خبرهای داغ:
گزارش سفر؛

شلمچه؛ شاهراه کربلاست، دامان خاکی زهرا

تبریز- شنیده بودم که شلمچه بوی چادر خاکی زهرا می دهد اما شنیدن کی بود مانند دیدن، به ورودی یادمان شلمچه که می رسم همین جمله بالای سر در یادمان مرا میخکوب می کند؛ «شلمچه بوی چادر خاکی مادر می دهد».
کد خبر: ۹۴۲۲۷۸۷
|
۰۷ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۰:۵۸

به گزارش خبرگزاری بسیج از آذربایجان شرقی، مادر! مادر وای که این جمله چقدر دل را آرام می کند و در لحظه ورود حس و حال زائرین را تغییر می دهد همین موجب می شود کفش از پا بکنی و با پای دل روی خاک ها قدم بزنی بوی اسپند مشام جان را صفا می دهد.

 آرام آرام قدم بر می دارم، حسی عجیب همراه با آرامش سراسر وجودم را فرا می گیرد انگار سوار بر بال ملائک در آسمان ها و بالای ابرها راه می روی وارد شاهراه عشق می شوم، راهی که در دو طرف آن پر از سیم خاردارهایی است که انسان را یاد این جمله می اندازد؛ «برای رسیدن به معشوق باید از سیم خاردارهای نفس عبور کنی» و شهدا انگار برای همه معبری باز کرده اند تا با سختی کم به دیدار یار رفت.

 پرچم های مزین به نام مادر مهر و آب به زیبایی راه افزوده بله همین است این راه را بدون مادر نمی توان پیمود بالاخره پس از پیمودن چند دقیقه این راه وارد صحن اصلی یادمان که زیارتگاه دل های عاشق با گنبدی فیروزه ای می شوی باد خنکی صورتت را نوازش می دهد و لذت آن وقتی برایت بیشتر می شود که متوجه می شوی این باد از سمت ارباب بی کفن است.

 صدای حاج حسین یکتا از بلندگوهای صحن اصلی به گوش می رسد بچه ها اینجا شما پیکری نمی بینید ولی خاک اینجا آمیخته به پوست و خون هزاران شهید است که روی دامن مادر جان داده اند و به قول حاج قاسم، حضرت زهرا(س) در شلمچه مادری کرد برای فرزندان شما آری همین است که فرزند وقتی در آغوش مادر جای می گیرد و به آن پناه می برد از تمام غم و غصه نجات پیدا می کند.

چشم به هر سو می اندازم زائرینی را می بینم که با هر لباس و تیپی روی خاک ها نشسته اند و فارغ از هیچ قید و بندی با شهدا خلوت کرده اند.

در گوشه ای دو کودک خردسال که کنار مادرشان روی خاک نشسته اند نظرم را جلب می کند پسر و دختری که بعد متوجه می شوم خواهر و برادر هستند اجازه می گیرم و کنارشان می نشینم حدیث و علی اصغر بیرامی که از شهر اهر آذربایجان شرقی آمده اند سر صحبت را با آن ها باز می کنم و از دلیل آمدنشان به راهیان نور می پرسم و آن ها جواب می دهند برای دیدار با شهدا آمده اند.

شلمچه؛ شاهراه کربلاست، دامان خاکی زهرا

 هر دو اولین بارشان است و از این اتفاق بسیار خوشحال هستند از اینکه توفیق زیارت شهدا را پیدا کرده اند خدا رو شکر می کنند از علی اصغر می پرسم از کدام یادمان خیلی خوشش آمده بدون درنگ نام شلمچه را بر زیان می آورد.

 وقتی علت آن را می پرسم می گوید چون حضرت زهرا(س) را خیلی دوست دارم اینجا حضور داشته، صحبت های شیرین خواهر و برادر که معصومیت از صورتشان می بارد آرام ترم می کند و دوست دارم در دنیای کودکی آن ها غرق شوم و با نگاه آن ها شهدا و شلمچه را نگاه کنم وقتی از آرزویشان می پرسم می گویند از شهدا می خواهیم در طول زندگی کمکمان بکنند.

پس از این صحبت های شیرین، از آن ها خداحافظی می کنم و خود را به نسیمی که از سمت کربلا می وزد می سپارم و به یاد ارباب تشنه لب رو به دیار عشق سلام می دهم؛

 «اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ».

 

ابراهیم فاطمی راد

ارسال نظرات
آخرین اخبار