتان و برادر شهیدتان را معرفی بفرمایید.

لیلا نظری هستم، خواهر «شهید رضا نظری» شهید مدافع سلامت و نیروی جهادگر بسیج سازندگی آذربایجان غربی می باشم.

برادرم رضا تنها پسر و فرزند دوم خانواده، متولد 12 اردیبهشت 1362،مرند روستای یکان اولیا بود، که بعدها به ارومیه نقل مکان کردیم و هم اکنون در ارومیه سکونت داریم.

برادرم بعد از اتمام دوران تحصیل ابتدایی، راهنمایی و متوسطه در ارومیه، برای کنکور آماده شد و بعد از کنکور بدون اینکه منتظر نتایج کنکور بماند، خدمت سربازی رفت و به دلیل قبولی در کنکور برگشت و در دانشگاه مشغول تحصیل شد؛ دوران دانشگاه من و بردارم یکی بود، باهم دانشگاه می رفتیم.

 در ارتباط با سوابق بسیج، فعالیت ها و تحصیلات شهید توضیح دهید.

برادرم در سال 82 یه عضویت بسیج درآمد، در همان بحبوحه درس و دانشگاه در سال 1389 نیز عضو فعال هلال احمر شد و بعد از اخذ مدرک کارشناسی دوباره خدمت سربازی رفت و دوران خدمت را تمام کرد، سپس کارشناسی ارشد را در رشته فناوری اطلاعات گرایش مدیریت منابع  انسانی موسسه آموزش عالی فارابی تهران در سال   1390 شروع کرد.

برادرم مدرک کامپیوتر داشت، به همین دلیل در قسمت مهندسی سپاه ناحیه مقاومت بسیج سپاه ارومیه مشغول شد و سال 1392 کادر سپاه شد.

 مسئولیت طرح صالحین بسیج، آموزش زبان انگلیسی برای بسیجان پایگاه ها به صورت رایگان، تدریس در دانشگاه پیام نور ارومیه، گوشه ای از فعالیت های برادرم بود.

سال 1397 خوب یادم است که به واسطه فعالیت های جهادی به عنوان پاسدار نمونه انتخاب شد.

بزرگترین و بهترین تفریح رضا سفر هر ساله به مناطق عملیاتی راهیان نور بود، در کنار شغل خود فعالیت های زیادی داشت، بیکار نمی ماند فرصت که پیدا می کرد به دوستان، فامیل و خانواده سر می زد و هر کمکی لازم بود، انجام می داد.

بهداشت یار محله بود و همین اواخر به دلیل وجود کرونا جهادگر عرصه سلامت شد و با وجود خطراتی که داشت در این زمینه خیلی کار کرد، ضدعفونی کردن محلات، توزیع کمک های مومنانه و هر کاری که در این دوسال برای از بین بردن این بیماری انجام می شد، برادرم شرکت داشت.

پیرامون روزهای قبل از شهادت توضیح دهید

شاید این جمله تکراری و کلیشه ای باشد که بگویم نه تنها برادرم بلکه همه کسانی که پرنده شهادت بر دوش آنها می‌نشیند از آن با خبر می شوند و به گونه ای خودشان را آماده آن روز پر از غم اما شیرین می کنند.

برادرم کارت اهدا عضو داشت و گفته بود که اگر اتفاقی برایش افتاد اعضای بدنش را اهدا کنند، اما قسمت نبود انگونه که دوست داشت شهید شود! چون بر اثر ابتلا به کرونا شهید شد دیگر امکانش نبود که اعضای بدنش اهدا شود.

 آن موقع که فهمیدیم دچار این بیماری شده به پدرم گفته بود که من چنین شهادتی از خدا نخواسته بودم، دوست داشتم مانند حضرت ابوالفضل شهید شوم! اما خب سرنوشت هر چه بود همان شد.

 حتی یکی از دوستانش به نام آقایی بعد از شهادت عکسی را برای مراسم چاپ کرده بودیم، دید و تعریف می کرد، آن روزی که این عکس را گرفتیم خوب یادم است. به من گفت کانون جوانان بسیج ارومیه برویم عکس بگیریم من هم می دانستم عکس گرفتن آن هم در این شرایط و حس و حالی که داشت یعنی چه! گفتم می خواهی چه کار؟ گفت: خدا رو چه دیدی شاید شهید شدیم یه عکس خوب داشته باشیم. من راستش قبول نکردم اما رضا عکسی که می خواست را گرفت و خوشحال برگشت.

درباره اخلاق شهید نظری توضیح دهید

خیلی دلسوز و مهربان بود، هر کاری هر کسی می خواست انجام می داد و یک جهادگر مخلص  و معتقد بود، علاقه زیادی داشت به مردم کمک کند.

انتهای پیام

ارسال نظرات