اروند تنها گلزار شهدای آبی دنیاست
خبرگزاری بسیج،
وقتی راوی اسم این مکان مقدس را بر زبان آورد دلم هوری ریخت، یاد علقمه و لب های تشنه عباس، علقمه و مشک پاره سقای بی دست قلب هر انسانی را به درد می آورد.
بی اختیار در مسیر حرکت که از داخل نیزاری که از وسط این نیزار کوچه، کوچه ای ایجاد شده تا زائرین حرکت کنند گام برمی دارم صدایی داخل نی زار گوشت را می نوازد به انتهای کوچه میرسی و قدم در صحنی پر از خاک می گذاری که یک طرف آن به اروند کشیده شده است و ما بقی آن در محاصره خاک گوشه ای می نشینم. سکوتی در صحن علقمه حاکم است کنار دستم چند نی که داخل آب فرو رفته اند و انگار داخل دواتی هستند که که منتظر رهگذری هستند تا آن ها را از داخل آب بیرون بکشد تا آن ها سوز دل خود را بسرایند به خود جرات می دهم و یکی از نی ها را بیرون می کشم و در دست می گیرم.
بشنو از نی پیر و پر غصه که سال ها پیش شاهد چنان اتفاقاتی بودم هنوزم که هنوز است در خاطرم مانده کسی ندید اما من درد و رنج آن عاشق ها را دیدم، من دیدم خون پاک آن ها چطور به زمین میریخت روی آن خاک هایی که رد می شوید تعداد افرادی هستند که هنوزم خبری از آن ها ندارید کجا شهید شدند چطور شهید شدند اما این نی کهنسال میداند من آن عاشقان را به یاد سپردم نه به خاک چه جوان هایی که مادران خود را دل نگران ترک کردند و آمدند تادشمن وطنش را تصاحب نکند چه بسیار پدرهایی بودند که فرزند خود را گریان گذاشتند و برای دفاع از وطنشان به این جبهه ها آمدند وقتی از میان ما(نی هایی که در گل و آب فروع رفته اند) رد میشدند با دلهره اما شجاعانه عبور میکردند خود را ملزم میدانستند که آن لحظه ها را باید سپری کنند تا اکنون دل شماها در آرامش باشد خمیده راه رفتند تا امروز بتوانید راست راست راه بروید از نفس افتادند تا از نفس نیفتید هنگام اذان در آن شرایط نمازهایشان را اول وقت میخواندند.
البته نه فقط شاهد تلخی هایشان بلکه شاهد خوشی هایشان نیز بودم.
یکی شان در عملیاتی مجروح می شد خود را محروم نمیکرد تا دو روز میگذشت باز برمیگشت پیش رفقایش و دست به دست میدادند و در پی عملیات های جدید...
جایگاه مقدسی که بدن های آزاد مردانی بر روی آن تکه تکه شده بود را به خوبی می شود وجود نازنینشان را حس کرد این نی پیرتر میشود وقتی مهمان ها میآیند تا راوی ها برایشان تعریف میکنند دوباره همه چیز برایم تداعی می شود.
شاید شما آن ها را در حال تحمل کردن سختی ها تجسم کنید اما چنین نیست آن ها با عشقی که در دلشان جوانه زده بود آمده بودند همه آن ها یازهرا گویان به پیشواز شهادت میرفتند اما چیزی که دل این نی پیر را خوشحال میکند این است که شاهد مهمان های شهدا هستم سلام میدهند بر تربت پاک شهدا با دلی شکسته اینجا عهد و پیمان میبندند که پاسدار خون شهدا باشند از این نی پیر بشنو زندگی زیباست اما شهادت زیباتر.
بشنو از اروندی که معروف است به اروند وحشی چند تن از غواصان دست بسته پاک را به آغوش کشیدم هرچه در مسیر من باشد آن را با خود می برم حتی دل را هرساله مادری میآید و از من سراغ پسرش را میگیرد و نمی دانم در جواب باید چه بگویم شرمسار می شوم وقتی که آن ها از من گله ای ندارند و مرا تنها قبر پسرشان میدانند میگویند اروند تنها گلزار شهدای آبی دنیاست وقتی دلم میگیرد خشمگین می شوم و طغیان می کنم.
نسا علی اکبرزاده از بناب