به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج، در این دیدار فرماندار شهرستان پاکدشت محسن اردستانی بیان داشت: ایثار و رشادت شهیدان هشت سال دفاع مقدس، ایثارگران و صبر و استقامت خانوادههای معزز آنان در راه دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی است.
وی خاطرنشان کرد: خانوادههای معظم شهدا افتخار ملت ایران هستند از همین رو وظیفه دانستیم که در سال نو خدمت برسیم و قدردان زحمات شما باشیم.
فرماندار شهرستان پاکدشت ادامه داد: خانواده شهدا طلایه داران عزت و اقتدار کشور هستند و دیدار با والدین شهدا در روزهای نخست بهار موجب برکت و رحمت است.
وی افزود: همه ما باید همیشه یاد و خاطره شهدای عزیز ایران اسلامی را زنده نگه داریم و فراموش نکنیم، ایثارگری شهیدان و خانوادههای آنها بوده که ما در امنیت و آسایش زندگی میکنیم.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج، کوکب اسکندری مادر سه برادر شهید حاج حسن، حاج علی و حجت الاسلام والمسلمین حاج رضا مظفر از شهدای شهرستان پاکدشت هستند که در ۶ مرداد سال ۶۷ در عملیات مرصاد به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
وقتی که وارد خیابان اصلی شهرستان پاکدشت می شوید تابلوی بزرگ قدیمی که تصاویر سه شهید بر روی آن نقاشی شده نظرتان را جلب می کند. تابلویی که هر چند رنگ و رویی دیگر برایش باقی نمانده ولی نام برادران مظفر را با افتخار به روی خود ترسیم کرده است. شاید ماندگاری نام این سه شهید به این دلیل باشد که مادرشان بادستان خود بدن فرزندانش را در دل خاک به امانت گذاشت بدون آنکه خم به ابرو آورد تا نکند دشمن با دیدن اشکهای مادرانه یک شهید خوشحال شود.
کوکب اسکندری مادر سه شهید (شهدای مظفر) سالهاست راوی مظلومیت شهدا و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس است. روایتی شیرین از ایثار و شهادت اما تلخ از زبونی دشمن و منافقین کوردل که هزاران جوان ایرانی را قربانی کشورگشایی و استکبارستیزی خود کردند.
محمود مظفر در مورد لحظه با خبر شدن از شهادت برادرانش می گوید: داشتیم سوار کامیونها می شدیم تا جایگزین گردان جلو شویم. چند باری خواستم سوار شوم ولی می گفتند شما فعلا بمانید! هر دفعه به بهانه ای از سوار شدن من به کامیون جلوگیری می شد. تا اینکه چند نفر از بچه های گردانی که (رضا، حسن و علی) آنجا بودند با صورتی گرفته و نگران بدون سلام و علیک به سمت من آمدند. بعد از چند ساعت گفتند: شما دیگر لازم نیست به جلو بروید جنگ تمام شده و ما پیروز شدیم ولی حسن، علی و رضا و با چند نفر دیگر از رزمنده ها با نارنجک و تیربار محاصره شده و شهید شدند تا اینکه شهادتشان را خبر دادند.
مادر شهیدان مظفر می گوید: یادم هست زمانیکه همسرم به تمامی فرزندان گفت که باید در عملیات مرصاد حضور داشته باشید حتی دامادها هم رفتند یکی با هواپیما، یکی با اتوبوس و دیگری با قطار. فقط حسین مانده بود و قرار بود چند روز دیگر با هواپیما برود هرچند که قلبا دوست داشتم همه حضور داشته باشند ولی زمانی که وقت رفتن آخرین فرزندم رسید به حسین گفتم: حسین جان فکر می کنم در این عملیات تمام برادرانت شهید شوند تو بمان و نرو. حسین یک نگاه شیرینی به من کرد و گفت: مادر خداحافظ و من ماندم با چهار خانواده بی سرپرست.
وی ادامه داد: وقتی به زیارت امام حسین(ع) رفتم گفتم: یا سید الشهدا آیا ما از زنهای بنی اسد کمتر بودیم که در کربلا یاری ات کنیم. الان جوان دارم تا در راه تو قربانی کنم. بعد سجده کردم و گفتم: یا بانو زینب کبری (س) یا سید الشهدا (ع) دیدید سر قولم بودم و فرزندانم را در راه تو و خدای تو قربانی کردم.
ایشان خاطر نشان کرد : من به همراه همسران و فرزندان شهدا به دانشگاه رفتم. وقتی بالای سر شهدا رسیدم به همسران و فرزندانشان گفتم: اگر گریه کنید نمی گذارم روی ماهشان را ببینید. به آنها گفتم عزیزانم شهادتتان مبارک. سلام مرا به مولایم حسین(ع) برسانید.
وی ادامه داد: بعد به بهشت شهدای پاکدشت (ده امام) رفتیم، من خودم وارد قبر شدم و فرزندانم را یکی یکی بوسیدم و در دل خاک به امانت گذاشتم.
(روزی که رهبر انقلاب به خانه شهیدان مظفر تشریف فرما شدند)
محمود برادر شهیدان می گوید: زمستان سال ۱۳۸۰ ساعت هفت غروب بود که زنگ خانه ما به صدا آمد. وقتی درب خانه را باز کردیم حیرت زده شدیم، پشت درب مقام معظم رهبری بودند، با عزت و احترام ایشان را به خانه دعوت کردم، فضای معنوی خاص بود.
وقتی مادرم به حضرت آقا گفت سه فرزندم هم آماده شهادت هستند حضرت آیت الله امام خامنه ای فرمودند: امروز روز تولید علم و خدمت به مردم است به فرزندانتان دیگر بگوئید درس بخوانند و خدمتگزار مردم باشند زیرا این جنگ فرهنگی و اعتقادی است.
خبرنگار میثم پاشنگ