زنان از زبان زنان/ ندا حاجیوثوق:
کانالهای رسمی پیگیری مطالبات زنان دستاوردی نداشتهاند
حاجیوثوق گفت: در جامعه ما در خصوص مسأله و حقوق زنان سخن بسیار گفته شده اما مادام که مسأله حل نشود و موانع موجود در مسیر تحقق کامل آن برطرف نشود، مسأله ابعاد کلانتری خواهد یافت.
به گزارش سرویس خبری بسیج جامعه زنان خبرگزاری بسیج، جمهوری اسلامی ایران از بدو تأسیس، رویکرد متفاوتی در موضوع زنان داشته که هرچند در مواردی مورد انتقاد بوده اما در عین حال زنان کشور در دهه گذشته، موفقیتهای پرشماری نیز در عرصههای مختلف علمی، اجتماعی، هنری، اقتصادی و.. داشتهاند. با این وجود همچنان زنان مطالبات برآورده نشدهای دارند که کمتوجهی به آنها از یک سو سبب نارضایتی جامعه زنان و از سوی دیگر بهانه تخطئه نظام از سوی رسانههای مخالف و خارجنشینان میشود.
در این شرایط، نقد و بررسی وضعیت زنان ایرانی و آسیبشناسی مدیریت مسائل زنان، از نگاه خود آنها که در میدانهای واقعی و مبارزه با مشکلات حضور دارند، برداشتی منطقی به دست میدهد و از مسئولان سطوح مختلف نظام هم انتظار میرود به این مطالبات و راهحلها توجه کرده و آنها را در دستور کار خود قرار دهند.
دفتر پژوهش ایرنا در این راستا، به گفتوگو با نخبگان زن و زنان موفق پرداخته و به تبیین روایت واقعی از زنان ایران، بیان مطالبات آنان و تجارب آنها در رویارویی با مشکلات میپردازد.
پیش از این، گفتوگو با دکتر الهه کولایی عضو هیات علمی گروه سیاسی دانشگاه تهران، دکتر طاهره چنگیز رئیس سابق دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، دکتر منصوره اتحادیه استاد بازنشسته گروه تاریخ دانشگاه تهران و مدیر نشر تاریخ ایران و فاطمه مهاجرانی ریاست پیشین دانشکده فنی و حرفهای دختران شریعتی منتشر شده و اکنون گفتوگو با دکتر «ندا حاجیوثوق» عضو هیات علمی دانشگاه و عضو هیات مدیره و مسئول کمیته زنان و صلح انجمن علمی مطالعات صلح ایران پیش روی شماست.
جامعه زنان، پیشروتر از از قوانین هستند
مطالبات زنان ایرانی چگونه باید انجام شود و چه کسانی باید عهدهدار آن باشند؟
شرایط اجتماعی ایران موضوعهای مربوط به زنان را در کلافی پیچیده نهان کرده و آن را به «مسأله» تبدیل کرده است. در جامعه ما در خصوص مسأله و حقوق زنان سخن بسیار گفته شده اما مادام که مسأله حل نشود و موانع موجود در مسیر تحقق کامل آن بر طرف نشود، مسأله ابعاد کلانتری خواهد یافت.
سیما و هویت زن در جامعه امروز ایران مبتنی بر میراث ریشه گرفته از سه حوزه فرهنگی اسلام، عرف ایرانی و برخی مقتضیات جهان مدرن است. برای شناخت این پیچیدگیها و گشودن راهی برای برون رفت از بن بستهای موجود، بررسیهای عالمانه و روشمند در ابعاد مختلف این مسأله و درهمتنیدگی آنها امری ضروری است.
جدا از ضرورت این پژوهش عمیق، این واقعیت غیرقابل انکار است که جامعه امروز ایران به ویژه زنان آن، پیشروتر از قوانینی هستند که بر روابط زن و مرد حاکم شده است. به عبارتی، قوانین کنونی نمیتواند پاسخگوی نیازهای زنان در جامعهای باشد که چند دهه در کنار مردان به آموزش و اشتغال پرداختهاند. تعارضهای قانون اساسی و قوانین عادی، نظام حقوقی ایران را دوپاره ساخته و اصلاح قوانین و یکدست کردن آنها منطقیترین گزینه پیشرو به نظر میرسد.
قوانین کنونی نمیتواند پاسخگوی نیازهای زنان در جامعهای باشد که چند دهه در کنار مردان به آموزش و اشتغال پرداختهاند
اما بدیهی است که مطالبات زنان باید کانالهای رسمی و قانونی پیدا کند؛ اما پرسش اینجاست که چرا کانالهای رسمی همچون معاونت امور زنان و خانواده ریاستجمهوری، اداره کل زنان و خانواده وزارت کشور، اداره کل بانوان شهرداری تهران، اداره کل بانوان سازمان تبلیغات اسلامی، ادارات بانوان استانداریها و ... که بخشی از بودجه و درآمد کشور را به خود اختصاص میدهند، نتوانستند مطالبات زنان ایران را سامان دهند؟
یعنی میخواهم بگویم که کانالهای رسمی وجود دارد اما دستاورد ملموس نداشته تا زنان بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و از آن طرف هم نهادهای یادشده، مطالبات زنان را سامان دهد. بسیاری از زنان ایران یا این نهادها را نمیشناسند و یا اگر میشناسند به واسطه فروپاشی اعتماد اجتماعی، آنها را شایسته طرح و پیگیری مطالباتشان نمیدانند. در یک کلام این نهادها با ساختار موجود کارآیی خود را از دست دادهاند و عموم زنان ایران جزء فضای مجازی، مجالی برای بیان مطالباتشان ندارند.
در یک جامعه سالم و پویا، احزاب، انجمنها، سندیکاها و اتحادیهها میتوانند خواستها و مطالبات مردم را سازماندهی کنند و به عنوان حلقه واسط میان دولت و ملت ایفای نقش کنند. امری که آسیبشناسی آن در ایران از دههها پیش مورد توجه بوده و به ضعف ساختار فرهنگی و سیاسی ایران بازمیگردد اما در اجرا، مورد بیتوجهی قرار گرفته تا جایی که مطالبات زنان این روزها به جای مجاری رسمی خود از طریق هشتگ دنبال میشود.
ساماندهی مطالبات زنان از دو مسیر
به نظر میرسد آینده کم و کیف ساماندهی به مطالبات زنان، در گرو بازسازی نهادهای دولتی متولی زنان از یکسو و تقویت انجمنهای غیردولتی و غیرسیاسی در حوزه زنان از سوی دیگر است. انجمنهایی که بتوانند نقش واسط و بیطرف خود را جهت لابی و مشاوره بازی کنند.
به نظر میرسد حضور حداکثری زنان صاحبنظر و متخصص در دوره بعدی انتخابات مجلس از یکسو به اصلاح قوانین یاری میرساند و از طرف دیگر انتظارات نیمی از اعضای جامعه، نمایندگانی از جنس خود خواهد یافت. البته بیان این نکته ضروری است که تاکنون زنان ایران، دو نوع تجربه از حضور زنان را در خانه ملت داشتهاند؛ یا زنانی وارد میشوند که نه تنها اشراف کافی به مسایل زنان ندارند بلکه پیرو مردان و وابسته به قدرت هستند و نمیتوانند شأن مستقل نمایندگی را حفظ کنند که با رویه آنها گاهی شاهد شکلگیری زن علیه زن هستیم.
شرایط اجتماعی ایران موضوعهای مربوط به زنان را در کلافی پیچیده نهان کرده و آن را به «مسأله» تبدیل کرده است. در جامعه ما در خصوص مسأله و حقوق زنان سخن بسیار گفته شده اما مادام که مسأله حل نشود و موانع موجود در مسیر تحقق کامل آن بر طرف نشود، مسأله ابعاد کلانتری خواهد یافت.
سیما و هویت زن در جامعه امروز ایران مبتنی بر میراث ریشه گرفته از سه حوزه فرهنگی اسلام، عرف ایرانی و برخی مقتضیات جهان مدرن است. برای شناخت این پیچیدگیها و گشودن راهی برای برون رفت از بن بستهای موجود، بررسیهای عالمانه و روشمند در ابعاد مختلف این مسأله و درهمتنیدگی آنها امری ضروری است.
جدا از ضرورت این پژوهش عمیق، این واقعیت غیرقابل انکار است که جامعه امروز ایران به ویژه زنان آن، پیشروتر از قوانینی هستند که بر روابط زن و مرد حاکم شده است. به عبارتی، قوانین کنونی نمیتواند پاسخگوی نیازهای زنان در جامعهای باشد که چند دهه در کنار مردان به آموزش و اشتغال پرداختهاند. تعارضهای قانون اساسی و قوانین عادی، نظام حقوقی ایران را دوپاره ساخته و اصلاح قوانین و یکدست کردن آنها منطقیترین گزینه پیشرو به نظر میرسد.
قوانین کنونی نمیتواند پاسخگوی نیازهای زنان در جامعهای باشد که چند دهه در کنار مردان به آموزش و اشتغال پرداختهاند
اما بدیهی است که مطالبات زنان باید کانالهای رسمی و قانونی پیدا کند؛ اما پرسش اینجاست که چرا کانالهای رسمی همچون معاونت امور زنان و خانواده ریاستجمهوری، اداره کل زنان و خانواده وزارت کشور، اداره کل بانوان شهرداری تهران، اداره کل بانوان سازمان تبلیغات اسلامی، ادارات بانوان استانداریها و ... که بخشی از بودجه و درآمد کشور را به خود اختصاص میدهند، نتوانستند مطالبات زنان ایران را سامان دهند؟
یعنی میخواهم بگویم که کانالهای رسمی وجود دارد اما دستاورد ملموس نداشته تا زنان بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و از آن طرف هم نهادهای یادشده، مطالبات زنان را سامان دهد. بسیاری از زنان ایران یا این نهادها را نمیشناسند و یا اگر میشناسند به واسطه فروپاشی اعتماد اجتماعی، آنها را شایسته طرح و پیگیری مطالباتشان نمیدانند. در یک کلام این نهادها با ساختار موجود کارآیی خود را از دست دادهاند و عموم زنان ایران جزء فضای مجازی، مجالی برای بیان مطالباتشان ندارند.
در یک جامعه سالم و پویا، احزاب، انجمنها، سندیکاها و اتحادیهها میتوانند خواستها و مطالبات مردم را سازماندهی کنند و به عنوان حلقه واسط میان دولت و ملت ایفای نقش کنند. امری که آسیبشناسی آن در ایران از دههها پیش مورد توجه بوده و به ضعف ساختار فرهنگی و سیاسی ایران بازمیگردد اما در اجرا، مورد بیتوجهی قرار گرفته تا جایی که مطالبات زنان این روزها به جای مجاری رسمی خود از طریق هشتگ دنبال میشود.
ساماندهی مطالبات زنان از دو مسیر
به نظر میرسد آینده کم و کیف ساماندهی به مطالبات زنان، در گرو بازسازی نهادهای دولتی متولی زنان از یکسو و تقویت انجمنهای غیردولتی و غیرسیاسی در حوزه زنان از سوی دیگر است. انجمنهایی که بتوانند نقش واسط و بیطرف خود را جهت لابی و مشاوره بازی کنند.
به نظر میرسد حضور حداکثری زنان صاحبنظر و متخصص در دوره بعدی انتخابات مجلس از یکسو به اصلاح قوانین یاری میرساند و از طرف دیگر انتظارات نیمی از اعضای جامعه، نمایندگانی از جنس خود خواهد یافت. البته بیان این نکته ضروری است که تاکنون زنان ایران، دو نوع تجربه از حضور زنان را در خانه ملت داشتهاند؛ یا زنانی وارد میشوند که نه تنها اشراف کافی به مسایل زنان ندارند بلکه پیرو مردان و وابسته به قدرت هستند و نمیتوانند شأن مستقل نمایندگی را حفظ کنند که با رویه آنها گاهی شاهد شکلگیری زن علیه زن هستیم.
حالت دوم اینکه چنانچه زنان آگاه و مطالبهگری هم وارد مجلس شوند با دو مشکل اساسی روبرو میشوند؛ نخست تعداد اندک زنان که در اقلیت هستند و آن تعداد اندک باید نمایندگی نیمی از جمعیت را برعهده بگیرند. دوم سدها و موانعی که اساسا بر سر ماهیت حضور سیاسی و اجتماعی زن در ایران وجود دارد و آنان را دچار چالشهای مختلفی میسازد.
نقش تحصیلات و گردش اطلاعات بر مطالبهگری زنان
مشکلات و دشواریهای اصلی زنان ایرانی در عرصههای مختلف، به ویژه حوزه فعالیت شما چه بوده و چگونه باید با آنها مواجه شد؟
جامعه ایران به سمتی میرود که روز بروز وجه مدرنش بر وجه سنتی آن میچربد. هر روزه بر تعداد زنان تحصیل کرده و دارای تحصیلات عالیه افزوده میشود؛ زنانی که حاضر به بازگشت به کنج خانه و پذیرش نقش سنتی گذشته، نیستند. رشد وسایل ارتباط جمعی و گردش اطلاعات و کاهش کنترل حکومت بر آنها، بویژه گسترش ماهواره و شبکههای اجتماعی مجازی در عصر جهانی شدن، بر میزان مطالبهگری زنان نسبت به حقوق سیاسی و اجتماعیشان افزوده است.
در این احوال، دغدغهمندان امروز و فردای ایران به جای درک واقعیات موجود و فهم تفاوتهای نسلی، همه توجه خود را بر سر پوشش زنان به کار بستهاند. پوششی که متولیان بسیار و بودجههای کلانی را بلعید؛ بدون آنکه گرهای از مشکلات زنان باز کند. موضوعی را در جمهوری اسلامی نیافتم که همزمان ۲۶ متولی داشته باشد. ای کاش برای حل مسایل بنیادین زنان چنین توجهیبه کار میرفت.
و اما درباره مشکلات و دشواریهای مبتلا به زن ایرانی میتوان گفت، زن در ایران میتواند تا مقاطع عالی تحصیل کند اما پس از آن دچار نوعی پَسخوردگی اجتماعی میشود. یعنی وقتی میخواهد وارد عرصه اجتماع شود با چالشهای اجتماعی و قانونی مواجه است که مختص به جنسیت اوست.
زن در ایران میتواند تا مقاطع عالی تحصیل کند اما پس از آن دچار نوعی پَسخوردگی اجتماعی میشود. یعنی وقتی میخواهد وارد عرصه اجتماع شود با چالشهای اجتماعی و قانونی مواجه است که مختص به جنسیت اوست
من برای ملموستر شدن موضوع، مثالهایی از حوزه فعالیت در علوم انسانی و به ویژه علوم سیاسی و به ویژه حوزه زنان که حوزه فعالیت خودم است و با آنها دستوپنجه نرم میکنم، میزنم. تحصیل تا دوره دکتری مصادف است با میانگین سن ازدواج و فرزندآوری زن؛ یعنی یک زن برای تحصیلات عالی، اغلب همزمان نقشهای متعدد همسری، مادری، تحصیل و گاهی اشتغال را دارد. این امر در همه جوامع به یک شکل است اما تفاوت در حمایتهای اجتماعی است.
مثال دوم مربوط به تجربه حضور زن در عرصه سیاست است. در کهنالگوهای ایرانیان، سیاست و مفاهیم مرتبط با قدرت عرصهای مردانه است. گویی قدرت از مردان و برای مردان است. نتیجه این امر نادیده انگاشتن نیمی از جامعه در سیاستگذاریها و تصمیمگیریهاست. مردان به طور ناخودآگاه و ناخواسته به دلیل عدم درک کامل از تجربه زنانگی، سیاستهایی وضع میکنند که جزئیات نیازها و الزامات زیست زنان در آن نادیده انگاشته شده و این در حالی است که زنان میتوانند تحصیلات آکادمیک در رشته علوم سیاسی، روابط بینالملل، حقوق و سایر رشتههای مرتبط را داشته باشند اما با احزاب مردانه و ساختار قدرت مردانه در نهادها مواجه هستند.
در بهترین حالت، با فرض ورود به احزاب و یا نهادهای مختلف، امکان رشد و رسیدن به مناصب بالا بسیار دشوار است. این یک واقعیت غیر قابل انکار است، مادامی که زنان در مناصب بالای قدرت و تصمیمگیری نقشی نداشته باشند امیدی به حل کامل مسایل آنان نیست.
ضرورت شنیدن صدای زنان و دلسپردن به مطالبت آنها
نقدهای اصلی شما به سیاستهای جمهوری اسلامی در حوزه مسائل زنان چیست و چه پیشنهادهایی برای اصلاح آنها دارید؟
در حوزه زنان نقدهای جدی به سیاستهای جمهوری اسلامی وارد است. من تلاش میکنم برجستهترین این موارد را بگویم.
یکی از این مسائل، «ابزارگونگی زن» است؛ احساس زن ایرانی بر آن است که ابزاری برای پیشبرد سیاست و منافع جمهوری اسلامی است نه کنشگر سیاسی. ادله این بحث در استفاده ابزاری از زنان در انتخابات و شعارهای تبلیغاتی آن روزها و استفاده ابزاری از زنان در تبلیغات همانند راهپیمایی و تظاهرات است.
نخستین گام در راستای اصلاح وضع موجود، درک این مهم است که جنسیت برساختی اجتماعی است و در بافت فرهنگی هر جامعه به صورت مشخصههای روانی، اجتماعی و تعاملی ظاهر میشود. یعنی بر حسب شرایط فرهنگی و اجتماعی و در نظر داشتن مقتضیات زمان، میتوان آن را بازتعریف کرد.
زنان امروز ایران با پشتوانه یک و نیم قرن فراز و فرود برای رسیدن به حقوق عادلانه، به مرحلهای از بلوغ و پختگی رسیدهاند که کنشگری را تجربه میکنند؛ امری که به گواهی علم و تجربه، بازگشت ناپذیر است و مراحل رشد و تکامل خود را سپری خواهد کرد.
در این برهه حساس تاریخی، شنیدن صدای زنان و دل سپردن به مطالبات آنان میتواند گشایشی در شرایط موجود حاصل کند. مطالبات زنان باید توسط چند نماینده بیطرف دنبال شود. نمایندگانی که از یکسو برای مردم چهرههایی قابل اعتماد باشند و از دیگر سو توان لابی مراجع تصمیمگیر را داشته باشند.
نمیتوان افزایش نرخ تحصیل و رشد اجتماعی زنان در ۴۰ سال اخیر را انکار کرد. منشاء این تحول، ورود زنان به دانشگاهها و افزایش آگاهی آنان و رشد وسایل ارتباط جمعی در عصر ارتباطات است
زنان ایرانی همانند شما، در چهار دهه اخیر توفیقهای زیادی داشتهاند. منشا این موفقیتها چه بوده و چگونه باید آنها را تقویت و در جامعه نهادینه کرد؟
بیشک انقلاب اسلامی باعث شد بخش عمدهای از زنان مذهبی و به شدت سنتگرا که در خانهها محبوس بودند و حسرت حضور در عرصههای سیاسی و اجتماعی را در دل داشتند، به انگیزه انجام تکلیف سیاسی و دینی از خانهها بیرون کشیده شوند و در کوران حوادث سخت مبارزه علیه استبداد و بعدها حضور مؤثر در جبهههای جنگ با عراق و نیز بحرانهای سیاسی و اجتماعی قرار گیرند؛ بدینترتیب، انبوه زنانی که تا دیروز در حاشیه به سر میبردند، به متن آمدند و با الفبای سیاست آشنا شدند.
نمیتوان افزایش نرخ تحصیل و رشد اجتماعی زنان در ۴۰ سال اخیر را انکار کرد. منشاء این تحول، ورود زنان به دانشگاهها و افزایش آگاهی آنان و رشد وسایل ارتباط جمعی در عصر ارتباطات است. نهادینه شدن این امر در گرو تعامل همه جانبه با زنان و فهم مطالبات آنان است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار