به گزارش خبرگزاری بسیج از کرج، زینب سادات میرسلیمی خبرنگار باشگاه خبرنگاران بسیج: سرمزار شهدای گمنام دانشگاه آزاد اسلامی هشتگرد نشسته ام. غروب است ونزدیک به اذان و افطار.
کم کم به شروع مراسم نزدیک میشویم. امروز با همکاری بچه های بسیج دانشگاه و دانشجوها مراسمی برای عزاداری امیرالمومنین(علیه السلام) پدر بزرگوار همه ما شیعیان برگزار کرده ایم.
بچهها از صبح در تکاپو هستند برای تدارکات مراسم امشب. در سالن غذا خوری دانشگاه به گروه های ۸ نفره خواهر و برادر برای بسته بندی افطار تقسیم شدیم.
تقسیم کار شد. سرخ کردن ناگت ها به برادران سپرده و تزیین کردن پک ها و خورد کردن گوجه و خیار به خواهران محول شد.
کار برای شهدا بود و نیت کردم اجر کار امروزم را به شهید آرمان علی وردی طلبه شهیدی که همسن و سال های من و هم دانشگاهی هایم بود و تا لحظه شهادتش جهاد کرد، هدیه کنم.
آستین همت را بالا زدم و گوشه ای ازکار را دست گرفتم. نیم ساعتی گذشت، باید بچه ها را ترک می کردم و سر کلاس می رفتم.
بعد از خداحافظی به سمت ساختمان دانشگاه راهی شدم. استاد در حال تدریس بود که داخل کلاس شدم. سلامی کردم. روی صندلی نشستم. جسمم داخل کلاس بود اما تمام هوش و حواسم پیش بچه ها در سالن غذا خوری بود.
دعا دعا می کردم کلاس زود تمام بشود و بروم کمک بچه ها. انگار استاد حرف دلم را شنیده باشد!کلاس را زودتر از روزهای معمول به پایان رساند و من با اشتیاق فراوان به سمت دوستانم در سالن غذا خوری رفتم.
خدا را شکر هنوز کارها تمام نشده بود و باز توفیقی نصیبم شد که در این ضیافت افطار کمکی کرده باشم. بعد از اتمام بسته بندی پک ها بچه ها را ترک می کنم و باز به سمت مزار شهدای گمنام دانشگاه می آیم. مشغول نوشتن گزارشی که پیش روی شماست می شوم. دقایقی می گذرد. نگاهی به ساعت می اندازم. چیزی به شروع مراسم نمانده است. ازشهدا خداحافظی می کنم و به سمت نماز خانه محل برگزاری مراسم می روم.
وارد نماز خانه دانشگاه می شوم. گوشه ای دنج پیدا می کنم، می نشینم و به ورود یکی یکی مهمان ها به ضیافت امشب خیره می شوم. سخنران مراسم امشب حاج آقا قرائتی است.
از گوشه دنج بلند می شوم. مهمان ها را به سمت مراسمی راهنمایی می کنم. مشغول خادمی در ضیافت امشب هستم که جسته و گریخته بعضی از فرازهای صحبت سخنران را می شنوم: احتمال اینکه شب قدر اصلی، شب بیست و سوم باشد، زیاد است. بهترین ماه سال، ماه رمضان است و بهترین شب های ماه رمضان، شب های قدر است. «لیلة القدر خیر من الف شهر». تقدیرات یک سال در شب قدر مقدر می شود. تمام ملائکه به همراه ملکه روح که اعظم ملائکه است(حتی از جبرئیل هم مقرب تر است) به محضر امام زمان علیه السلام مشرف می شوند. در این شب از خدا بخواهیم بهترین مصلحت ها و تقدیرها را شامل حال ما بکند. یک سوره دیگر مستقلا به خاطر شب قدر نازل شده است. در این سوره، در هر آیه کلمه قدر آمده است. خداوند به پیامبرش می فرماید: تو چه می دانی شب قدر چه شبی است. شب قدر از هزار ماه که معادل هشتاد سال عمر می شود با فضیلت تر است. آنقدر عظمت شب قدر بالا است که حضرت زهرا علیه السلام بچه ها را بیدار نگه می داشتند.
همچنان مشغول کار بودم که با والسلام علیکم و رحمه الله سخنران متوجه پایان مراسم سخنرانی شدم. مداح، شروع می کند مناجات و روضه خوانی. برق ها را خاموش می کنند، خانم ها چادرهایشان را روی سر می کشند و زیر چادرهایشان پنهان می شوند. شهادت امیر المومنین علیه السلام است و همه دل هایشان ازاین غم سنگین گرفته است. با بردن نام امام بزرگوارمان از زبان مداح، هق هق بچه ها بلند می شود و تکان خوردن شانه هایشان زیر چادر دیده می شود. دلم گرفته است از این غم سوزناک. چه قدر دلم میخواهد به بچه ها بگویم التماس دعا، من را هم بین اشک هایتان دعا کنید، اخر مادرمان حضرت زهرا (س)گفته اند هرکس برای پسرم حسین گریه کند شفاعتش می کنم. روضه با رفتن به سمت و سوی شهدا می رود به پایان می رسد.
صدای الله اکبر از بلند گو نماز خانه بلند می شود و شروع به اذان گفتن می کند.آماده نماز جماعت می شویم. بعد از اتمام نماز همه ما خادم ها اللهم لک صمنا گویان سفره افطاری را پهن می کنیم و پک هایی که مشغول آماده کردنشان بودیم را در سفره افطار می چینیم و مهمانان سر سفره می آیند.
ضیافت افطاری که تمام می شود برای گرفتن مصاحبه به سمت دکتر رستمی، مسئول فرهنگی دانشگاه می روم. سلام و احوال پرسی می کنیم و روی گشاده دکتر به من اجازه می دهد که گفت و گو را شروع کنم.
از اینکه چرا برای دانشجوها مراسم شب قدر برگزار کرده اید می پرسم و دکتر پاسخ می دهد: شب قدر از مهم ترین،با ارزش ترین و با برکت ترین شب ها است. خداوند قداستی خاص به شب قدر داده است. طبیعتا در طول تاریخ، انسان های مومن و معتقد به خداوند متعال چنین شبی را ارزشمند می دانستند و تلاش می کردند در این شب که مقدرات یک سال انسان در آن معین می شود نهایت تلاششان را برای تقرب به سوی خداوند و برگشت به خویشتن خود داشته باشند.
دکتر با اشاره به انقلاب اسلامی ایران ادامه می دهد: چند دهه ای می شود که در جامعه ما به صورت جمعی و گروهی با حضور اقشار مختلف مردم، جوانان و نوجوانان برنامه های مذهبی از جمله شب قدر برگزار می شود، الحمدالله این یکی از برکات انقلاب اسلامی است که مردمان جامعه ما بتوانند در کنار یکدیگر بازگشت به سوی خود را داشته باشند و نیز در جامعه سازی مومنانه و تمدن نوین اسلامی نقش ایفا کنند.
از اشاره دکتر به حضور جوانان در مراسمات ملی و مذهبی احساس خرسندی می کنم و می پرسم: استاد به نظرتون استقبال دانشجوها چه طور است؟
دکتر خدا را شکر گویان گفت: برنامه های شب قدر با استقبال خوبی از دانشجویان جوان مواجه شد، معمولا برنامه هایی که در مناسبت های ملی و مذهبی برگزار می شود با استقبال خوبی از سوی دانشجویان جوان مومن همراه است، در دانشگاه آزاد اسلامی واحد هشتگرد هم الحمدالله برنامه ها با استقبال خوبی همراه شد.
از تاثیر برگزاری این برنامه ها در زندگی دانشجویان سوال می کنم و دکتر جواب می دهد: در جهانی که امروز زیست می کنیم تهدیدات فرهنگی و فکری مختلفی از جانب مخالفان حقیقت و فطرت انسان روی جوانان ما و دانشجویان ما انجام می شود.
برنامه های جمعی، گروهی و تشکیلاتی کمک می کند که دانشجویان برای مشارکت در برنامه ها انگیزه بیشتری داشته باشند، چون یکی ازخاصیت های جوانی این است که جوان دوست دارد فعالیت های مشترک با هم سن و سال های خودش داشته باشد و چه زیبا می یشود که فعالیت هایی در راستای فطرت حقیقی اش وجود داشته باشد. بنابراین مشارکت دانشجویان عزیز ما به صورت گروهی به خصوص این که خودشان در برنامه نقش ایفا بکنند و برنامه را اجرا بکنند این کار می تواند اولا آنها را با کار تشکیلاتی که یکی از نیاز های مهم جامعه امروز ما و انقلاب ما هست آشنا بکند، دوما به سمت رشد شخصیتی خودشان سوق بدهد تا رشد شخصیتی آن ها از نظر اجتماعی اتفاق بیفتد، سوما تجربه های زیبایی را از نظر کار گروهی معنوی داشته باشند و در نهایت از نظر روحی وروانی به آرامش می رسند و بعدها در زندگی خانوادگی آن ها تاثیرات مثبت معنوی و روان شناختی دارد. برگزاری برنامه های مذهبی و معنوی با ایفای نقش خود جوانان باعث شود که آن ها بانگاه انقلابی و مومنانه آمادگی ورود به جامعه را پیدا کنند. اگر با این نگاه وسیع معنوی این برنامه ها را اجرا کنیم ان شاءالله در طولانی مدت می تواند جامعه ما را و جوانان جامعه ما را از نظر سلامت فکری و روانی تضمین بکند و ان شاءالله در ظهور حضرت ولی عصر (عج) تاثیر داشته باشد.
مصاحبه و گفت و گو من با دکتر رستمی تمام شد. به حرف هایش فکر می کنم و تاثیرات برنامه های مذهبی و معنوی دانشگاه در زندگی ام. چه قدر این برنامه ها مهربانم کرد، با ادبم کرد، به من تواضع آموخت، درستم کرد ...
انتهای پیام/ر