مادر شهید قورت بیگلو:

من یک ایرانی هستم و وطن خود را نمی فروشم/ تا آخرین نفس راه پسرم را ادامه می دهم

مادر شهید قورت بیگلو گفت: من یک ایرانی هستم و وطن خود را نمی فروشم و جانم را نیز برای حفظ آن می دهم.
کد خبر: ۹۴۵۸۶۸۲
|
۰۲ مهر ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۶

من یک ایرانی هستم و وطن خود را نمی فروشم/ تا آخرین نفس، راه پسرم را ادامه می دهم

 
به گزارش خبرگزاری بسیج، مسئول امور ایثارگران سپاه امام حسن مجتبی (ع) استان البرز و جانشین فرمانده و مسئول دفتر نمایندگی، ولی فقیه در سپاه ناحیه امام سجاد (ع) با حضور در منزل شهید بسیجی علی اصغر قورت بیگلو، شهید مدافع وطن که در اغتشاشات کرج به شهادت رسید، از آن‌ها دلجویی کردند.

مادر علی اصغر قورت بیگلو، شهید مدافع وطن کرجی در این دیدار گفت: دو روز است که پسرم که متولد سال ۱۳۸۱ بود، در راه دفاع از وطن جان خود را از دست داده است و من در تحمل این داغ، حضرت زینب (س) را الگوی خود قرار داده ام. چون ماه صفر است، به سیدالشهدا (ع) گفتم: «حسین جان، علی اصغرم را به علی اصغرت هدیه می‌کنم و تا آخرین نفس، راه او را ادامه می‌دهم.»

وی ادامه داد: قرار بود همراه با پسرم در راهپیمایی اعتراض به اغتشاشات اخیر شرکت کنیم، از او پرسیدم: «اگر چادر من را از سرم بکشن، چیکار می‌کنی؟» گفت: «مامان تا من زنده ام هیچکس نمیتونه چادر رو از سرت بکشه.» من بدون پسرم در راهپیمایی شرکت کردم، اما عکس او در دست همه مردم بود؛ با خود گفتم: «مادر، نیستی، اما راهت ادامه داره.

مادر شهید قورت بیگلو با بیان اینکه بر اساس وظیفه خود در راهپیمایی شرکت کردم، تصریح کرد: من یک ایرانی هستم و وطن خود را نمی‌فروشم و جانم را نیز برای حفظ آن می‌دهم. همه و همه از پسرم راضی و اقوام معتقد بودند که دیگر کسی مانند علی اصغر در فامیل پیدا نمی‌شود. علی اصغر برای من تک بود و عاشق او بودم.

وی با اشاره به اینکه پسرم ۲۰ سال عمر کرد، اما در همین سال‌ها نیز خاطرات زیادی را از خود بر جای گذاشت، بیان کرد: علی اصغر در ایام اربعین، به عشق امام حسین (ع) با پای پیاده عازم کربلا شد. زمانی که بازگشت گفت: «مامان امام حسین (ع) و بچه هاش چی کشیدن؟ هیچکس نمی تونه گرمای عراق رو تحمل کنه، اما اونا سه روز توی کربلا موندن.»

مادر شهید قورت بیگلو افزود: خواستم او را ببوسم که مانع من شد و گفت: «گرمای عراق منو بیمار کرده، نمیخوام تو مریض بشی.» همان شب شهادت پسرم، حدود ساعت یک و نیم، در محل حادثه حضور پیدا کردم و دیدم خون او آنجا ریخته شده است. یک لحظه با خود گفتم: «بمیرم برات، ماشینتو اونجا گذاشته بودی داشتی کمک من میکردی ارزاق رو بیاری، حالا همونجا به شهادت رسیدی.»

وی اظهار کرد: زمانی که شهید محسن حججی به شهادت رسید، علی اصغر گفت: «مامان منم میخوام برم مدافع حرم بشم.» گفتم: «من یه دونه پسر بیشتر ندارم.» گفت: «مگه مادرای دیگه چند تا بچه دارن که فرستادن؟» گفتم: «اگر دوست داری برو.»، اما نمی‌دانستم روزی این گونه شهید می‌شود و همه می‌گویند: مادر علی اصغر شهادت پسرت مبارک.

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها