به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج، محور مقاومت از بدو تشکیل همواره مشحون از شجاعتطلبی و سابقه درخشان بوده است و نامی بزرگ به نام «سردار حاج قاسم سلیمانی» بر تارک آن میدرخشد. اگر بگوییم که محور مقاومت در منطقه غرب آسیا با نام حاجقاسم سلیمانی، عیار و جلوه دیگری پیدا کرد و قدرتش در برابر سلطهگران عالم دو چندان شد، سخن به گزاف نبردهایم. درباره تاثیر شگرف حاجقاسم در اوجگیری جبهه مقاومت و نقش امنیتآفرین این جبهه، هر چه گفته و نوشته شود، باز هم کم است. در گفتوگو با «مسعود اسداللهی» کارشناس و تحلیلگر مسائل منطقه غرب آسیا، به کارنامه جهاد و شهادتطلبی حاج قاسم پرداختیم. اسداللهی به تدبیر حاج قاسم در انسجام بخشیدن به محور مقاومت برای مقابله با طرح های شوم دشمنان از جمله «خاورمیانه جدید» پرداخت و در این باره تصریح کرد: «آمریکاییها چون متوجه شدند سردار سلیمانی تا زمانی که زنده است با فرماندهی بینظیرش قادر است تمام طرحهای آنها را با شکست مواجه کند، او را ترور کردند». در ادامه، مشروح گفتوگوی خبرگزاری بسیج با مسعود اسداللهی را از نظر خواهید گذراند.
به عنوان مطلع گفتوگو، بفرمایید نقشآفرینی حاجقاسم سلیمانی در محور مقاومت از چه سالی و چگونه آغاز شد؟
سه مقطع مهم در زندگی شهید سلیمانی وجود دارد که یکی از این مقاطع، مربوط به دوران دفاع مقدس است. ایشان، هشت سال در جبههها به عنوان یکی از فرماندهان اصلی لشکرهای عملیاتی حضور مداوم داشتند و بعد از آن نیز چندین سال، مسئول قرارگاه قدس نیروی زمینی در جنوبشرق کشور بودند که تجربه موفقیتآمیز جدیدی برای ایشان بود. ایشان در دیماه سال ۱۳۷۶ توسط مقام معظم رهبری به عنوان فرمانده نیروی قدس تعیین شدند که تا ۱۳ دی ۱۳۹۸ نقش محوری در بحث مقاومت در منطقه و اصولا تشکیل محور مقاومت، به عهده داشتند.
البته زمانی که حاجقاسم سلیمانی کارشان را در نیروی قدس آغاز کردند، دو سه بحران بزرگ در منطقه ما وجود داشت؛ از جمله بحران فلسطین که قدمتی طولانی داشت، بحران لبنان که هنوز ارتش اشغالگر اسرائیل در جنوب لبنان مستقر بود و بحران افغانستان. در حین خدمت ایشان نیز تحولات جدیدی اتفاق افتاد. در سال ۲۰۰۳ و پس از حمله به عراق و سرنگونی رژیم صدام و استقرار ارتش آمریکا در همسایگی غرب ایران و پیش از آن در شرق با اشغال افغانستان، امنیت ملی کشورمان از دو طرف مورد تهدید آمریکاییها قرار گرفت و وضعیت جدیدی آغاز شد که در واقع، ماموریت جدیدی هم برای سردار سلیمانی بود. در این ماموریت، بحث عراق بسیار مهم، پیچیده و دارای ابعاد وسیع بود؛ این بحث از سال ۲۰۰۳ آغاز شد و تا لحظه شهادت سردار سلیمانی ادامه یافت.
بعد از بحث عراق، در سال ۲۰۱۱ موج انقلابها در منطقه آغاز شد و مسائل و پیامدهای آن، کل منطقه را دستخوش تحولات بسیار مهم کرد. در تونس زینالعابدین بنعلی، در مصر حسنی مبارک، در لیبی قذافی و در یمن علیعبداللهصالح سقوط کردند و همچنین در بحرین، تظاهرات گستردهای به وجود آمد که با دخالت نظامی عربستان، فروکش کرد.
موج تحولات به سوریه هم رسید و حرکتی که در ابتدا و در چند ماه اول، حالت تظاهرات اعتراضی داشت، به سرعت به جنگی وسیع داخلی و خارجی تبدیل شد که یکی از طولانیترین جنگها بعد از جنگ جهانی دوم بود. در سوریه پدیده جدیدی به نام «گروههای تکفیری» به وجود آمد. پیش از این، با تکفیریها به این معنا برخورد نظامی وجود نداشت و آنها بیشتر گروه اطلاعاتی-عملیاتی بودند اما اینکه تکفیریها بیایند و سرزمینی را تصرف کنند و دولت تشکیل بدهند، در سابقه آنها وجود نداشت.
در سالهای ۲۰۱۱ به بعد، گروههای تکفیری بسیار خشن بودند که حتی قابلمقایسه با گروههایی نظیر «القاعده» نبودند چراکه القاعده تا زمانی که اسامه بنلادن زنده بود، تمرکزش را بر جنگ با شوروی قرار داده بود و بعد از آن، روی حمله به اهداف آمریکاییها متمرکز شد. اما گروههای تکفیری جدید در سوریه و عراق، مردم عادی این کشورها را مورد حملات تروریستی بسیار وحشیانه و خشن قرار دادند که این امر، خطری بسیار جدی بود. به همین دلیل، شهید سلیمانی در مقابله با گروههای تکفیری، محور مقاومت را به کار گرفتند.
به نظر شما صفات راهبردی شهید سلیمانی از چه سنخی بودند که ایشان به واسطه این صفات، قادر شدند کل محور مقاومت را متحد و بسیج دارند؟
مجموعهای از صفات راهبردی و صفات شخصی در حاجقاسم وجود داشت که حاصل تجربه بسیار گرانبهای ایشان در دفاع مقدس بود. عملیاتهای بسیار سنگین و پیچیده نظیر والفجر ۸، کربلای ۵، آزادسازی خرمشهر و بسیاری دیگر از عملیاتهای بزرگ، کولهباری از تجربههای گرانقدر نظامی را برای ایشان ایجاد کرده بود. در کنار اینها، تجربه ایشان در جنوبشرق و غرب کشور هم وجود داشت. برخورد اولیه ایشان با گروههای تکفیری، در آنجا شروع شد؛ گروههایی که در اطراف مرزهای ما لانه کرده بودند و وارد کشور ما میشدند و عملیات تروریستی انجام میدادند. ایشان تجربههای جدید و کارآمدی را در آنجا به دست آوردند.
در مورد خصوصیات شخصی حاج قاسم نیز باید گفت که ایشان اولا از ضریب هوشی بسیار بالایی برخوردار بود و بسیار شجاع بود و از تصمیمگیریهای پُر خطر نمیترسید. ایشان اهل ریسک بالا بود و دید روشنی به مسائل داشت. ایشان مطالعه بسیار زیادی داشت که میتوانست اطلاعات به دستآمده را به خوبی تحلیل کند.
بحرانهایی که حاجقاسم برای رفع آنها نقشآفرینی میکرد، بسیار بزرگ بودند و ایشان سعی نمیکرد با دید سنتی با آن بحرانها برخورد کند. ایشان سعی میکرد که بحرانهای جدید را بشناسد. مثلا وقتی آمریکا به مرزهای غربی و شرقی ایران نزدیک شد، سردار سلیمانی با بررسی دقیق و تحلیل مناسب سعی کرد بهترین راهبرد را در مقابله با خطرات جدید، ارائه کند.
یکی از تلاشهایی که حاجقاسم انجام داد، این بود که ارتش آمریکا را به حال خودش رها نکند تا آنها هر کاری خواستند انجام بدهند. ایشان، عراق را تبدیل به باتلاقی برای ارتش آمریکا کرد و مقاومتی را در آنجا شکل داد که تلفات زیاد انسانی و لجستیکی به ارتش آمریکا وارد کرد. دیدیم که ارتش آمریکا در اواخر سال ۲۰۱۱ مجبور شد از عراق خارج شود؛ هر چند که با ایجاد داعش و به بهانه مبارزه با آن، به بخشی از منطقه بازگشت.
دولت عراق هماکنون دولتی است که نسبتا مستقل عمل میکند و این موضوع، از دستاوردهای بزرگ حاجقاسم است. وقتی حضور داعشیها سوریه و عراق را به شدت تهدید میکرد، سردار سلیمانی در قالب جنگ کلاسیک، جنگ شهری و جنگ چریکی و با تلفیقی از این مدلها، توانست این خطر بزرگ را در عراق و در سوریه رفع کند.
حاجقاسم با اقداماتی که انجام داد، تبدیل به فرماندهای بیبدیل شد. ایشان، فرمانده فقط نظامی نبود بلکه دید اجتماعی نیز داشت و میدانست نقش مردم و نیروهای داوطلب، چه اهمیت بالایی دارد. حاجقاسم سلیمانی حتی دید بسیار روشنی نسبت به نقش رسانه در تحولات معاصر دنیا داشت و همین باعث شد به رسانهها بها بدهد. این مجموعه صفات، معمولا بسیار کم در یک نفر بهخصوص در یک فرمانده نظامی جمع میشود.
چه عوامل و شاخصهایی را در طرح و اجرای سناریوی ترور شهید حاج قاسم سلیمانی توسط آمریکا، موثر میدانید؟
در اینکه واقعا چه شد آمریکاییها سردار سلیمانی را ترور کردند و بعد هم بر خلاف دفعات پیشین، رئیسجمهوری آمریکا عملا و با صراحت ترور را به عهده گرفت، شبهههای بسیاری وجود دارد. ایشان در یک سفر رسمی به عراق رفته بود و حامل پیام برای نخستوزیر وقت عراق بود. این سوال پیش میآید که چرا آمریکاییها قوانین سیاسی و دیپلماتیک را نقض کردند و نهتنها سردار سلیمانی را به شهادت رساندند بلکه اعلام و به آن، افتخار نیز کردند. علت این امر به اظهارات ترامپ رئیسجمهوری وقت آمریکا که دستور ترور حاجقاسم سلیمانی را داد، بازمیگردد. ترامپ به صراحت اعلام کرد که آمریکا ۷ تریلیون دلار در منطقه غرب آسیا هزینه کرده اما من(ترامپ) وقتی میخواهم به نیروهای آمریکایی سر بزنم، باید شبانه و با هواپیمایی بروم که چراغهایش را خاموش میکنند!
شما وقتی ۷ تریلیون دلار هزینه کردید و به این صورت مجبورید رفتوآمد کنید، یعنی شکست کامل خورده اید. آمریکا هیچ دستاوردی نداشته است. در مقابل این، وقتی رئیسجمهوری ایران میخواهد به عراق برود، از چند ماه قبل برنامه سفرش، کاملا رسمی و علنی و با هماهنگی دولت عراق اعلام میشود. این نشان میدهد که آمریکا واقعا شکست خورده است و این ایران است که دست بالا را دارد.
علاوه بر این، آمریکاییها طرحی به نام «خاورمیانه جدید» داشتند که «کاندولیزا رایس» وزیر امور خارجه دولت بوش پسر که در دورهای ریاست شورای امنیت ملی آمریکا را نیز به عهده داشت، همان موقع به صراحت در مورد جنگ سی و سه روزه تصریح کرد که این جنگ، درد زایمان خاورمیانه جدید است.
خاورمیانه جدید از نظر آمریکاییها، مبتنی بر تجزیه کشورهای موجود در منطقه ما به کشورهای کوچک بود. این طرح، کاملا جدی بود که بخشی از آن را در سودان انجام دادند. بخشی از سودان را به عنوان کشوری مسیحی از آن جدا کردند که به «سودان جنوبی» معروف شد. آمریکاییها برای همه کشورهای منطقه ما این برنامه را داشتند؛ چه کشورهایی که دوست آمریکا بودند و چه آنها که دشمن بودند. قرار بود بر اساس طرح خاورمیانه جدید ایران، ترکیه، عربستان، سوریه، عراق و افغانستان تجزیه شوند. جو بایدن رئیس جمهوری کنونی آمریکا پس از اشغال عراق صراحتا گفت که عراق باید به سه کشور جداگانه تقسیم شود.
سرنوشت طرح خاورمیانه جدید، شکست قطعی بود. این طرح هنوز در بایگانی آمریکاییها موجود است تا اگر زمانی شرایط به نفعشان بازگشت، این طرح را روی میز بیاورند و فعال کنند. اما در مرحلهای که آمریکاییها فکر میکردند همه چیز آماده است تا این طرح بسیار خطرناک اجرایی شود، این سردار سلیمانی بود که با بسیج محور مقاومت و با تکیه بر ملتهای منطقه، آنها را با شکست مواجه کرد.
آمریکاییها کینه حاجقاسم را به دل داشتند. در آخرین طرح آمریکا که پروژه داعش بود، آمریکاییها آمدند و فتنه و جنگ مذهبی بسیار خونین، تاریخی و طولانی مدت را در منطقه راه انداختند و این چیزی است که ترامپ به صراحت چندین بار در مناظرههای انتخاباتی اعلامش کرد. اوباما و کلینتون نیز صراحتا اقرار کردند که داعش را آنها بهوجود آورده اند.
پروژه سنگین آمریکا با مقاومت سردار سلیمانی شکست خورد و همه اینها را وقتی کنار هم قرار میدهیم، میفهمیم که چرا حاجقاسم را ترور کردند. آمریکاییها چون متوجه شدند سردار سلیمانی تا زمانی که زنده است با فرماندهی بینظیرش قادر است تمام طرحهای آنها را با شکست مواجه کند، او را ترور کردند.
وضعیت محور مقاومت پس از حاجقاسم را چگونه میبینید؟
فرماندهان و افرادی مثل سردار سلیمانی عملا چهرههای کم نظیر در تاریخ هستند و وقتی شخصیتهای این چنینی به هر دلیلی شهید میشوند و حتی فوت میکنند، جایگزینی آنها به این راحتی نیست. اینطوری نیست که مثلا یک دانشکده نظامی از افراد وجود داشته باشد و افراد پس از چهار سال درس خواندن، تبدیل به فرماندهی در سطح سردار سلیمانی شوند.
اگر شعار هم بدهیم که نظیر ایشان افرادی وجود دارند، این فقط یک شعار است و قطعا خسارت از دست دادن ایشان خسارت بزرگی است و جبران آن احتیاج به زمان دارد؛ شخصیت سردار سلیمانی هم در طول زمان طولانی شکل گرفته بود. زمانی که جمعی از افراد بتوانند بخشی از فعالیتهای سردار سلیمانی را انجام دهند، میتوانیم ادعا کنیم که خسارت را جبران کرده ایم. اما تا آن موقع زمان زیادی را نیاز داریم.
مصاحبه از مازیار شیری
ت-۹۶۰۶
انتهای پیام/