گزارشی از یک مقاله پژوهشی در زمینه حجاب و عفاف زنان ایرانی و سه نگاه متفاوت به مفهوم حیا
به گزارش سرویس خبری بسیج جامعه زنان خبرگزاری بسیج-جامعه ایرانی در نسبت با حیا به نوعی دچار شکاف فرهنگی شده است. در حقیقت نه میتوان ادعا کرد حیا در فرهنگ ایرانی از میان رفته و نه همچون گذشته عمل میکند. در این وضعیت، سه نوع دیدگاه در میان زنان نسبت به مقوله حیا به چشم میآید.
یکی از مباحث مهم در چند ماه اخیر بحث رعایت نکردن شئونات اسلامی در کشور و چگونگی مواجهه با افرادی است که در محیطهای عمومی با کشف حجاب قانونشکنی میکنند. فرمانده فراجا روز شنبه ۲۶ فروردینماه را به عنوان نخستین روز رصد بیحجابی با دوربینهای موجود در سطح شهر و اعمال جریمه و ارسال هشدار برای خاطیان اعلام کرد اما به نظر میرسد چالشهای پیش روی اجرای قوانین در حوزه حجاب تنها با اقداماتی از این دست و نیز جریمه خودرو و نیز پلمپ کردن مغازهها و واحدهای تجاری رفع نخواهد شد.
با بروز ناهمسازیهایی مقابل الگوهای رسمی و ترویجی در حوزه حجاب برخی میگویند حیا از جامعه رخت بسته است. شاید گروهی در نگاه اول این تغییرات را به حساب کمرنگشدن عفاف و حیا در میان برخی زنان ایرانی بگذارند اما در عین حال، شواهد متعددی گویای آن است که بسیاری از نمودهای حیا همچنان پررنگ است. لفظ حیا همچنان در میان زنان استفاده میشود و بسیاری کنشهای خود را در نسبت با این صفت اجتماعی تعریف و تحدید میکنند. کمتر زنی را میتوان یافت که در مقابل صفت و خطاب «بیحیا»، بیتفاوت باشد.
مقاله «درک و تصور زنان از مقوله حیا؛ بررسی پدیدارشناختی» [۱] از جمله پژوهشها در این حوزه است که نویسندگان آن به دنبال کشف معنای حیا نزد زنان ایرانی و درک و تصور آنها از این مقوله، با اتخاذ رویکرد پدیدارشناختی هستند.
دستهای از زنان، ارتباط میان حجاب و حیا را آموزهای نشاتگرفته اولا از فرهنگ مردسالار و ثانیا گفتمان رسمی دینی میپندارند که در هر صورت باید پس رانده شود. آنها، با رفتاری چریکوار در تمامی تعاملات و کنشهای خود سعی در مبارزه با این وضعیت دارند
حیا از دیروز تا امروز؛ نمود یک شکاف فرهنگی
بر اساس این پژوهش، حیا در جامعه ایرانی همواره از ارزشهای فرهنگی محسوب شده و اگرچه کاربرد عام دارد اما از گذشته بخش مهمی از زنانگی آرمانی جامعه ایرانی را تشکیل داده است. در مقابل، صفت «بیحیا» برای زنان به عنوان یک استیگمای [۲] فرهنگی- اجتماعی عمل کرده و زن ایرانی کنشهای خود را برای فرار از این استیگما شکل میدهد. علاوه بر فرهنگ، در گفتمان دینی رسمی بر حیا تأکید میشود. در این گفتمان، حیا اگرچه به زنان اختصاص ندارد اما بار آن برای زنان بیشتر بوده و از سویی نیز پیوند وثیقی با حجاب و برخی رفتارهای زن دارد.
این موارد چنین میرساند که در جامعه امروز حیا صفتی مهم و زنده است اما دیگر همچون گذشته یکدست نیست و همه زنان نگاه یکسانی نسبت به حیا و باحیا بودن ندارند و در واقع شاید بتوان گفت که جامعه ایرانی در نسبت با حیا، به نوعی دچار یک شکاف فرهنگی شده است. برخی ارزشهای فرهنگی ظهور کرده که در تضاد با باورداشتههای سنتی قرار دارند. در حقیقت نه میتوان ادعا کرد حیا در فرهنگ ایرانی، از میان رفته است و نه همچون گذشته عمل میکند و این حیا نه مانند گذشته بازتاب ویژگیهای مثبت زنانه است و نه به طورکلی به ضدارزش تبدیل شده است.
امروز شاید بتوان از تغییر معنای حیا صحبت کرد. به نظر میرسد معانی، تفاسیر و دلالتهای کنش معطوف به حیا در جامعه امروز ما و در میان زنان به گونهای است که نمودهای پیشین و توجیهات گذشته دیگر به تنهایی قادر به توضیح حیای امروزین نیست. بخشی از تغییر در وضعیت زنان ایرانی، ناشی از تحولات عاملیت زنان است و بخش دیگر منوط به تغییرات ساختاری در حوزه خانواده و اجتماع است. این مجموعه تغییرات، به تحول سوژگی زنان منجر شده است. امروزه زنان در ساخت اجتماعی، امکان چانهزنی بیشتری دارند و با بازاندیشی در معنا تأثیرات شگرفی مفاهیم اجتماعی گذاشتهاند.
در ادامه، پژوهش به تبیین سه گونه متفاوت مواجهه زنان ایرانی با مقوله حیا میپردازد.
آنهایی که میگویند حیا ربطی به حجاب ندارد
دستهای از زنان مفهوم حیا را با تفسیر و تعبیر خودشان ارائه میدهند، اما تلاش مستمر و بازاندیشانهای در طرد آموزههای سنتی، فرهنگی و دینی (مطابق با گفتمان رسمی دینی) در نسبت با حیا دارند و بدون ارجاع به آموزههای شریعت اسلام بر این عقیده هستند که در «گفتمان رسمی دینی» و همچنین در «فرهنگ جامعه ایرانی»، نظم مسیطر مردانه در راستای انقیاد زنان به نفع مردان، فراگردهایی را جهت محدودسازی و کنترل زنان در سپهر عمومی و همچنین خصوصی طراحی کرده است.
صفت حیا در نگاه این دسته، اگرچه صفتی فراجنسیتی است اما نظام مردسالار برای بهرهکشی بیشتر از زنان، آن را زنانه و همچنین شاخصهایی را به این صفت ضمیمه کرده که بیش از پیش زنان را محدود میسازد. این دسته، با رفتاری چریکوار در تمامی تعاملات و کنشهای خود سعی در مبارزه با این وضعیت دارند. این دسته از زنان، ارتباط میان حجاب و حیا را آموزهای نشاتگرفته اولا از فرهنگ مردسالار و ثانیا گفتمان رسمی دینی میپندارند که در هر صورت باید پس رانده شود. از این منظر، مصاحبهشوندگان گارد محکمی نسبت به ارتباط میان حجاب و حیا در آموزههای رسمی و غیررسمی تربیت دارند و در واقع به نوعی نسبت به«مستعمرهساختن بدن زن» معترض هستند.
طیفی از زنان با درک همدلانه فرهنگ و حفظ تقید خود به آن، درصدد برمیآیند با غربال و بازاندیشی وجوهِ به زعم خود غلطِ آموزههای منتقل شده در حوزه حیا و عفاف، با انتقاد نرم و خودانتقادی به مقابله با آنها برخیزند. این دسته حیا را به طور خاص در نسبت با امر جنسی و بدن زن در نظر میگیرند
این دسته با بازاندیشی حداکثری در روابط اجتماعی خود و با تأکید بر پررنگ شدن قضاوت اجتماعی در فضای تربیت رسمی و غیررسمی و ایجاد استیگمای فرهنگی در آموزههای منتقله، این فضا را بستر ایجاد شکافهای متقاطع اجتماعی میدانند؛ شکافهایی میان زنان و مردان و همچنین میان جامعه زنان.
این فضا جامعه را به چندپاره تقسیم کرده و هر پاره قضاوتی منفی نسبت به بخش دیگر دارد. همچنین شکاف میان نظم سیاسی و سپهر اجتماعی نیز شکاف مهمی است که تأکید آموزههای رسمی بر برخی مؤلفهها به آن دامن میزند. درواقع سوژه هوشمند اهمیت مفهوم حیا را برای نظام رسمی درک کرده و فشار آن را بر ساحات مختلف زیست خود احساس میکند. همین احساس نیز موجب عصبانیت کنشگر از ساختارها میشود. همچنین این دسته در اثر تعامل مستقیم و حقیقی با سایر جوامع یا آگاهییابی از طریق فضای مجازی به ویژه از کشورهای مسلماننشین، بیاعتمادیشان به فضای گفتمان رسمی تشدید شده و به نوعی احساس فریبخوردگی نسبت به آموزه ارتباط میان حجاب و حیا دارند.
زنانی که با حجاب همدل هستند و تنانگی را در مفهوم حیا برجسته میبینند
واکنش دوم به آموزههای منتقلشده درباره حیا از طریق نظام تربیت رسمی و غیررسمی و فرهنگ، «بازاندیشی مقید و همدلانه» است. این دسته با پذیرش بسیاری از آموزههای موجود درباره حیا، خواهان «آندروژ نشدن» [۳] این فضا هستند. در این شرایط کنشگر با درک همدلانه فرهنگ و حفظ تقید خود به پایبندی به آن، درصدد برمیآید با غربال و بازاندیشی وجوهِ به زعم خود غلطِ آموزههای منتقل شده، با انتقاد نرم و خودانتقادی به مقابله با آنها برخیزد. این دسته تبعیض موجود در این زمینه را نه ناشی از میل به انقیاد و کنترل زن در یک نظام مردسالار، بلکه نشاتگرفته از تبعیض تاریخی نسبت به زنان میدانند و معتقدند باید این وجوه تبعیضآمیز به مرور اصلاح و کنار گذاشته شود.
در نگاه این دسته از مصاحبهشوندگان یکی از آموزههایی که نیاز به تغییر دارد، سوءتعبیر از حیا به انفعال زن است. آنها این سوءتعبیر را نه نشاتگرفته از طراحی ساختاری هدفمند، بلکه ناشی از خطای کنشگران میدانند و سعی دارند با تغییر عمل خود، این رویه را به مرور عوض کنند. این مصاحبهشوندگان تأکید صرف بر مؤلفه حجاب در حیا را به نوعی کاهنده اثرات مثبت این مفهوم و در واقع تقلیل معنای حیا میدانند.
استیگمای بیحیایی اگرچه برای این دسته واجد اهمیت است، اما طی فرآیندی بازاندیشانه و با تفکیک میان آنکه تعلق به گفتمان رسمی حیا دارد و آن که خارج از این گفتمان به او صفت بیحیا را داده، واکنشهای مختلفی را شکل میدهند و تلاشی دوپهلو را برای فرار از این استیگما رقم میزنند.
این دسته برخلاف دسته نخست که سعی در فارغ کردن مفهوم حیا از بدنمندی و حرکت به سمت اموری انتزاعی و استعلایی دارند، حیا را به طور خاص در نسبت با امر جنسی و بدن زن در نظر میگیرند و وجوه حیا و بیحیایی را در مرزهای بدن زن جستوجو میکنند.
این مصاحبهشوندگان برخلاف دسته قبل، پس از بررسی بسته رفتاری و پوششی طرف مقابل و رسیدن به اینکه قصد خودنمایی جنسی دارد، به راحتی برچسب «بیحیا» را به او نسبت داده و در ذهن و رفتار خود او را طرد میکند. گویی این زنان نه فقط برای خود این تصویر را میسازند که «من آدم سهل الوصولی هستم»، بلکه تعریف جمعی زنان را در مقابل مردان قرار دارند، مبنی بر اینکه زنها اشیای جنسی سهل الوصولی نیستند تهدید میکنند. درواقع اینان نه صرفاً خود را، بلکه گویی کلیه زنان را به عنوان ابژگان جنسی مردان بازنمایی میکنند و در این شرایط، استیگمای «بیحیا» مجازاتی برای این جنایت علیه زنان به شمار میرود
زنانی که به حجاب در معنای شرعی آن پایبندند
در نگاه دسته سوم از زنان، حیا نوعی حرمت تهدیدشده، خودمهارگری و تأثر درونی و حالتی است که سبب میشود شخص به سبب احساس نظارت –نظارت پروردگار- از انجام کار زشت پرهیز کند یا کاری نیک انجام دهد
دسته سوم مصاحبهشوندگان افرادی هستند که آموزههای منتقل شده از گفتمان رسمی را به خوبی پذیرا بوده و با کمترین چالش با آنها مواجه میشوند. بر این اساس، در نگاه این دسته، حیا نوعی حرمت تهدیدشده، خودمهارگری و تأثر درونی است و فرد باحیا هنگام مواجهه با عملی که از نگاه دین و همچنین گفتمان رسمی دینی زشت و قبیح تلقی میشود، خود را در حضور ناظر محترم دیده، دچار ترس از تهدید آبرو شده، حالتی از شکستگی روانی را در خود تجربه میکند و همین حالت نیز او را به مهار خود وامیدارد، از این منظر حیا به عنوان حالتی است که سبب میشود شخص به سبب احساس نظارت –نظارت پروردگار- از انجام کار زشت پرهیز کند یا کاری نیک انجام دهد.
تعریف شرعی حجاب، اصل ثابتی است که در نسبت با عرف تغییری نمیکند و تقدم و برتری نسبت به عرف دارد. اگرچه عرف میتواند در تعیین برخی اشکال فرعی حجاب و پوشش نقشآفرین باشد اما تصمیمگیری نهایی با شرع است چرا که این دسته عرف را ساخت اجتماع اما گفتمان رسمی دینی را امری قدسی تلقی میکنند.
تعریف ثابت، متعین و غیرموقعیتمند از حیا، ضد تمام آن شاخصها را معادل بیحیایی دانسته و به نوعی بستری برای ابژهسازی گروه دیگر میشود. با این وجود، برخی از مصاحبهشوندگان این دسته در مواجهه با افرادی که شاخصهای مذکور را ندارند برای نمونه حدود شرعی حجاب را رعایت نمیکنند، از به کاربردن لفظ بیحیا پرهیزکرده و تا جای ممکن، فرایندهای توجیه را برای آنها به کار میبرند. این توجیه، بیشتر رنگ جامعهپذیری و تربیتی دارد. این دسته قائل به تنبیه یا طرد این زنان با بیان لفظ بیحیا حتی در ذهن خود نیستند؛ اما نگاهی آسیبشناسانه و ناظر به اصلاح ابژه دارند.
سخن پایانی
با توجه به اهمیت مقوله حجاب برای ساختار رسمی، تأکید گفتمان رسمی در آموزههای خود و بهویژه در فرآیندهای خطمشیگذاری در حوزه زنان بر ارتباط میان حجاب و حیا یا استفاده از ابزار نظارتی مبتنی بر داوری هنجاربخش و استفاده از استیگمای «بیحیا» برای زنانی که تقیدی به حجاب ندارند، میتواند موجب شکاف میان نظم سیاسی و سپهر اجتماعی، چندپارگی جامعه و تشدید بیاعتمادی به گفتمان رسمی شود.
این در حالی است که ظرفیت بسط مفهوم حیا در میان زنان ایرانی وجود داشته و این مفهوم با تعاریفِ صورتگرفته توسط زن ایرانی میتواند گامی در راستای کاهش ابژگی و خودابژگی زن و نیز پررنگشدن جنبههای استعلایی و اخلاقی آن باشد.