دلنوشته زائر راهیان نور؛

پرواز قلب های شکسته از تبریز تا شلمچه

تبریز- چقدر این سفر شور و شوق داشت گویی قلب های شکسته را به پرواز در آورده بود از تبریز به شلمچه... .
کد خبر: ۹۴۹۸۵۶۵
|
۲۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۱:۴۶

خبرگزاری بسیج، سلام بر راهی پر از نور، سلام بر خاک های متبرک شده، سلام بر نینوای خوزستان، سلام بر م.سیر عاشقی

کاش می شدم خورشید و گرمای خودم رو مهمان زائران هویزه می کردم...
چقدر این سفر شور و شوق داشت گویی قلب های شکسته را به پرواز در آورده بود از تبریز به شلمچه......
راستی فاصله اروند رود دلشکسته با کربلا چقدر است؟!
طلاییه صدایم را داری‍؟
حال که برای تو می نویسم چشمانم دژ پلک هایم را شکسته است و خیره به طلاییه شده ام.‌...
به یاد روزی که دژ دشمن را در خرمشهر بی باکانه شکستند.
مدتی نیست که برگشتیم چرا آن قدر دلمان بی قرار است؟!
چرا با دیدن هر عکس بغض سنگینی بیخ گلویمان را می گیرد و ول نمی کند و خدا می داند چقدر سخت بود جدایی از تک تک خاک هایی که شهدا افتادن..
من باز دلم خلوتی می خواهد کنار شما...
بر روی خاک خونین شلمچه قدم می زدم و چادرم روی زمین خاکی می شد، من شنیدم نجوای «یا زهرا» رزمندگان را و در ذهنم چه غریبانه تداعی می شد برای مظلومیت بی حد و اندازه ای که داشتند..
چادر مادرم حضرت زهرا(س) در میانه آتش سوخت اما چه استوار بر قامت شان نگهداشتند....
زینب بودن در عاشورا هم حکایت دارد..
عمه سادات آموخت به دخترانش که چگونه از چادر مادر دفاع کنند!

به تمامی خون های پاک ریخته شهدای وطن قسم که گر بمیرم هم امانت دار چادری هستم که برای حفظ آن ها خون ها ریخته شده است.!

نگاهم به اروند رود بود..
بمیرم برای دل مادری که شاید شنیده باشد پسرش در اعماق همین آب است..
یاد همان مادری افتادم که گفت اصلا اسم ماهی را جلوی من نیاورید.. من چطور ماهی بخورم در حالی که پسر من خوراک همین ماهی ها شده..

به یاد مداحی حاج مهدی رسولی که می گفت..

گریه می کرد یک نفر می گفت که رفیقم طلاییه جاماند...

زهرا عبدالهی فر

ارسال نظرات
آخرین اخبار